خوانندگان adme.ru در مورد اقدامات والدین خود که عشق بی حد و حصر خود را برای کودکان ثابت می کنند، گفتند

Anonim

ما چندین بار تاریخ خوانندگان ما را در مورد اعمال والدین منتشر کردیم که موجب تخلف به سلامت شد. بعضی از بزرگسالان وعده را تضعیف نکردند، دیگران مجازات ناعادلانه بودند، سومین فرزند خود را در یک لحظه دشواری حمایت نمی کرد و دفاع نکرد. خوشبختانه، نه همه والدین نیستند. برخی از مشترکین ما در مورد موارد کودکی خود صحبت کردند، که در آن عشق صادقانه به پدران و مادرانشان احساس می کردند.

ما در adme.Ru می خواهیم چنین داستان هایی را بسیار بیشتر از داستان در مورد ناراحتی کودکان داشته باشیم.

یکی

وقتی که من 7 ساله بودم، یک گل رز در لباس عصر مادرم را برداشتم، در بقیه (من می خواستم کت را برای پوپ من بسازم). سپس مادر لباس خود را قرار داد، و پدر برای مدت طولانی خندید ... آنها حتی من را ناراحت نکردند. از آن زمان یک بار در ماه، مامان به عمه در خانه خانه رفت و بسیاری از پارچه های مختلف پیرایش زیبا را به ارمغان آورد ... در حال حاضر من یک clucible، دوختن بسیاری از چیزهای زیبا. من از پدر و مادرم سپاسگزارم برای عشقشان! © Alena Evengenievna / فیس بوک

2

به یاد داشته باشید، همانطور که از بستگان نزدیک بازدید کردید. من، با یک پسر عموی از طریق یک پنجره شنوایی صحبت کردم (در حمام بود)، به مخزن توالت صعود کرد. ما به اشتراک گذاشتیم، من در مورد عواقب فکر نمی کردم. چیزی که در آن وجود دارد در مخزن شهوت شده و نگاه می کند. من فکر می کردم، من فکر می کنم، همه، خان من. اما والدین برادر ترسناک بودند که اکنون گریه می کردم، و خودشان شروع به کنسول کردند. من هنوز این نمونه ای از دوام و گزیدهای والدین را در نظر می گیرم. © Agnes Sozonova / فیس بوک

3

من واقعا دوست داشتم عروسک - آلمانی، با موهای سفید و آبی با لباس توری سفید. اما او هزینه 12 روبل! پول زیادی برای اسباب بازی ها برای آن زمان. من تقریبا یک ماه در بیمارستان گذاشتم و مامان، به طور طبیعی به دیدار، به طور طبیعی، می پرسد آنچه من می خواهم. البته عروسک! روز بعد او بود! خوشبختی بود! این آغاز کلاس سوم بود. مادر من فقط فوق العاده بود! © Irina Brazhnikova / فیس بوک

چهار.

خوانندگان adme.ru در مورد اقدامات والدین خود که عشق بی حد و حصر خود را برای کودکان ثابت می کنند، گفتند 8286_1
© Arzulinka Abdullayeva / فیس بوک

پنج

وقتی که من در کلاس چهارم بودم، معلم کلاس ما یک کودک را به دنیا آورد. والدین مقدار زیادی را برای خرید یک هدیه جمع آوری کردند. مادر من را فرستاد، به او یک وظیفه برای خرید خرس بزرگ داد. وقتی مادر او را به خانه آورد، من هدیه ای از سخنرانی را از دست دادم. من هرگز هیچ چیز مشابهی نداشتم و یک عروسک واقعی (با مدل موهای، در کت و شلوار ملوان) تنها بود. ما خیلی کم زندگی کردیم، اما من می خواستم این خرس را خیلی زیاد ... و مادرم او را ترک کرد. من رفتم و یک معلم از دیگری خریدم، کمی اشتباه کردم. چگونه او را دوست داشتم! هنگامی که برادرزاده من در حال حاضر 12 ساله بود، او این خرس را زخمی کرد، زخمی شد، با یک پا آسیب دیده، و خود را گرفت. این خرس یک زندگی بزرگ و مفید زندگی کرد ... من هنوز تعجب می کنم که مادر این خرس را خریدم. © NTU پاییز / فیس بوک

