چگونه زنان افسردگی پس از زایمان را تجربه می کنند

Anonim

براساس آمار، حدود 13 درصد از زنان از افسردگی پس از زایمان رنج می برند. متأسفانه، در کشور ما، بسیاری از مردم فکر می کنند که این فقط یک داستان از مادران جوان است که برای تغییرات جدی در زندگی خود آماده نیستند. در واقع، افسردگی پس از زایمان یک مشکل روانشناختی جدی است که نیاز به کمک روانشناسان و عزیزان دارد. در جامعه، آن را نپذیرفت تا بگوییم که چگونه مادران سخت دشوار است، بنابراین بسیاری از مادران سعی می کنند شادی را به تصویر بکشد، زمانی که گربه ها بر روی روح فریاد می زنند. زنان شجاع صادقانه گفتند چقدر سخت بود که مادران به آن داده شد.

"من می خواستم از پنجره بیرون بروم"

در یک نقطه، من یک ایده وسواسی داشتم که می خواهم یک کودک را به دنیا بیاورم. شوهر من میل من را به اشتراک نگذاشتم او دوست داشت با هم زندگی کند، شخص ثالث در خانواده ما نمی خواست. اما من را متوقف نکردم من او را متقاعد کردم، بسیاری از اعصاب و قدرت را سپری کردم، اما در نهایت، دو نوار مورد نظر را در آزمون دیدم. من به یاد داشته باشید که من در آن لحظه خوشحال شدم. و حتی دیدگاه گمشده شوهر من را ناراحت نکرد. بارداری به راحتی ادامه داد: من در بال ها پرواز کردم، کار می کردم، بسیاری از راه رفتن، به تئاتر رفتم، در نمایشگاه، من با دوست دخترم ملاقات کردم. هیچ نشانه ای از مشکل وجود ندارد

چگونه زنان افسردگی پس از زایمان را تجربه می کنند 9299_1
عکس تصویری

در ماه هشتم، شوهر گزارش داد که او طلاق گرفته است. من شروع به فکر کردم که چگونه یک کودک را به تنهایی افزایش دهم. حملات وحشت شروع شد، بی خوابی ظاهر شد. من حتی به خاطر استرس ثابت، بیمارستان را حفظ کردم. پسر متولد شد، او از من جدا شد، بنابراین اولین روز من بچه را نمی بینم. تمام این مدت من در بخش گریه کردم، با توجه به خودم یک مادر بد.

در خانه، وضعیت بهتر نشد. مامان به من آمد تا کمک کند، زیرا من تمام روزها را ترک کردم، گریه کردم و به دیوار نگاه کردم. من هیچ چیز نداشتم من تقریبا پسرم را نداشتم سپس حملات تجاوز به نظر می رسید: من مادر من را شکست، کودک، خانه را ترک کرد، خانه را با صدای بلند گرفتار کرد. در عین حال، من دائما گسل من را احساس کردم، از خودم نفرت داشتم و حتی در بعضی لحظاتی که او در مورد خودکشی فکر می کرد، به یاد می آورد.

چگونه زنان افسردگی پس از زایمان را تجربه می کنند 9299_2

من هنوز می خواستم از پنجره بیرون بروم، تا گریه دائمی یک کودک را بشنوم تا از من چیزی نپوشم. مامان اصرار داشت که من از روانشناس بازدید کردم. اما دکتر افسردگی پس از زایمان پیدا نشد، او گفت که برای من سخت بود، زیرا هیچ مردی در این نزدیکی وجود ندارد که مراقبت شوهر برای بدن تأکید شود.

در یک روز، زمانی که خانه را ترک کردم، یک کودک را به مادرم پرتاب کردم، یک مرد را دیدم. او خیلی بزرگتر از من بود، و رمان پیچ خورده بود. اما شادی این روابط را به من نگرفت. برعکس، من هنوز از خودم متنفر بودم، فکر کردم که کودک در یک مرد کوچک معامله شد. سپس تصمیم گرفتم خودکشی کنم، اما مادر من به اتاق رفت. او قرص های پراکنده را دید و همه چیز را درک کرد. ما برای مدت طولانی صحبت کردیم، فکر کردیم که چگونه این کار را انجام دهیم. اگر من به من به درمان در یک ضمانت روان شناختی ارسال کنم، مطمئنا تمام زندگی من را خراب می کند. اما این نیز غیرممکن است که در چنین ایالت باقی بماند. من خیلی خوش شانس بودم که مادر من یک روانپزشک خوب را پیدا کرد. او فقط به من زندگی کرد.

