ایرینا Bezrukova: "چند بار من مجبور شدم خودم را در دانه ها جمع آوری کنم ..."

Anonim
ایرینا Bezrukova:

بازیگر مشهور و مدل - در مورد کتاب خود "زندگی بیشتر"، رویدادهای روشن و جلسات فراموش نشدنی.

ایرینا Bezrukova اولین کتاب خود را منتشر کرد - autobiographical. و او را "زندگی بیشتر" نامید. در این نام - و درخواست برای صادقانه، و تماس این نیست که تحت هیچ شرایطی تسلیم شود. این بسیار معمول است که پاندمی کروناویروس و خود عایق اجباری انگیزه ای برای نوشتن این کتاب بود. خوب، ممکن است تحت تأثیر این واقعیت قرار داشته باشد که سال گذشته بازیگر سالگرد سالگرد را جشن گرفت - 55 ساله - و به همین ترتیب تصمیم به جمع آوری نتایج زندگی کرد. در این کتاب، ایرینا در مورد رویدادهای غنی از زندگی، نه حزب و لحظات غم انگیز آن، به مرگ طولانی مادر و مرگ اخیر از دست رفته تنها پسر کمک می کند ... اما مکالمه ما با ایرینا Bezruek، با شروع از یک گفتگو درباره کتاب، در نهایت از حد خود خارج شد ...

ups و downs

- ایرینا، همه روزنامه نگاران عادت کرده اند که شما دوست ندارید در مورد خودتان صحبت کنید. با این حال، در کتاب شما، رک و پوست کنده در مورد همه چیز صحبت می کنید: و در مورد لحظات شاد زندگی خود، و در مورد غم انگیز ...

- یو پی اس وجود داشت و در زندگی من سقوط کرد. و نه فقط سقوط می کند، بلکه فروپاشی کامل تمام امید من است. چند بار مجبور شدم خودم را در سگ ها جمع آوری کنم ... این تجربه زندگی به اندازه کافی برای یک کتاب کامل بود که طی چند ماه کار میکردم. هنگامی که من او را نوشتم - من هر لحظه از زندگی خود دوباره زندگی کردم، لحظات شادتر و غم انگیز ترین لحظات را به اشتراک گذاشتم. صادقانه و صادقانه سعی کرد داستان زندگی خود را بگوید، برای سرمایه گذاری تمام دانش و حکمت خود، که به لطف تجربه زندگی دشوار او به دست آورد. من واقعا دوست دارم همه را به حوادث غم انگیز در زندگی، اعتقاد بر این است که، به رغم همه چیز، شما می توانید نیروها را پیدا کنید تا ادامه دهید و دوباره یاد بگیرید که زیبایی و هماهنگی این جهان را ببینید.

- چنین مونولوگ فرانک که شما در این کتاب هدایت می کنید - آیا شما برای شما آسان است و چگونه بر آن تصمیم گرفتید؟

البته، "این همه چیز درباره قرنطینه است، البته، در مدیر من که از من حمایت کرد." من تنها در قرنطینه بودم، مانند بسیاری از روس ها، و دو هفته شروع به درک اینکه من نمی دانم چه اتفاقی خواهد افتاد و آیا این کلمه "بیشتر" خواهد بود. و من تصمیم گرفتم خودم را منحرف کنم. و سپس مدیر من به من زنگ زد و گفت: "به یاد داشته باشید، ما با شما درباره نوشتن یک کتاب صحبت کردیم؟ شاید اکنون وقت آن است؟ " و من با او موافقت کردم نه بلافاصله و نه به راحتی من به نوشتن او داده شد. و تا کنون برای من آسان نیست، زیرا تصمیم گرفتم تصمیمی برای ضبط صوتی این کتاب بگیرم. تصور نمی کرد که چقدر دشوار است که آن را با صدای بلند بخوانم. در حال حاضر من از طریق این شرایط سوراخ می کنم، هر چند یک بار گفت: "من حدس می زنم من نمی توانم مقابله کنم ..."

- هنگامی که سخت ترین، تسهیل شد؟ روانشناسان می گویند گاهی اوقات شما نیاز به ریختن روح کاغذ ...

