Evgeny Vikenteev: "باید مورد انتقاد قرار گیرد، شما باید در محصول بسیار خوب درک کنید."

Anonim

EV: دو طرفه اسپرسو!

شنبه: ما سفارشات یکسان هستیم ... من اسپرسو دومم را به پایان رسانده ام.

پیشخدمت: صبح سنگین در همه ...

EV: من صبح بخیر! سنگین چیست؟ نه سخت تر از معمول، من می گویم که کلاسیک (خنده).

Evgeny Vikenteev:

SAT: من به من بهتر می گویم، چرا شما به مسکو رفتید؟ ما همه سرمایه را به پیتر می آوریم.

EV: من تصمیم گرفتم که وقت آن رسیده که من هملت + جک را ترک کنم. متوجه شدم که من در روابط دوستانه دوستانه با بچه ها باقی خواهم ماند، اما هر گونه روابط تجاری را متوقف می کنم. مهم است که بگویم که ما عمدتا دوستان هستیم و نه شرکای تجاری. به عنوان مثال، با هملت، ما بسیار نزدیک هستیم. در اینجا در Leveldva اخیرا با او بازی کرد. هملت - یک موسیقیدان به طور کلی در فعالیت اصلی خود، در حال حاضر یک رستوران است. و در کار ما همیشه درک کردیم که ما بسیار متفاوت هستیم. ما در مورد علاقه و برنامه ها همخوانی نداشتیم. من می خواستم رشد کنم، تغییر، تلاش برای باز کردن یک رستوران در آلمان. و بچه ها در نوعی از سطح متوقف شدند، آنها با همه چیز راضی بودند. بنابراین، من رشد خودم را دیده ام. و هنوز هم تفاوت های زیادی وجود داشت، در حال حاضر داخلی، به این دلیل که من متوجه شدم که بهتر است به شیوه خود انجام شود، و من به روش خودم انجام خواهم داد.

به محض این که ما قسم خوردیم، به نحوی پیشنهاد شد که بلافاصله بیافتد. این واقعیت که هیچ جا به طور رسمی اطلاعات مربوط به مراقبت از من را ترک نکرده است. او صرفا از لحاظ جسمی حتی وقت خود را برای تبدیل شدن به عمومی نداشت، زیرا از لحاظ لحظه ای، من تمام بچه هایم را در دفتر جمع آوری کردم، تا زمانی که به ماریا گورلوف نوشتم، با یک پیشنهاد برای رفتن به بلغا، نیم ساعت برگزار شد . بسیار عجیب بود. اگر چه من پس از مراقبت پروژه های مختلفی را در نظر گرفتم. قبل از Lokdaun، برخی از بچه ها، سرمایه گذاران بودند که می خواستند با یک شریک با من کار کنند، چیزی را برای من باز می کنند. اما زمانی که مشخص شد که قرنطینه به مدت طولانی و جدی است، آنها کمی صحبت می کنند (می خندد).

Evgeny Vikenteev:

شنبه: شگفت انگیز!

EV: بله، بسیار عجیب و غریب! (می خندد.) آنها به من پیشنهاد دادند که منتظر من باشند، وعده داده اند که ما قصد داریم پروژه را با هم باز کنیم، اما متوجه شدم که آن را به تاخیر می اندازد. و پس از آن من پیشنهاد شد که آشپز در یکی از رستوران های الکساندر راپپورتا تبدیل شود. من در ابتدا صادقانه، به طرز شگفت انگیزی به پروژه الکساندر لئونیدویچ اشاره کردم. و به ویژه - به خود الکساندر. از آنجا که ما به نحوی مدتها پیش یک جدول دور در موضوع اهمیت آشپز در رستوران داشتیم. حدود 5-6 سال پیش بود. بسیاری از مردم در این رویداد شرکت کردند، اما عمدتا با او با هم مخالفت کردند (می خندد). و در آن زمان، او موضع روشن داشت که سرآشپز به عنوان یک پیوند اجرایی بود، که باید به سادگی به عنوان دقیق به خواسته های صاحبان کسب و کار واکنش نشان داد. او گفت چیزی شبیه به: "من تمام منو را برای رستوران ها می نویسم و ​​آشپز فقط فردی است که در آشپزخانه آماده می شود." من یک دیدگاه کاملا متفاوت داشتم، به طور طبیعی، در آن زمان، چون من قبلا یک آشپز "کابینه شراب" بودم، و ما آن را باز کردیم و سپس Hamlet + Jacks را باز کردیم، جایی که هیچ صاحب من را دیکته کرد، هرچند من همیشه گوش دادم . هنگامی که ماریا بعد از این 5-6 سال به من زنگ زد، فکر کردم این زمان زیادی بود و من چیزی را از دست نمی دادم، پس چرا تماس نگیرید و نه صحبت کنید.

