"من دکتر را صدا زدم و پرسیدم:" من امشب میمیرم "" - ستون در مورد تلفات، ECO و جنین های یخ زده

Anonim

برای بیش از بیست سال پیش، ECO Levens دو بار عملیات ECO را در نیویورک دریافت کرد. او موفق به تحمل و تولد دو پسر شد. و او تقریبا هرگز به یاد نمی آورد که در یک مخزن ویژه این کلینیک 14 جنین استفاده نشده بود - در حالی که یک بار نامه ای دریافت نکرده بود که گفته شد زمان او تصمیم به تصمیم گیری در مورد سرنوشت بیشتر آنها بود. داستان اوست.

من به خوبی به یاد می آورم که چگونه اولین بار پس از ازدواج به متخصص زنان رفت. او گفت: "شما کاملا سالم هستید!" به عبارت دیگر، بروید و ضرب کنید! من تقریبا سی ساله بودم، اما نمی توانستم باردار شوم.

پدرم، که همچنین به عنوان متخصص زنان مشغول به کار بود، گفت که اگر بعد از شش ماه، هیچ اتفاقی نیفتاده، لازم است آزمایشات لازم را انجام دهیم. در نتیجه، معلوم شد که من انسداد لوله های رحم داشتم. من عملیات را برای تمیز کردن انجام دادم پس از عملیات، پس از عملیات به من اطمینان داد که یک لوله رحم به شکل خوبی بود، و دیگری خیلی خوب نیست، اما همه چیز در طول زمان تشکیل شده است.

من می توانستم چندین بار باردار شود تا باردار شود، اما همیشه میوه را از دست دادم. وحشتناک بود. سال های تاریک من نمی خواستم هر یک از دوستانم را ببینم من به طور کلی نمی خواستم کسی را ببینم به نظر من به نظر می رسید که همه چیز در اطراف من باردار می شود، و تنها من کار نمی کنم.

همه چیز به نظر می رسید یک گام به سوی رویای شما بود، و تنها نمی توانستم حرکت کنم. همه من فکر کردم - که من واقعا واقعا می خواستم بچه داشته باشم.

سپس با حاملگی خارج رحمی تشخیص داده شد. من در دفتر بودم و ناگهان احساس درد وحشتناکی داشتم. من هرگز در زندگی ام خیلی دردناک نیستم. من دکتر را صدا زدم و پرسیدم: "امشب من میمیرم؟" و او پاسخ داد: "بلافاصله به بیمارستان بیایید."

به یاد داشته باشید که من در اتاق عمل در بانکداری آویزان شدم. در ساعت 9 شب بود - زمانی که در تلویزیون فقط نمایش داده شد، که من در آن کار کردم. معلوم شد که کودک من در لوله بسیار خوب رحم گیر کرده است. بنابراین من آن را از دست دادم و فرزند دیگری را از دست داد.

من متوجه شدم که آخرین شانس برای به دست آوردن حامله اکنون این است که اکو را انجام دهید.

برای تولد نوزاد اول، من پنج و نیم سال را ترک کردم. هنگامی که سه ماهه اول گذشت، و قلب او هنوز مبارزه می کرد، من دفن کردم. من هرگز موفق به حرکت تا کنون. هنگامی که من با پسر اول من باردار بودم، حتی می ترسم که به نام او فکر کنم.

تنها راه محافظت از خود از احساسات غیر ضروری، زمانی که از طریق یک سری از تلفات حاملگی گذشتید - یک دیوار اطراف خود را بسازید و فقط به جلو حرکت کنید. ما انجام دادیم و انجام دادیم پس از مدتی، دوباره توانستم با ECO باردار شدم، من به جنین از همان حزب به عنوان در اولین حاملگی موفق به جنین متصل شدم. پسر دوم من متولد شد

چند سال بعد، شوهرم به سفر تجاری به استرالیا رفت. من تاخیر داشتم برای اولین بار در زندگی، من یک آزمایش خانگی برای بارداری گذشتم و او معلوم شد که مثبت است. متأسفانه، من هرگز موفق به تحمل حاملگی طبیعی نشد. من کودک را از دست دادم این آخرین، نهم نهم بود. اما پس از آن من قبلا آن را بدون تلخی درک کردم.