- بله، من خودم را انتظار نداشتم! من همچنین باید بارها و بارها متن را بخوانم تا زمانی که کتاب مشتاق بود. من همه چیز را تصور کردم: چگونه می توانم این فصل را بنشینم؟ (ایرینا Bezrukova به نظر می رسد فصل در مورد مرگ تنها پسر آندری. - تقریبا. Auth.) اما به طور کلی متوجه شدم که این یک مانیتور خاص بود. پس از همه، من به روانشناسان و یا روانکاوی روانکاوی اعتراض نکردم - و احتمالا در بیهوده ... و ظاهرا، تا کنون، هرچند که پنج سال گذشت، و من قبلا در این موضوع کار کرده ام خودم - من اهمیتی نمی دهم ..

ایرینا Bezrukova:

با کارگردان کیم کیم کو

جوانان سخت

- شما در کتاب و در مورد 90s به یاد داشته باشید. بعضی ها می گویند که این سالها وحشتناک بود و کسی با خوشحالی به یاد می آورد که آنها در مورد خودشان بسیار یاد گرفته اند و آنچه را که او قادر به آن بود درک کرد. برای شما، این بار چه بود؟

- سالها دچار شد و جوان بود. شادی و مشکلات زیادی وجود داشت. اما در محیط من، هر کس آن را داشت. سپس هنرمندان به سختی به حقوق و دستمزد می رسند - اگر او بود - و به نوعی سوار شد ... اما همه ما صحبت کردیم، درگیر خلاقیت بود. همه چیز خالص و سرگرم کننده بود. همه اینها در برابر پس زمینه فروشگاه های خالی، انحلال گانگستر و زمان عجیب و غریب بود ... اما من را لمس نکردم، و ما کمی شادی کردیم. اگر چه، در واقع، بسیار دشوار بود ...

- روشن ترین حافظه آن زمان؟

- آن زمان یک کسب و کار مدل شکوفایی بود، و من در چندین آژانس به امید انجام کاری ثبت نام کردم. و سپس من برای اولین بار با Kirill Andreev ملاقات کردم (Soloist از گروه "Ivanushki International" سپس به عنوان یک مدل کار کرد. - تقریبا. Auth.) در یکی از تجدید نظر به VDNX. سپس این نمایشگاه یک داستان کاملا متفاوت از این بود. در حال حاضر زیبا و ظریف است، و قبل از اینکه غرفه ها توسط برخی از چیزهای غیر قابل درک از ترکیه و چین به طور کلی، به طور کلی، آن را یک بازار بزرگ بود. و در اینجا ما، مدل ها، دعوت شده برای نشان دادن سه بار در روز با لباس شلوار جین از مارک های ترکیه. بچه ها و دختران مختلف با من در پدیوم رفتند. و یک مرد جوان، بسیار زیبا، همیشه برخی از دیسک ها گوش می داد (او یک بازیکن داشت و در آن زمان یک تازگی بود). او به من داد تا گوش بدهد و گفت که واقعا می خواهد آواز بخواند. مردم به او خندید و من بیشتر بیمار بودم ... (لبخند می زنم.) اکنون همه او را می داند، او به یک سولویست یک گروه محبوب تبدیل شد. و سپس ما فقط سعی کردیم چیزی را در مورد آنچه که ما از طریق پدیوم انجام دادیم ...

"... با دو قطعه شکر"

- شما دوستان و دوستانه با بسیاری از هنرمندان بود. چه کسی شما را تصورات فراموش نشدنی ساخته است؟

