سه فرزند به من آموختند

Anonim
سه فرزند به من آموختند 5578_1

پانزده سال، هفت سال و دو سال - دو دختر و یک پسر

هر چیزی را برنامه ریزی نکنید

این بی فایده است. اگر شما تنها دستکش ها را در مقابل خروجی پیدا نکنید - پس هیچ پیاده روی نکنید. یا در حال حاضر در ماشین، پسر می گوید که او نمی خواهد به این موزه برود - سپس به یکی دیگر بروید. یا امروز، پاستا مورد علاقه شما نخواهد بود - پس آنها به شام ​​گرسنه می روند. یا، به جای برنامه ها، ضروری است که به طور فوری برای چکمه های لاستیکی و کاکایا بروید - سپس در پرداخت من از سبد خرید ترانسفورماتور های Mignon-Pinzepeppi و مخفی کردن آنها در صندوق ترساندن.

یا دوستان که برای بازدید جمع شدند، زمانی که ما در حال حاضر در راهرو در چکمه ها هستیم، تماس می گیرند و می گویند که فرزندشان بیمار می شود و مهمانان لغو می شوند - پس فقط یک گریه طولانی دوستانه، تبدیل به هیستریک.

آماده به سرعت و فقط

گوشت فرانسوی؟

- ماام، پیاز وجود دارد.

سالاد olivier؟

- Maam، هیچ تعظیم وجود دارد!

چسباندن با سس Beshamel؟

- مام، همه چیز را از ماکارون حذف کنید.

فلفل پر شده؟

- مام، فلفل را از گوشت بریزید.

سالاد گوجه فرنگی و خیار؟

- مام، تمام گوجه فرنگی گرفتار شد. و چرا آنها را قطع کردی؟

ماکارونی خالی کل گوجه فرنگی کتلت گندم سیاه با شیر. همه خوشحالند. یا نه. سپس فقط یک گریه طولانی، دوستانه، تبدیل به هیستریک.

خواب

- مامان، در حال حاضر نور، بلند شوید!

- مامان خواب، خود را بازی کنید یا صبر کنید

- مامان، من می خواهم بلند شوم!

- مامان خواب، شیر پف یا صبر کنید.

- مامان، زایا هنوز در خانه، آیا او به مدرسه نمی رود؟

- zoe !!! بالا رفتن!!!! همه، مادر به خواب بیشتر.

- مامان، Olenka فشرده!

- لعنت، هنوز هم باید بلند شوید و پوشک را تغییر دهید.

- مامان، من گیر کرده بودم!

- مامان، من هم!

گریه طولانی دوستانه، رفتن به هیستریک.

شک

- مامان، چه کسی است؟

- دختر

- نه، مامان، چه کسی است؟

- این یک دختر است، خوب، اینجا.

- Noahoes! مامان، چه کسی است؟

- جایی که؟ mamaaaa! کیه؟ ... (OMMMM) ...

- مامان، اولنکا در مورد یک عروسک به دست این دختر می پرسد.

- ممنون عزیزم. Olenka، این یک عروسک است.

- بله، مامان، عروسک.

خنده مامین، تبدیل به هیستریک.

از طریق دیوارها دیدن کنید

- نیکولای! اجازه دهید از بچه گربه بروید، او نمی خواهد با شما در بچه ها بازی کند!

- مامان، چگونه می دانید، من درب را بسته بودم؟

- زو! ابزارهای خود را قرار دهید و در نهایت، تختخواب!

- خوب، چگونه می دانید که من آن را سوختم؟

- چه، سوخت گیری؟

- نه. چطور همه چیز را می شناسید؟

- Olenka، دور از درب، مادر من باید در توالت باشد.

- مامان پودر؟ - نه، فقط به توالت، بیرون بروید، لطفا.

- AAA، مامان کاکاک!

Mamino Growl، تبدیل به هیستریک.

بستر سکته مغزی را متوقف کن

مفید است، اما هنوز بی فایده است. یا Olenka ورق های خود را در یک رویا از طریق هر دو پوشک، به خود بالشتک توصیف می کند. یا ورق های من را توصیف می کند، زمانی که صبح زود می آید تا رویاهای صبحانه را تکان دهد. یا در بستر بالا به خواهر بزرگتر، در عروسک بازی خواهد کرد و آن را توصیف می کند. در هر صورت، تخت هر روز پاک می شود. اگر آن را نیز به آن ضربه، پس از آن هیچ زمان برای زندگی وجود دارد، و هیستریک و بنابراین در حال حاضر آشنا تبدیل شده است.

یک فنجان را در سینک بگذارید

نه تنها یک فنجان همچنین یک قاشق، یک صفحه، یک صفحه دیگر، یک کاسه. من بزرگترین دختر دارم! و در توزیع مسئولیت ها، ظروف را به او شستشو دهید. اگر او در مورد آن را فراموش نکنید، به سرعت بخشیدن به خواب. سپس برج بابل در غرق هنوز من بود.

اما این در حال حاضر شب است، هر کس خوابید، و یک فنجان چای قهوه خوشمزه در سکوت طولانی مدت، شستشوی ظروف را تقریبا یک روش آبگرم می کند. و اگر هنوز شمع های معطر وجود دارد به نور!

برای ورود مهمانان آماده نباشید

کف را بشویید؟

- مامان، من به شما کمک خواهم کرد! مامان، من سطل را در آنجا گذاشتم. مامان و بچه گربه ها می دانند چگونه شنا کنند؟ مامان، من می خواهم شنا کنم!

سالاد را آماده کنید؟

- مامان، من به شما کمک خواهم کرد! Olenka، بیایید برویم به مادرم سالاد کوک! Olenka، چاقو را بدهید! مامان، زایا چاقو را در گوزن برداشت و من به من نمی دهم! مامان، Olenka یک صفحه را شکست!

من حتی نمی خواهم در مورد سفارش فکر کنم: چرخه اسباب بازی در اطراف خانه گریه ابدی من است، رفتن به هیستریک.

دوستان فقط با خودت باش

"شما نمی دانید که واکسیناسیون باید به شدت بر روی برنامه انجام شود؟"

- آیا هنوز تغذیه با شیر مادر دارید؟

- آیا زمان برای آموزش یک گلدان نیست؟

- اما من تمام شب به مدت پنج ماه خوابیدم!

- اما من خودم را به مادران اختصاص داده ام، این مقصد اصلی زن است!

- چه می خواهید، در سن پیری او همه شما را به یاد داشته باشید؟

- هنوز نمیتوانید بخوانید؟

- من به شما یک آدرس می دهم، شما Olenka وجود دارد، این فقط دو و نیم ساعت و چهار پیوند، اما برای آن فقط به خاطر فرزندان شما نمی توانید بروید!

به باغ. همه در باغ. و هیچ بحث درباره موضوعات داغ، حتی با خودشان. در اینجا من 80 سطح و بدون هیستری دارم.

سرد

زانوی کبودی را بوسید کف دست خود را بر روی پیشانی نگه دارید. جادوگران زمزمه بر روی گوش. brrrruk در معده. تماس بگیرید در کنار جاده اسم حیوان دست اموز. نمایش پرواز باب یوگا. نوشیدن تمام هیولا از زیر تخت. اما زمانی که می توانم خوابم را پیدا کنم، به سطح بعدی مهارت می روم.

در ابتدا متن در سایت "Mamsila" منتشر شد. ما آن را با قطعنامه دفتر سرمقاله منتشر می کنیم.

هنوز در موضوع خوانده می شود

سه فرزند به من آموختند 5578_2

ادامه مطلب