راست راست: تاریخ مامان یک کودک بسیار موبایل

Anonim
راست راست: تاریخ مامان یک کودک بسیار موبایل 8641_1

گاهی اوقات شما باید آرام باشید، هرچند دشوار است

"اگر پسر من خواب نیست، او به طور مداوم پرش می کند، برای همه چیز چسبیده، تکان دادن و خشک می شود." آشنا؟ در اینجا یک نمونه از چگونگی برخورد با یک مادر با پر انرژی پسرش است.

من می خواستم او را آرام کنم اما خواندن "هری پاتر" برای شب، که، به عنوان من امیدوار بود، به او کمک می کند خواب، کار نمی کند. فلیکس نمی خواست متناسب باشد او الاغ را به من نشان داد. "شلوار پوتانا"، من رشد کردم. سپس آنها را تهدید کردند: "اگر شما متوقف نشوید، پرش کنید، و شما آرام نخواهید گوش نخواهید کرد، من بیشتر" ... "نام گربه هرمیون چیست؟" - من، من، زمانی که پسر زیر پتو را ترک می کند. "Logodli" - پاسخ خنثی را شنیده اید.

سرانجام، منشور، من کتاب را بچسبانم، در حالی که پسرم پتو را پتو می اندازد، وانمود می کند که یک کرم خاکی است. سر او بدون حرکت برای یک ثانیه تقسیم می شود، و او می پرسد - یک صفحه دیگر لطفا، لطفا. من تقاضای خلاصه ای از آنچه که ما فقط بخوانیم، و پسر دقیقا تمام مواد را برای معجارهایی که هری اشتباه گرفته اند، به من می فرستد. خوب، من صفحه را عوض می کنم، و پسر دوباره تحت پتو سقوط کرد. حداقل یکی از ما خسته است

جنبش و افکار پسرم همیشه با هم متحد می شوند.

به عنوان مثال، غذا و حرکت یا حرکت و گوش دادن. تنها لحظه ای که او را پرش نمی کند، تماشای "جنگ های ستاره" یا سفر به یک ماشین با کمربند ایمنی است. حتی دست زدن به اسلحه در انگشت خود و آرنج زیر دنده ها پایان می یابد. هر بار که ما می خوریم، او تنها نیمی از کشیش ها، یک پا روی زمین نشسته است، آماده شدن برای شکستن اولین امکان مناسب ...

گربه به تصویب رسید، او به شدت نیاز به یک اسلحه اسباب بازی دارد و یا باید نشان دهد که او می داند که چگونه با انگشتانش انجام شود. Felix اغلب در مورد درب ها ضربه می زند و از من می پرسد که تحت آن خزنده است، که این امر قبلا به دلیل حمایت از گفتگو تبدیل شده است.

اگر چه من مشتاقانه به تماشای تست های خود از بدن خودم برای قدرت، من سعی می کنم فراموش نکنم که من خودم را به درختان خوب شکست خورده، بر روی قفسه سینه در باتلاق گیر کرده ام و سر من را روی پایین سنگی قرار دادم.

یاد بگیرید چگونه رفتار کنید اگر شما خاک زیر پای خود را از دست می دهید - بزرگ و مهم است، اما در این سن ملایم دشوار است که بچه ها به خطر بیفتند. من به طور مداوم خودم را در مورد آن یادآوری می کنم، هرچند دشوار است.

ما باید به طور مداوم نظارت بر کودکان را متوقف کنیم و باید یادآوری کنیم که وحشی و بثورات همیشه یکسان نیست. این زلزله بی رحمانه آنهاست - جایی صعود، پرش، فشار، اجرا - درست مانند وحشی. ما باید آنها را حق فعال کنیم، به آنها اعتماد کنیم و ریسک کنیم - در چارچوب بهداشتی و زندگی قابل قبول باشیم.

و با فرزندان ما همه چیز خوب خواهد بود.

تلخ فلیکس، من قبلا یک ضربه را به چانه پیش بینی کردم. و من رویایم تا زمانی که ممکن است از این ضربه ها اهدا کنم. این فرصت برای رسیدن به بینی از یک پسر ناسازگار به معنای یک چیز است - پسر هنوز هم می خواهد نزدیک به من باشد.

و در عین حال اعتراف می کنم، حزب به مناسبت فلیکس شش ساله من را از خود بیرون آورد. در باشگاه ژیمناستیک شانزده کودک بود. همه چیز در طول تمرین خوب بود، اما نیم ساعت، که این را دنبال کرد، با پیتزا و کیک، به نظر من سی ساعت بود. کودکان به یک توده فشرده تبدیل شده اند که به طور مداوم به عنوان یک چهل حرکت می کردند. من روی صندلی نشسته بودم، تقریبا در اشک، و فریاد زد: بلافاصله نشستن! در راه خانه، در ماشین، من همچنان به mumble ادامه دادم: من دیگر نمی توانم، من فقط نمی توانم.

آیا می دانید که چند ماه بعد از آن خنده دار است؟

چیزی اشتباه رفت؟ بدیهی است، به نظر می رسید که من می توانم این پسران را بگیرم و همه را در یک اتاق کوچک سازماندهی کنم. اگر من این را در خیابان ترک کردم و گفتم که وقتی کیک می آید، به میز بازگردم، فکر می کنم: آنها به طرز زیبایی صرفا صرف می کنند.

شاید ما فقط باید به آنجا برویم و بر این باور باشیم که بهتر خواهد بود.

در ابتدا متن در ponaroshku.ru منتشر شد. ما آن را با قطعنامه دفتر سرمقاله منتشر می کنیم.

هنوز در موضوع خوانده می شود

.

.

ادامه مطلب