- بسیاری، اما من می خواهم در مورد ناتالیا Gundarev بگویم. من ناتالیا Georgievna نامعقول ترسیدم. من در یک فیلم 12 سریال در یک نقش مهم تایید شدم. او "عشق" نامیده شد. ru. " من شروع به حذف بلافاصله از سری اول کردم، و ناتالیا Gundarereva در دومین سال گذشته پیوست. او چنین دوست دختر بالغ من را بازی کرد و من یک بانوی جوان جوان هستم که در دفتر کار می کند. اول، در مجموعه، ناتالیا جورجیا در کنار آن، من شنیدم که او به شدت با کارگردان صحبت می کرد. ناتالیا Gundareva مسئولانه مسئولانه به نقش نزدیک شد و تمام تفاوت های ظریف را روشن کرد - تا چه ارتفاع پاشنه، که راه رفتن باید در قهرمان او باشد. و ناگهان یک روز، عبور از من، گنداروا با صدای خشن گفت: "ایرینا، به اتاق پانسمان من بروید!" من فکر می کنم: "خب، همه: چیزی اشتباه رفت!" من آمدم در یک اتاق پانسمان جداگانه یک مرد جوان بود که قهوه اش را آورد. زمان آسان نبود، و ما در سایت برای هنرمندان ساده و مجموعه ای از برخی از قهوه غیر قابل درک، کاملا ترش و ارزان ترین خدمت کردیم. و ناتالیا Gundareva - یک ستاره، او قهوه زمین واقعی را در لیوان خود داشت، که از آن یک عطر دلپذیر بود. و او از من میپرسد: "ایرینا، و چه چیزی قهوه را دوست دارید؟" من Osmello و گفت: "من عاشق کتک، با شیر و دو قطعه شکر." او باز می شود و می گوید این مرد: "آیا به یاد داشته باشید؟ از این روز شما هر روز قهوه ای ایرینا را انجام خواهید داد! " پس از آن، او از من دعوت کرد تا با او در اتاق پانسمان جداگانه خود جای دهد. و بنابراین ما دوستان را ساخته ایم. پس از فیلمبرداری از فیلمبرداری، ما می خواستیم به اولین رستوران سوشی در مسکو برویم، که سپس آن را باز کرد. اما به دلیل بیماری او، کار نمی کرد ...

با صربستان در قلب

- شما با مدیران مختلف، از جمله خارجی ها کار می کنید و ارتباط برقرار می کنید. من می دانم که شما با امیر کوستوری آشنا هستید ...

- ما بسیاری از سالها پیش او را در جشنواره بین المللی فیلم مسکو ملاقات کردیم. در چارچوب خود، نشان می دهد مد، که در آن بازیگران معروف، و من، از جمله، به پدیوم رفت. پس از آن یک شام کوچک بود. من به او رفتم و از یک رویداد به او خواسته بودم. معلوم شد که امیر برای اولین بار در نمایش مد بود! و او نمی دانست چگونه واکنش نشان دهد: اعتراف یا نه، آیا می توانم به مدل ها نگاه کنم یا نه. سپس، پس از مدتی، من در امور در بلگراد بودم. من گشت و گذار به روستای امیر کوستوریکا، جایی که او زندگی می کرد، ارائه شد. ما آنجا وارد شدیم، تمام این زیبایی را دیدم ... و البته، دوباره با امیر ملاقات کردم. حالا من می خواهم دوباره به آنجا بروم - ببینید چگونه همه چیز تغییر کرده است ... امیر مدت زیادی برای این روستای صربستان پرداخت می کند و گردشگران از سراسر جهان به آنجا می روند. به عنوان مثال، یک خیابان داستایوفسکی وجود دارد ... بسیار نگران این مکان است - احتمالا حتی بیشتر از هنر. او درباره این واقعیت گفت که او دستور داد گاو پرورش خود را از اسکاتلند ...

از دست دادن دیگر ...

- تا آنجا که من می دانم، شما باید با یکی دیگر از کارگردان مشهور تیراندازی کنید - کیم کیم کی ...