ما دو فرزند سالم داشتیم - و هنگامی که به ما گفته شد، ما هرگز قادر به تبدیل شدن به والدین نخواهیم بود.

امروز، فرزندان من 22 و 24 ساله هستند. سه هفته پیش، من نامه ای از کریال دریافت کردم، جایی که 14 جنین من در فریزر وجود دارد. من شوکه شدم این جنین تقریبا 26 ساله است. پسران من از همان حزب بودند. پس از گذرگاه ECO، من برای سه سال دیگر برای جنین پرداخت کردم. سپس از من خواسته شد تا تصمیم بگیرد که آیا میخواهم ذخیره سازی خود را ادامه دهم، اگر می خواهم آنها را قربانی کنم یا فقط آن را پرتاب کنم.

من قصد ندارم از آنها برای خودم استفاده کنم و نمی خواستم به عنوان یک اهدای جنین برای دیگران عمل کنم. اما من نمیتوانم خودم را امضا کنم نامه ای در مورد آنچه آماده است به طور کامل آنها را رد کنم.

من فقط این نامه را در جایی دور گذاشتم و به او جواب ندادم.

و پس از 17 سال من یک نامه جدید آمدم. گفته شد که برای برخی اشتباه، تمام این مدت یک حساب کاربری برای ذخیره جنین ها را تنظیم نکرده و در حال حاضر من باید سرنوشت خود را حل کنم، در غیر این صورت پس از 30 روز، حساب هنوز هم آمده است.

بدیهی است، من قصد ندارم روش ECO بیشتری را تصویب کنم، اما عاطفی برای من این جنین ها بسیار دشوار است. من فکر کردم آنها را به خانه بردم و آنها را دفن کنم. یا آنها را به آزمایشگاه برای آزمایشات اهدا کنید. در حال حاضر من منتظر پاسخ از چند مراکز هستم که در مطالعه سلول های بنیادی مشغول به کار هستند. من حتی نمی توانستم تصور کنم که چقدر سخت است که این تصمیم را انجام دهم.

شاید همه چیز چون من به پسرانم افتخار می کنم؟ شاید من هم اکنون می توانم نفس را پس از تمام این سقط جنین ماراتن حرکت دهم و درک کنم که چقدر زمان برای من بود؟

هر کاری که من انجام می دهم، این کودکان که من در اوایل دوران بارداری از دست داده ام، بیشتر نیست. هنگامی که شما در مورد بسیاری از سالها ناباروری نگران هستید، به نظر میرسید که در درختان غلتک آمریکایی سوار شوید: فقط چشمان خود را ببندید و فقط هدف نهایی را ببینید. در آن زمان، مردم با یکدیگر در مورد سقط جنین، در مورد مشکلات تولید مثل صحبت کردند. و من هم نمی خواستم این را با هر کسی مورد بحث قرار دهم.

من خودم بسته شدم، خیلی بد بودم. خواهر شوهر من توصیه من به پیوستن به گروه پشتیبانی به نام حل و فصل. در نهایت من آنها را صدا زدم. و این یکی از بهترین چیزهایی بود که من در زندگی ام انجام دادم.

روانشناس در آن انتهای سیم، دو چیز را به من گفت که من خیلی به من کمک کرد: اول، که در بعضی موارد، قطعا راهی پیدا خواهیم کرد که چگونه این وضعیت را حل کنیم و در مرحله دوم، اگر بخواهیم یک کودک را خیلی دوست داشته باشیم سپس به نحوی، ما قطعا فرزندانی را که برای ما در نظر گرفته شده است، دریافت خواهیم کرد.

حداقل این درست است: من دو فرزند فوق العاده دارم ... که برای من ساخته شده اند.

هنوز در موضوع خوانده می شود

/

/

ادامه مطلب