Evgeny Vikenteev:

SAT: با الکساندر لئونیدویچ؟

بله بله. و ما به مدت بسیار طولانی با او صحبت کردیم. در مقدار، من حتی نمی دانم چقدر آن را بود - بیش از 12 ساعت، احتمالا، اگر شما تمام مکالمات ما را صاف کنید. اما بلافاصله گفتم که ما خیلی صحبت خواهیم کرد، زیرا شما باید با درک کامل کار کنید. فقط افرادی که به یک جهت نگاه می کنند می توانند به یک هدف برسند، درست است؟

شنبه: من فکر می کنم بله آیا شما موفق به حل و فصل تمام تناقضات؟

به نظر نمی رسد که من بتوانم تناقضات نامیده شود. پس از همه، پنج سال پس از جدول دور گذشت، و برای چنین دوره ای، مردم کاملا تغییر می کنند. ما هر روز تجربه جدیدی دریافت می کنیم، برخی از برداشت ها، احساسات، تجزیه و تحلیل رویدادها و منعکس کننده. به نظر من به نظر می رسد که الکساندر لئونیدویچ در طول این مدت به شدت چشم خود را تغییر داده است، و ما به شدت به او لمس کردیم و متوجه شدیم که می توانیم با هم کار کنیم. بنابراین، مهم است که درک کنیم که من تمایل ندارم به طور خاص به مسکو حرکت کنم. من فقط این پروژه را دوست داشتم و اول از همه من می خواستم با الکساندر لئونیدویچ کار کنم. و بنابراین من خودم را در مسکو یافتم.

Evgeny Vikenteev:

SAT: شما می گویید پروژه را دوست داشتید. با چی؟ البته، من هیچ چیز بدی را در بلغا صحبت نمی کنم، نشسته در Beluga، اما این رستوران من در هتل همیشه به نظر می رسید بیش از حد تلخ و قدیمی به ورود شما به نظر می رسد.

EV: قبلا، رستوران در هتل چیزی دوم و خسته کننده بود، زیرا کسی به ندرت به جز مهمانان هتل به ندرت راه می رفت. اما اخیرا، بسیاری از رستوران های سرد در هتل ها باز می شود. Biomybio در سایت "Cococ"، Savva در Metropol، در چهار فصل در سنت پترزبورگ Percorso و Sintoho وجود دارد، اگر اشتباه نیست.

SAT: همچنین یک نوار Xander بسیار جالب وجود دارد، فقط شگفت انگیز است.

EVA: یک نوار عالی، به هر حال، بله. در Beluga، من بیشتر از همه آنچه که این رستوران دارای دو فرمت است، دوست دارم. یکی از نوار زیر انبار است که در آن شما با یک شرکت بزرگ برای نوشیدن ودکا می نشینید و از آن لذت ببرید. و دوم رستوران ناهار خوری خوب است، جایی که شما می توانید در تاریخ، با خانواده، همکاران. بنابراین، من توانایی ایجاد یک منو برای مهمانان کاملا متفاوت دارم. و همه آنها فقط یک نمایش برتر از پنجره ها دریافت می کنند.

Evgeny Vikenteev:

SAT: هنگامی که به Beluga آمده اید، بلافاصله تصمیم گرفتید که می خواهید بازسازی شود؟

EVA: به طور کلی، زمانی که ماریا به من زنگ زد، او بلافاصله صدایی نداشت که دقیقا پروژه نام من است. این در اصل در مورد رستوران Rappoport بود. و هنگامی که متوجه شدم این "Beluga" است، من، البته، کمی خجالت کشیدم. قبل از رفتن به اینجا سرآشپز، من فقط یک بار در رستوران بودم. دو سال پیش. استقرار به نظر من کاملا سخت بود. و تمام برنامه های من برای به روز رسانی و تغییرات با "Beluga" کمتر سخت است. الکساندر لئونیدویچ، من قبلا توافق کرده ام، من فکر می کنم، پیش نویس به شبکه May May تغییر خواهد کرد.