چگونه زنان افسردگی پس از زایمان را تجربه می کنند 9299_3
عکس تصویری

من به تدریج آموختم که فرزندم را دوست داشته باشم. در حال حاضر پسر 4 ساله است، و من بسیار متاسفم که سال اول به دلیل دولت او توانست به طور کامل از تمام شادی های مادران لذت ببرد. من اخیرا مردی را دیدم که امیدواریم یک رابطه جدی باشد. او بسیار مراقب، جالب است، به خوبی به پسرم اشاره دارد. ما حتی در مورد آنچه که خوب به تولد فرزند دیگری صحبت می کنیم صحبت کردیم. من صادقانه به او در مورد افسردگی پس از زایمان به او گفتم، و او را محکوم نکرد، برعکس، حمایت و درک کرد. من نیز به خاطر کمک او به مادرش بسیار سپاسگزارم، زیرا بدون او من چیزی را با من انجام خواهم داد. من می خواهم به مادران جوان توصیه کنم که تنها با مشکلات شما باقی بمانند و بر روی تمام درها دست یابند تا وضعیت ناامید کننده نباشد.

در این حقیقت که زن پس از زایمان تجربه می کند، هیچ چیز قابل قبخشایی نیست. شاید نفوذ بزرگ هورمون ها، و همچنین استرس، تغییر رادیکال در زندگی معمول است. داشتن یک مادر بسیار سخت است، اما این یک شادی بزرگ است، فقط باید آن را تحقق بخشید و برای حق شاد بودن مبارزه کنید.

جالب: افسردگی پس از زایمان: تجربه شخصی یک مادر

"زندگی من به روزهای یک روزه جامد خاکستری تبدیل شده است."

قبل از تولد، من یک شیوه زندگی فعال را رهبری کردم: کار کردم، من تحصیل کردم، من در ورزش مشغول بودم، من خیلی سفر کردم. شوهر من و من می خواستم شوهرم، و زمانی که من در مورد بارداری طولانی مدت آموختم، در آسمان هفتم از شادی بود. من سعی کردم به تغذیه مناسب بچسبم، به مادران آینده به یوگا رفتم، دوره های بازدید شده را دیدم که در آن ما به تنفس مناسب، اصول تغذیه با شیر مادر، مراقبت از نوزادان آموزش داده شد. به نظر می رسید که من به طور کامل برای ظهور یک مرد کوچک به طور کامل آماده شدم. من به زایمان در خلق و خوی بزرگ رفتم، اما از همان ابتدا همه چیز اشتباه رفتم چون برنامه ریزی کردم. در نتیجه، من یک سزارین اضطراری را ساختم. و از آنجایی که افسردگی وحشتناک من رانده شد.

چگونه زنان افسردگی پس از زایمان را تجربه می کنند 9299_4
عکس تصویری

من یک کودک را دیده ام، و وقتی او را به ارمغان آوردم، هیچ شادی نداشتم. سپس چند ماه من به طور مکانیکی اقدامات لازم را انجام دادم: کوپالا، تغذیه، راه رفتن، پوشانده شده است. اما در آن لحظه به نظر می رسید که زندگی به یک روزهای جام خاکستری جامد تبدیل شده است. هیچ چیز خوشحال نیست: نه هدایای شوهرش و نه بچه اول لبخند. نوسانات خلقی را آغاز کرد. در صبح، من آرام شدم و بعد از چند ساعت من چیزها را انداختم و بر شوهرم فریاد زدم.

