مردم درباره 10 موقعیت عجیب و غریب گفتند که نمی توانست توضیح دهد. برخی شبیه به یک اسکریپت فیلم هستند

Anonim

ما می توانیم یک توضیح منطقی به تقریبا همه چیز که برای ما اتفاق می افتد پیدا کنیم، و گاهی اوقات گاهی اوقات شرایطی وجود دارد که ما هدیه ای از سخنرانی را از دست می دهیم. یک کاربر Reddit مشترکین ارائه داد تا بگویید چه موارد عجیب و غیر قابل توضیح با آنها صورت گرفته است. خواندن این داستان ها، به نظر می رسید که کارآگاه را ببیند، و شاید حتی هیجان انگیز یا ترسناک. راز دوست خود را در یک رویا پیدا کنید، نامه را از آینده بخوانید یا فراموش کنید که تمام روز را از زندگی خود فراموش کنید - این همه صحنه های فیلم را یادآوری می کند. اما این قسمت ها در بیوگرافی افراد واقعی صورت گرفت.

ما در adme.ru 10 داستان از این موضوع را برای شما انتخاب کردیم. بنابراین خود را یک فنجان چای یا قهوه، به راحتی در صندلی تنظیم کنید و آماده سفر به ناشناخته باشید.

نامه از آینده

مردم درباره 10 موقعیت عجیب و غریب گفتند که نمی توانست توضیح دهد. برخی شبیه به یک اسکریپت فیلم هستند 698_1
© depositphotos.com

چند سال پیش همسر من باردار بود و به زودی جمع شد تا فرزند دوم ما را به دنیا آورد. مامان برای چند روز به ما سفر کرد. یک شب، مامان از دسته، کاغذ و پاکت نامه پرسید. او چیزی نوشت، به پاکت مهر و موم شده و به من داد، گفت: "آن را در جیب خود قرار دهید و باز نکنید. هنگامی که باز می کنید، متوجه خواهید شد. " پس از نیم ساعت، همسرش گفت که زمان رفتن به بیمارستان بود، او شروع به مبارزه کرد. پس از حدود 9 ساعت، در 3:45، دومین دختر ما متولد شد. او 3900 ساله را وزن کرد و رشد 51 سانتیمتر بود. در آن روزها هیچ تلفن همراهی نداشتم، مادرم را از بیمارستان به منظور گزارش اخبار گزارش دادم. او تلفن را گرفت و بلافاصله گفت: "قبل از چیزی به من بگویید، پاکت را باز کنید." من هم همین کار را کردم. در نامه نوشته شده است: "دختر، 3:45، وزن 3،900، ارتفاع 51 سانتی متر". من این مقاله را برای سالها حفظ کردم. وقتی مادر مرد، من امن را باز کردم، جایی که این نامه را گذاشتم، اما آنجا نبود. © Gullyf / Reddit

بانوی نامرئی

هنگامی که پسرم هنوز سه نفر نبود، او به اتاق خواب من آمد و شروع به تکرار کرد که در اتاق خواهر خود یک خانم وجود داشت. من نیمی از نصف داشتم و اهمیتی نداشتم، بنابراین من فقط دستور دادم که او را صعود کنم. او روی تخت گذاشت، اما هر چند دقیقه من به دست آوردم که در مورد خانم به دست آوردم. سپس او گفت که او در اتاق خواب من ایستاده است. برای نشان دادن او که هیچ بانوی وجود ندارد و آنچه شما باید بخوابید، من آن را گرفتم و آن را از اتاق به یک راهرو تاریک آوردم. ما در راهرو ایستاده ایم، و من می گویم: "شما نمی بینید، هیچ خانم." او انگشت خود را به راهرو صاف کرد، جایی که هیچ چیز وجود ندارد و می گوید: "مامان، او درست است. اینجا این خانم است! و این خانه اش است. " جایی که او نشان داد، هیچ چیز، حتی سایه ها وجود نداشت. من سعی کردم پنهان شوم که از شوخی نترسد و گفت: "خب، باید یک خانم ناز باشد". من پسرم را به تختم بردم و بلافاصله خوابیدم، و چند ساعت از خواب بیدار شدم، فکر می کنم که این "بانوی" در آپارتمان من، که بیش از 100 سال سن دارد، باید جایی در اینجا آویزان شود و به نظر می رسد مثل من خواب. © kokenhaken / reddit

حاملگی حاملگی

مردم درباره 10 موقعیت عجیب و غریب گفتند که نمی توانست توضیح دهد. برخی شبیه به یک اسکریپت فیلم هستند 698_2
© depositphotos.com