SAT: منو یا داخلی؟

EV: یک منوی کوچک تغییر خواهد کرد، کمی با دکور کار خواهد کرد، لیست پخش در سالن به روز می شود. این جهانی نخواهد بود، به طور طبیعی، تغییرات، اما ظرافت هایی که واقعا کمک می کنند و مهمانان، و اول از همه احساس راحتی بیشتری می کنند. این پروژه تبدیل به متعادل و کامل تر خواهد شد. به طور کلی، من فکر می کنم که حتی رستوران های بی سوادی باید به صورت دوره ای تجدید شود.

Evgeny Vikenteev:

SAT: چگونه غذا تغییر خواهد کرد؟ آیا شما قبلا چهار موقعیت از پیتر را به دست آورده اید، چهار ظروف جدید در محل قرار گرفتند، چه چیز دیگری برنامه ریزی می کنید؟

EV: بله، چهار آورده شده و چهار نفر آنها را به زودی ساخته اند. از لحاظ غذا، من در ابتدا با الکساندر صحبت کردم: "شما می فهمید که وقتی کوک را با یک سبک روشن تماس می دهید، می خواهید یک نوع جدید و در رستوران خود ایجاد کنید، به خوبی، منفی وجود دارد. ما می توانیم برخی از ظرافت ها را مورد بحث قرار دهیم، اما در سراسر جهان آشپزخانه من خیلی تغییر نخواهد کرد. " او می گوید: "بله، البته. همه چیز خوبه". و از همان ابتدا من قصد ندارم چیزی را در دیدگاه من تغییر دهم. این بسیار دشوار است، زیرا به عنوان یک فرد تشکیل شده، تنظیم نمی شود، او همچنان به نظر می رسد که او به نظر می رسد. خوب، منطقی است

SAT: چهار ظروف با شما از هملت + جک، همانطور که قبلا بحث کرده ایم. من از زوج Delxo شنیده ام که آنها آن را دوست ندارند. در اینجا، آنها می گویند، تنبل ویکالف حتی با یک منوی واقعی واقعی برای آمدن به Beluga نبود.

EV: در واقع، این یک داستان کاملا طبیعی است. و برخی از Gartroochitors فقط فقط بیشتر از بینی خود را ببینید. اگر آنها، به طوری که صحبت می کنند، کمی در خارج از حلقه باغ نگاه می کنند و تماشا می کنند که در جهان وجود دارد، آنها شگفت زده نخواهند شد که من آن را انجام دادم. این یک عمل طبیعی طبیعی است. بسیاری از آشپز ها غذاهای حقوقی خود را دارند که امضا را امضا می کنند. می توان گفت مارک شده است. مردم با این غذاها آشپزی می کنند. این چمدان شما است که همیشه با شما همراهی می کنید. اگر من یک موسیقیدان بودم، آهنگ های مشابهی را در سایت های مختلف بازی می کردم. و هیچ کس به یک آلبوم جدید از من برای هر شهر نیاز ندارد. در آینده نزدیک، منو به طور کامل تغییر خواهد کرد.

Evgeny Vikenteev:

شنبه: اما فقیر لووان دیگر نمی تواند اشعار را بخواند.