هنگامی که سعی کردم به شما بگویم آنچه که به من اتفاق افتاد، من اطرافم را درک نکردم. برخی حتی به شدت بیان کردند که من نیازی به تولد فرزند نداشتم. من همچنین خودم را باور کردم. من متاسفم برای خودم، کودک، که با چنین مادر، شوهرش خوش شانس نبود، زیرا او صمیمانه نمی دانست چه اتفاقی افتاده است.

من در آن لحظه در نزدیکی مردم حمایت کردم: شوهر، مادر و خواهر. من هر روز مادر و خواهر را صدا زدم، به تلفن گریه کردم، و هرگز آنها را از آنها شنیده ام که چیزی با من اشتباه بود. برعکس، آنها اطمینان دادند، سعی کردند کمک کنند، اغلب به کمک کمک می کنند. من به یاد می آورم چگونه یک روز، زمانی که من فقط نمی خواستم زندگی کنم، خواهر من را صدا زدم، و بعد از نیم ساعت او در حال حاضر در آستانه آپارتمان ایستاده بود.

چگونه زنان افسردگی پس از زایمان را تجربه می کنند 9299_5
این عکس تصویری است "جمع آوری وانیا، من به راه رفتن با او می روم، و شما از شما خواسته شده است، گفت:" خواهر.

او چند ساعت با پسرش را ترک کرد و من آن زمان را پوشیدم و واقعا استراحت کردم.

شوهر نیز صبر کرد. او، همانطور که می توانست در اطراف خانه کمک کند، شکایت نکرد، اگر آپارتمان به ورود او از کار خارج نشود، و شام پخته نشده بود. در شبها و در تعطیلات آخر هفته، او در پسرش مشغول به کار بود تا فرصتی برای پیاده روی یا رفتن به خرید به من بدهد. احتمالا، به طور خاص، من خودخواهانه و فریبنده بودم، زیرا میلیون ها زن پس از تولد یک کودک کاملا مقابله می کنند. اما روان من، متاسفانه، نمی تواند چنین بار را تحمل کند.

همچنین ببینید: زن دختر تازه متولد شده خود را در بیمارستان ترک کرد. پس از سالها، او ماما را دیدم که به خبرهای شگفت انگیزش گفت

عشق به پسر من در آن لحظه احساس کردم زمانی که افکار در مورد خودکشی ظاهر شد. من روی بالکن ایستادم، نگاه کردم و فکر کردم این خوب است، زمانی که این خاکستری، زندگی خسته کننده به پایان می رسد. و بلافاصله قبل از چشم، من یک عکس بودم، همانطور که در آسفالت قرار گرفتم، و وانککا من در بحران گریه می درخشد. و هیچ کس او را برآورده نخواهد کرد، و سپس او زندگی خواهد کرد، از مراقبت از مادران و محبت آمیز برخوردار خواهد بود.

چگونه زنان افسردگی پس از زایمان را تجربه می کنند 9299_6
عکس Illustrative در حال حاضر وانیا 5 ساله است. او بسیار زیبا، نوع، پسر حساس است. او دوست دارد من را به آغوش گرفتن، پشیمانی، ما زمان زیادی را صرف با هم. من بسیار شرمنده هستم که در ماه های اول من پسر عشق من را محروم کردم.

در طول سفر به اروپا، من یک دکتر از آلمان را دیدم. هنگامی که من به او در مورد آنچه که بعد از زایمان اتفاق افتاد، به او گفتم، او شگفت زده شد که چرا مراقبت های پزشکی نداشتم. اگر افسردگی پس از زایمان شما را پوشش ندهید، چگونه می توانید به یک روان درمانی اعمال کنید؟ او گفت که در اروپا به افسردگی پس از زایمان، آنها به طور جدی، و آنها ظاهر او را نادیده نمی گیرند. ما هنوز معتقدیم که این ها از یک مادر جوان هستند. پس از همه، مادربزرگها و مادربزرگ های بزرگ ما کودکان را افزایش دادند، در حالی که کار می کرد، و هیچ وقت برای افکار احمقانه ای نبود. من خیلی شبیه به آن هستم و در کشور ما با درک این واقعیت که همه زنان بلافاصله یک عشق ناخوشایند برای نوزاد را تجربه نمی کنند، درمان می شود.

ادامه مطلب