6

من با والدینم خیلی خوش شانس بودم آنها هر دو در روستا رشد کردند و هیچکس اصول اولیه خود را به آنها آموزش دادند، اما آنها همیشه در کنار من بودند و به شخصیت من احترام گذاشتند. من به یاد داشته باشید دوست دختر مادربزرگ من به من متهم شده است که من عطر خود را "Krasnaya Moscow" را به سرقت برده بود وقتی که ما آنها را بازی کردیم ... روز بعد، من را از مدرسه بردم. ما با هم رفتیم، و من این مادربزرگ را پیش رو دیدم، به یاد می آورم، گریه کردم و به تمام پدرم گفتم. او بلافاصله با او گرفتار شد و خواستار توضیح شد، او شروع به توجیه کرد. سپس معلوم شد که ارواح روی یخچال ایستاده بودند و بر او افتادند. من از والدینم بسیار سپاسگزارم و تمام این موارد را به یاد می آورم، همیشه می دانستم که آنها در کنار من بودند. © Altia zagirova / فیس بوک

7

خوانندگان adme.ru در مورد اقدامات والدین خود که عشق بی حد و حصر خود را برای کودکان ثابت می کنند، گفتند 8286_2
© Elita Bušmane / فیس بوک

هشت

با تشکر از سرنوشت که من بهترین پدر و مادر در جهان دارم. به نظر می رسد یک چیز است، و بنابراین من به یاد داشته باشید. من 8-9 ساله بودم، درس را نقاشی کردم. آنها از ما خواسته اند تا ساحل، دریا و غیره را جلب کنند. من به سختی می توانستم یک چشم انداز با درختان نخل، دریایی و یک آناناس در حال رشد را نقاشی کنم. برای این کار سه نفر را دریافت کرد، همانطور که معلم گفت که چشم انداز باید واقع بینانه باشد، و من نفتی بودم، و آناناس باید بر روی پالما رشد کنم. در احساسات ناخوشایند خانه، به مادرم در مورد آن گفتم، نقاشی من را نشان داد. او به من حمله کرد، گفت که نباید ناراحت نشوید. در آن زمان، اینترنت تنها در مامان در محل کار بود. و روز بعد او یک مقاله در مورد چگونگی رشد آناناس را چاپ کرد و به مدرسه رفت و حتی در مورد آن نمی دانستم. من نمی دانم چه چیزی در مورد آن صحبت می کنند، اما در درس رسم بعدی، سه نفر برتر من را در پنج مورد اصلاح کردند. © Anastasiya avcı / فیس بوک

نه.

من 32 سال هستم 11 سال به طور جداگانه از والدین زندگی می کنند. به تازگی، مامان خواستار شد و خواسته بود که به او برود، نوت بوک های قدیمی را اصلاح کند و تصمیم بگیرد، شاید برخی از آنها دیگر مورد نیاز نیستند. و پدر و مادر من نگه داشتن هیپو، که من از خاک رس در 13 کور شدم، و یک تخم مرغ عید پاک دیگر در همان سال رنگ شده است. من واقعا از آن قدردانی میکنم © Lilia Strzhenko / فیس بوک

10

به عنوان یک کودک، او با پدر و مادر بزرگ در روستا زندگی می کرد، بسیار ضعیف بود، پدر حقوق و دستمزد را پرداخت نکرد، تنها در بازنشستگی مادربزرگ زندگی می کرد. و کمی از مزرعه شما. در مدرسه، به دلایلی من باور نکردنی بودم، پسران به نام Rudna نامیده می شدند. پدر آن را می دانست، خیلی نگران بود. اما گفتگو با معلمان کمک نکرد. و یک بار، در کلاس هشتم، ما یک مسابقه زیبایی داشتیم "خانم" پاییز طلایی "." من خیلی گیر کرده ام که به طور غیر منتظره مشارکت من را اعلام کرد. پدرم، با آموختم در مورد آن، متوجه شدم که چقدر مهم است که اعتماد به نفس من باشد. او به یک دختر رفت و لباس فارغ التحصیلی زرق و برق دار خود را برای من خریداری کرد. در حال حاضر برای 500 hryvnia - پس از آن برای ما فقط مقدار زیادی بود. در رقابت، من جایگاه دوم را دریافت کردم، که به طور کامل شوکه شد، زیرا همه به من رودی را در نظر گرفتند. و این قانون پاپین من تمام زندگی ام را با ترویج و قدردانی به یاد می آورم. © Anastasia Samsonova / فیس بوک