EV: او به سادگی در این برچسب نبود. نه با کسانی که همکاری کردند. من می دانم که آنها طرح های حیله گر دارند که در آن آهنگ ها و نام ها را می گیرند و به طور کلی همه چیز ممکن است. کسی بیشتر خوش شانس بود، کسی کمتر. من همه چیز را به وضوح درک می کنم. اما برچسب من (خنده) کاملا متفاوت بود. این یک برچسب به نام من بود، و تمام قوانینی که در پروژه های من گرفته شده بود، آنها توسط من نصب شدند، زیرا من یک شریک کامل بود، و نه فقط یک آشپز. بنابراین، من هیچ مشکلی را نمی بینم که من چهار نفر از غذاهای شرکتم را گرفتم. برای مثال، بسیاری از ساکنان مسکو وجود دارد که به عنوان مثال به من در پیتر رفتند، و این غذاها را بسیار دوست داشتند. چرا باید از آنها لذت ببرم تا آنها را در مسکو بخورم؟ یا از پیتیا ها محروم کنید، این فرصت را برای رسیدن به پایتخت و دوباره به منظور سفارش آنها؟

SAT: در روسیه، آنها فقط دوست دارند کاری انجام دهند و نوعی شکایت را تعیین کنند. سرگرم کننده تر از ستایش است.

EV: به ویژه در مسکو! در اینجا، بیشتر و بیشتر شما انجام می دهید، این ها سردتر هستند. به نظر می رسد که اگر ما با شما به یک رستوران برویم، من همه چیز را می خورم، و همه چیز را می خورم و به من می گویم: "من همه چیز را دوست دارم، من آن را دوست دارم،" من در مورد آن فکر می کنم: "کسی که او خنده است، چیزی را درک نمی کند". اگر حداقل یک زن و شوهر از موقعیت ها را در پراکنده و گرد و غبار شکست ندهید، به این معنی است که شما یک خبرنگار نیستید، نمی فهمید، شما نمیتوانید از ادراکات طعم بالا استفاده نکنید. در مسکو، بسیاری از منتقدان مادران، که وظیفه اصلی آن این است که سرزنش شود.

نشسته: در سنت پترزبورگ آنها خیلی زیاد نیستند؟

EV: در سنت پترزبورگ، اما به نظر من کمتر است.

SAT: اگر چه بله، شما در اصل در شهر تنها یک رسانه سرگرمی است.

EV: "سگ"؟

شنبه: خب، بله!

eV: ha ha، بله! شما بررسی غذاهای ظروف و رستوران های بزرگ را در هر نقطه از رسانه ها مشاهده نخواهید کرد. هنگامی که در مسکو، من حتی تعجب کردم که چند روزنامه نگار در مورد غذا نوشته شده است. و بسیاری از آنها حقیقت منتقدان Mamkina هستند. اینها افرادی هستند که در صنعت در حدود دو سال کار می کنند، در جایی در خارج از کشور رفتند و سپس به طور تصادفی، آنها را به جایی در رستوران "میسلن" می کشند و معتقدند که اکنون تجربه غنی از طعم دارند. به سادگی، در واقع، باید مورد انتقاد قرار گیرد، شما باید در محصولی که در مورد آن بنویسید بسیار خوب درک کنید. این نه تنها با غذا، به نظر من، با موسیقی، با موسیقی، با هنر، با هر هنر و صنعت دیگر متصل است.

Evgeny Vikenteev:

SAT: بنابراین، من بلافاصله در هر مزه صحبت می کنم که من یک گاستوکریتیک نیستم، اما درست مثل خوردن.

EVA: شما می بینید، من عاشق انتقاد، صادقانه، من خیلی دوست دارم، من واقعا قدردانی و احترام به افرادی که درک می کنند و می توانند، سعی می کنند غذا خود را، به شما نوعی fidbek حرفه ای. من به عنوان یک خالق نمی تواند همیشه به طور عینی از واقعیت قدردانی، من نیاز به یک نظر در مورد این بخش.