هنگامی که من یک رویا داشتم که همکار سابق من (دوست دختر 1) بود، به ندرت به ندرت ارتباط برقرار کرد. در یک رویا، من دوباره در دفتر قدیمی من بودم، و آنها به من گفتند که باید جای او را بگیرم. من به شرح زیر است: "بله، شما، من سال گذشته به یک مکان جدید رفتم." در اینجا یک همکار بسیار باردار در اینجا به نظر می رسد و می گوید: "بله، توقف، آن زمان همان زمان در حالی که من تزئین." من به شوهرم گفتم این یک رویای عجیب بود، و ما در مورد اینکه چگونه وحشتناک این کار را برای اولین بار برای من انجام می دهیم، و سپس دوباره به او بازگشت. پس از حدود یک هفته، من رویای یک رویا در مورد یک دوست دیگر (دوست دختر 2)، که ما کمی صحبت کردیم، و او نیز باردار است. هفته بعد، من به طور تصادفی یک دوست دختر 1 را دیدم و به او بگویم که در رویا من باردار بود. او می گوید که این است و، اما او در مورد آن به کسی نگفت. من این را خندیدم و به شوهرم گفتم. او شوخی کرد: "آیا شما یک رویا نداشتید که یک دوست باردار است؟ شما باید او را صدا بزنید. " این حتی بیشتر سرگرم کننده است، زیرا دوست از 2 سالگی من، و او دارای فرزندان است و ما از آنجایی که در حال حاضر قدیمی هستند، همه چیز را دوباره شروع می کنیم. روز بعد من دوست دختر 2 را می خوانم و در مورد رویای خنده دار من صحبت می کنم. به نظر می رسد که او نیز باردار است، و آنها هنوز به کسی صحبت نمی کنند. شما می توانید دیوانه شوید! © Whead12 / Reddit

ماشین شبح

مردم درباره 10 موقعیت عجیب و غریب گفتند که نمی توانست توضیح دهد. برخی شبیه به یک اسکریپت فیلم هستند 698_3
© depositphotos.com

من از کار خارج شدم، در مقابل من، ماشین همان مدل بود، همان سال انتشار، اما رنگ دیگری بود. سپس ما هر دو به نوار بازسازی شده به سمت چپ، در یک جاده مستقیم مستقیم با زمینه های در هر دو طرف آن بازسازی شده است. این خودرو در مقابل من قرار می گیرد، و منتظر رفتن به ماشین شمارنده هستم، سپس آن را نیز تبدیل کنید. این ثانیه ثانیه ها را اشغال کرد، نه بیشتر. با این وجود، زمانی که من خراب شدم، این خودرو در هر نقطه قابل مشاهده نیست. با این جاده هیچ کنگره وجود ندارد، طولانی و راست است، به طوری که شما می توانید بسیار دور از پیش رو ببینید. خودکار فقط تبخیر شده است، و من هنوز هم فکر می کنم آنچه که بود. من 100٪ مطمئن هستم که این ماشین باز نمی شود. جاده باریک است، به طوری که راننده کار نمی کند تا به نوبه خود کامل شود، بدون بازگشت، یا او باید در این زمینه باشد. وقتی که من این جاده را عوض کردم و متوجه شدم که هیچ کس در مقابل وجود ندارد، من نگاه کردم و ماشین دیگری را دیدم که بعد از من رفت. اما هیچ ماشین ای بود که به عنوان من بود. در این جاده هیچ جایی وجود نداشت که بتواند حرکت کند، در غیر این صورت او را می بینم. © Omglookawhale / Reddit

من می دانم که نام شما چیست

مردم درباره 10 موقعیت عجیب و غریب گفتند که نمی توانست توضیح دهد. برخی شبیه به یک اسکریپت فیلم هستند 698_4
© depositphotos.com

هنگامی که من در صندوقدار در سوپرمارکت ایستاده بودم. پیش از من یک زن بود و او (من فکر می کنم) یک کودک 3 ساله است. من هرگز آنها را ندیده ام. بچه در سبد خرید نشسته بود، و مادرش جلوتر رفت تا راحت تر شود. کودک به طور مستقیم در چشمانم نگاه کرد، لبخند زد، خندید و به وضوح نام من را تکان داد. من یک نام بسیار غیر معمول دارم، که وضعیت را حتی عجیب تر می کند. © mycenea1961 / reddit