یازده

خوانندگان adme.ru در مورد اقدامات والدین خود که عشق بی حد و حصر خود را برای کودکان ثابت می کنند، گفتند 8286_3
© ماریا آزما / فیس بوک

12

گل های مادر را یک بار برای تسلیم خریدم. تحویل 10 kopecks بود، و یک Tulip هزینه 5 - معلوم شد 2 لاله. من 7 سال داشتم، من هیچ نظری نداشتم، از چند رنگ یک دسته گل، یک دسته از چند رنگ تشکیل شده بود. من چنین افتخار آمد به خانه آمد، مادر من درب را باز کرد، من را با گل دیدم، خوشحال شدم، من آن را یک دسته گل به دست آوردم. و سپس مادر به اطراف نگاه کرد و گل ها را در یک گلدان قرار داد. او دوست داشت و به من گفت که پذیرفته شده است که تعداد کمی از رنگ ها را ارائه دهد. سپس ما آن را در یک گل در گلدان های کوچک قرار دادیم، و هر دو راضی و خوشحال بودند. از آن به بعد، من واقعا دوست دارم گل های مادر را بدهم. و مامان گل را دوست دارد، بنابراین، حتی از والدین دور می شود، من در اینترنت سفارش می دهم و دسته های خود را بفرستم، خیلی خوب است! © لوسیا ش / فیس بوک

13

در مدرسه، دختر من یک بار متهم به سرقت پول از نمونه کارها تنها بر اساس آن بود که این دومی اتاق پانسمان را به فرهنگ فیزیکی ترک کرد. پس از ورود از کار بر روی تماس و دیدن یک دختر شوخی، من فریاد زدم، من پا و عبارات خود را انتخاب نکردم. همانطور که تجربه نشان می دهد، تمام این معلمان اجتماعی، Wides و دیگران به سادگی به چنین پدر و مادر خشونت آمیز مانند من استفاده نمی شود. در بیشتر موارد، والدین به این درگیری نمی روند و سر خود را پمپ می کنند. من معتقدم که در خانه شما می توانید با آن برخورد کنید و قسم بخورید. لازم است مردم را برای یک کودک پاره کنید. و بله، من روابط خوبی با دخترم دارم. © Anna shalashidi / فیس بوک

چهارده.

والدین من همیشه توضیح دادند اگر چیزی برای ما مقرون به صرفه نبود. اما من سعی کردم لطفا: گاهی اوقات یک هدیه خوش آمدید زیر بالش پیدا کردم، درست مثل این! من به یاد می آورم که چگونه، بیدار شدن، فرار کرد تا مادر من را نشان دهد، و او لبخند زد و من را محکم کرد. من خودم را ساختم و خودم را با یک سوزن انجام دادم، همگی یکسان هستم! از آنجا که او به من ارزشمند به من داد - عشق او! © ناتالیا وارزوف / فیس بوک

پانزده

من یک پرونده داشتم وقتی که در درس یک همسایه در میز خواسته شد تا یادداشت پسر را انتقال دهد. او او را بسیار دوست داشت. معلم من را در زمان انتقال یادداشت گرفت و شروع به تراشیدن در مقابل کل کلاس کرد. علاوه بر این، روز بعد او مادر را به مدرسه تبدیل کرد. مامان با یک سنگ سنگ گوش دادن به تمام نظرات مربوط به این واقعیت است که من ظاهرا از یک رابطه عاشقانه تشکیل شده و همه، فقط درس نیست. هنگامی که معلم سخنرانی خود را به پایان رساند، مادرش پرسید: "و چه چیزی اشتباه است که دختر من می تواند یک پسر را دوست داشته باشد؟" در اینجا معلم فقط مسدود شده، او چنین نوبت انتظار نداشت. اما برای من خوب بود، زیرا متوجه شدم که آنها مرتکب جرم نمی شوند. مادر و حالا دوست دخترم © Sheyla Shekili / فیس بوک

به من بگویید و شما نوعی مورد دلپذیر از دوران کودکی خود هستید.

ادامه مطلب