"بله، اما متأسفانه ... این اتفاق افتاد که یک سال و نیم پیش من MUK کیم کیم را دیدم. او گفت که او با یک اسکریپت از این فیلم آمد، که می خواهد در روسیه بیرون برود و من را دوست دارم که آنجا بیرون بروم. من مجبور شدم در یک بار دو نقش اصلی بازی کنم - دو قهرمان با شخصیت های مخالف. و او باید در این فیلم شریک من شود. هیچکدام از مدیران چنین نقش هایی نداشتند. من به او پرواز کردم، ما در بالای اسکریپت کار کردیم، خیلی بازنویسی کردیم ... او تصویر را در چین به پایان رساند و یکی دیگر از قزاقستان را برداشت و عکسبرداری از تصویر ما به زودی به تعویق افتاد - برای ژانویه سال گذشته، و سپس شروع شد کیک، و تمام فرایندها شروع شد ... اخیرا او در امور ریگا بود، شهرستان بسته شد، و او تنها در یک کشور غریبه باقی ماند، با کروناویروس بیمار شد، خود را در بیمارستان یافت و درگذشت ... قبل از آن او به من نوشت، خلق و خوی و احساسات خود را به اشتراک گذاشت. یک عکس از دریاچه در چین ارسال کرد، جایی که یک درخت تنها وجود دارد. و او نوشت که وضعیت او در حمام در حال حاضر شبیه به یک درخت تنهایی است، قطع از همه ... او فوق العاده نور، نوع، آفتابی، باز، خوب و نرم مرد بود. او می تواند بسیاری از نقاشی های با استعداد را حذف کند، بسیاری از عالی و شگفت انگیز را ایجاد می کند ..

ایرینا Bezrukova:

چشم کور

- ایرینا، بسیاری می دانند که شما یک بازیگر فوق العاده هستید، اما همه نمی دانند که حرفه ای دیگری در زندگی شما وجود دارد: شما یک Typhalommantor هستید (فردی که توصیف مختصر از موضوع، فضا یا اقدامات را می دهد. - تقریبا. Auth. ) حتی مفهوم بسیاری از ناآشنا وجود دارد ...

- هیچ چیز شرم آور نیست که مردم نمی دانند چه چیزی است. از آنجا که تنها افراد کور در مورد این سرویس می دانند ... اما من شروع به مصاحبه های زیادی کردم، من در مورد آن می گویم. من خودم را نیز به دست آوردم. در فیلم "داستان پری واقعی" حذف شد و به یک انتقال رسید، جایی که دیانا Gurzkaya بود. من به او رفتم تا او را ببینم، با او صحبت کردیم، من درباره فیلم جدید ما گفتم. چه چیزی پرسید: آیا Typhalkommentaries به آن ساخته خواهد شد؟ من نمی دانستم چه اتفاقی افتاده است. من به خانه برگشتم و شروع به جستجو در مورد این موضوع کردم. "Typhlo" - کورکورانه از یونانی ترجمه شده و نظرات - خوب، این کاملا روشن است. یعنی این یک توضیح برای کور است. در جایی در شش ماه پس از آن، من شروع به تحصیل در موسسه توانبخشی حرفه ای و آمادگی پرسنل انجمن کل روسیه از کور Reacp کردم. من در تئاتر درامات استان مسکو هدف داشتم تا اولین عملکرد را در روسیه با تیافالومت ها برای کور ایجاد کنم. به این معناست که یک فرد در میان تماشاچیان عادی قرار دارد و او از طریق هدفون ها در مورد عملکرد قرار می گیرد. و او می تواند، همراه با تمام جلسات، به آنچه که در صحنه اتفاق می افتد، پاسخ دهد. ما در حال حاضر عملکرد های مختلف، دراماتوری های مختلف ... من یک تیم کل از typhalommaters ایجاد کردم. و ما نه تنها در تئاتر، بلکه برخی از رویدادهای ورزشی، مد نشان می دهد و خیلی بیشتر ...

"به اشتراک گذاشتن لبخند خود را ..."

- ایرینا، به اشتراک گذاشتن یک راز: چگونه برای صرفه جویی در یک نگرش خوب و مثبت در زمان های دشوار ما؟

"بسیاری می گویند که ما به اندازه کافی مثبت، لبخند و شادی نیستیم. به نظر می رسد که شما همیشه باید با خودتان شروع کنید: نگرش خود را نسبت به عزیزان خود و دیگران تغییر دهید. به عنوان مثال، تبدیل شدن به تحمل و توجه بیشتر: حمایت از یکی از عزیزان، اگر آن را به حمایت شما نیاز دارد، کمتر عصبی بر روی بی نظیر. هر انرژی مثبت که به دیگران می دهید، قطعا به شما می آید - و در حال حاضر دو برابر!

Yana Nevsky، عکس وادیم تارکانووا

(IA "سرمایه")

سایر مواد جالب را در ndn.info بخوانید

ادامه مطلب