SAT: چیز قابل درک شما دیگر فرزندتان را دوست دارید

EV: همیشه نه. من "کودکان" من، به هر حال، به خصوص رنج نمی برند. این است که خود راضی است این خطرناک ترین برای هر خالق است. بنابراین، اگر ما در حال حاضر در مورد استعاره ها صحبت می کنیم، بچه های من چنین داستان هایی اتفاق می افتد که من دائما سعی می کنم به نحوی آنها را بهبود بخشد، بهبود می یابم. به عبارت دیگر، ظرف، گاهی اوقات در منو، آن را صاف نمی کند، می گویند، دهه ها - تغییر می کند. به عبارت دیگر، ظروف که من به Beluga از پیتر آورده بودند، هنوز اصلاح شدند. این، شاید تغییرات بخش بصری بر مولفه داخلی تاثیر نگذاشت، آنها بر مولفه داخلی تاثیر گذاشتند. برای مثال، می توانم صبح بیدار شوم و تصمیم بگیرم که در اینجا شما باید سعی کنید به طور متفاوتی انجام دهید، به آشپزخانه بیاورید، این ظرف را بازسازی کنید، که سه ساله است و همه آن را در فرم فعلی دوست دارد! من می گویم آشپزی: "خب، چرا ما آن را تغییر می دهیم زمانی که همه چیز و آن را دوست دارم؟" اما من می آیم، سعی می کنم آن را به روش جدیدی طبخ کنم، من درک می کنم که این ظرف به نظر می رسد بهتر است. این یک موجود زنده است. به هر حال، خوب، مقایسه با کودکان است. این ظرف به طور مداوم در حال رشد است، در حال تکامل، شکل جدید را تغییر می دهد و در داخل بهبود می یابد. خوب، فلسفه، به عنوان مثال، غذای ژاپنی. همه فیلم "رویاهای Dziro درباره Sushi" را تماشا کرد؟ این منو را برای هزار سال تغییر نمی دهد، اما هر روز می آید و فکر می کند که چگونه این منوها بهتر است. بسیاری از آنها را فراموش کرده ام. به خصوص در مسکو، جایی که همه چیز باید به سرعت انجام شود. به سرعت و خیلی (خنده). اما در موضوع محتوای داخلی در اینجا اغلب اشتباهات، به نظر من.

Evgeny Vikenteev:

SAT: سوال کلاسیک سنت پترزبورگ است، که به مسکو نقل مکان کرد: آیا تفاوت در موادی را می بینید؟

EV: در مسکو لازم است با دقت رفتار کنید. اگر در سنت پترزبورگ شما می توانید بر روی آرامش باشید، پس شما باید درک کنید که زمانی که در مسکو، شما شروع به برقراری ارتباط با شما زیاد، و سپس اغلب می خواهید به خواب، و یا ایجاد یک کسب و کار با هم (خنده).

SAT: یا و آن و آن! آیا شما موافقت می کنید که مردم در مسکو بیشتر قابل تشخیص و حتی محدود کردن هستند؟ من اغلب می گویم که من انتظارات و الزامات زیادی دارم و رستوران یک سیرک نیست، جایی که آشپز، مانند یک دلقک، باید من را سرگرم کند.

EV: من مخالفم نه در مورد سیرک (خنده)، در هیچ مورد. اما طبخ باید، البته، تعجب. وظیفه اصلی این است که به شخص، در این مورد، مهمان، احساسات، و آن را تغذیه نکنید. من سعی نمی کنم به شما تغذیه کنم، من می خواهم به شما نوعی تجربیات، احساسات را بدهم. چرا تقریبا در تمام رستوران های غذاخوری در اروپا قیمت تجربه را نشان می دهد - برای تجربه، زیرا کار مهم آنها تعجب می کند و احساسات جدیدی را به ارمغان می آورد.

SAT: این تجربه بسیار گران است؟

EV: تجربه - به صورت اختیاری گران است. در حال حاضر، به طور کلی، تمام آشپزی های جدید Pleiad در حال تلاش برای به حداقل رساندن عصا هستند و منوی ارزان قیمت را برای کار بر روی مخاطب گسترده تر کار می کنند. به منظور قطع یک لایه بزرگ از افرادی که نمی توانند در رستوران خود شام را بپردازند، زیرا در همه چیز سرد نیست. بنابراین من قصد دارم در Beluga کار کنم، که قادر خواهد بود نه تنها مهمانانی که هر هفته با صبحانه پستان ما می خورند، هزینه کنند.

احتمالا شما نیز علاقمند هستید:

"زندگی من را تمام وقت به آشپزخانه باز می گرداند." آشپز رستوران Artest - درباره سرنوشت، موسیقی و سیب زمینی پخته شده با دلفریب

آشپز Igor Grishechkin درباره FastFood مورد علاقه خود، برنامه دیوانه، رسوایی در آشپزخانه و تجربه اول با آووکادو

آشپز از کشور باسک به مسکو می آید

ادامه مطلب