به یاد داشته باشید همه

به عنوان یک بزرگسال، به مادرم در مورد خانه ای که در آن رویا را دیدم گفتم. این قهوه ای بود، با دو اتاق خواب، در 2 طبقه، یک زاویه پله. من تمام جزئیات این خانه را ذکر کردم. به طور کلی، معلوم شد که من خانه ای را که در آن متولد شده بودم توصیف کردم. خوب، یعنی من چیزی در بیمارستان متولد شدم. اما خانواده ام شروع به زندگی در این خانه 2 سال قبل از ظاهر من، و زمانی که من 7-8 ماه بود، ما نقل مکان کرد. در ابتدا فکر کردم شاید مغز من تنظیم تنظیمات را در عکس هایی که دیدم. اما هیچ جزئیاتی در هیچ تصویری وجود نداشت. در بیشتر موارد، این برنامه های بزرگ بود، بنابراین پس زمینه به ویژه قابل مشاهده نبود. توضیحات بهتر: شاید مغز من خاطرات قدیمی مبهم را بازتولید کند، زیرا من دیگر هیچ چیز دیگری برای یادگیری چیزی در مورد این خانه، به ویژه در مورد طرح، قرار دادن مبلمان، و غیره © اضطراب / reddit

پیام های تله پاتی

مردم درباره 10 موقعیت عجیب و غریب گفتند که نمی توانست توضیح دهد. برخی شبیه به یک اسکریپت فیلم هستند 698_5
© depositphotos.com

من فکر می کنم ممکن است یک تصادف باشد، اما هنوز عجیب است. من می توانم (من نمی توانم بهترین کلمه را انتخاب کنم) یک پسر به من یک پیام ارسال کنید. این یک مرد بتنی است که ما با آنها نزدیک بودیم وقتی که ما 12-13 ساله بودیم. هنگامی که ما به کلاس های ارشد در مدارس مختلف تبدیل کردیم، اتصال از بین رفت. گاهی اوقات من فکر می کنم، به او نوشتم، و برای 10 دقیقه من یک پیام از او دریافت می کنم. این بسیار شگفت انگیز است و تنها با این مرد اتفاق می افتد. هنگامی که ما حدود یک سال صحبت نکردیم، او وقتی فکر میکردم با او تماس بگیرم، به من هرکسی نوشت. من پرسیدم چرا او به من نوشت، او گفت که او احساس غم و اندوه عجیب و غریب، به عنوان اگر چیزی او را تحت فشار قرار داد. این در واقع باور نکردنی است، اگر چه ممکن است فقط یک تصادف باشد. © imwhittling / reddit

روز من به یاد نمی آورم

من حدود شش سال داشتم در روز چهارشنبه، من به رختخواب رفتم، و وقتی بیدار شدم، جمعه بود. به یاد داشته باشید که من از مادرم پرسیدم چرا امروز جمعه، چون دیروز محیط زیست بود. او دیروز دقیقا پنجشنبه گفت. من پرسیدم که چه چیزی در روز پنج شنبه انجام دادم، زیرا آخرین چیزی که من به یاد می آورم این است که چگونه روز چهارشنبه به خواب می روم. او ذکر شده از من، اما من چیزی به یاد نمی آورد. من هرگز متوجه شدم چرا من نمی توانم آن را پنجشنبه به یاد داشته باشم. © Simavok / Reddit

یک هدیه از شمال شمال

مردم درباره 10 موقعیت عجیب و غریب گفتند که نمی توانست توضیح دهد. برخی شبیه به یک اسکریپت فیلم هستند 698_6
© shutterstock.com

مادر من یک دوره دشواری را تجربه کرد: او پول کمی داشت. مادر تنها با دو فرزند. او همیشه به خاطر حساب ها ناراحت شد، زیرا معمولا پول کافی برای پرداخت آنها بود. او خیلی کار کرد، در چند شیفت در بیمارستان رفت. اما در آن ماه آن را به خصوص سخت بود. مامان در خانه حرکت کرد و برای کمک دعا کرد. هنگامی که او تبدیل به پرتاب زباله شد، او یک لایحه 100 دلاری 100 دلاری را در یک سطل زباله پر کرد. علاوه بر ما در خانه هیچ کس زندگی نمی کرد. او نمیتوانست آن را توضیح دهد © poshfiend / reddit

نامرئی در دید

من مقاله مهم را به خانه آوردم و آن را از دست دادم. در همه جا تماشا کرد پس از 2 هفته تصمیم گرفتم که با شرکت تماس بگیرم تا آنها یک کپی به من فرستادند. در آن روز، زمانی که من قصد داشتم تماس بگیرم، به آشپزخانه رفتم و ظرف را از یخچال و فریزر با ناهار گرفتم. او به اتاق نشیمن رفت، تلفن را گرفت، به آشپزخانه بازگشت تا ناهار را در مایکروویو گرم کند. کاغذ گمشده بر روی درب ظرف با ناهار قرار دارد. حتی در حال حاضر، زمانی که من آن را بنویسم، من Goosebumps دارم و من لرزش دارم. © __b *** pudding__ / reddit

آیا تا به حال به شرایطی که توضیح منطقی نبود، به دست آورده اید؟ داستان های مرموز خود را به ما بگویید.

ادامه مطلب