15+ خواننده adme.ru گفت که والدین هنوز بسیار متهم هستند

Anonim

کسی معتقد است که ناراحتی های کودک باید فقط اجازه داده شود و در نهایت عزیزان خود را ببخشند. پس از همه، این می تواند بسیار عمیقا صدمه دیده و کاملا با شر نیست. اما حتی با تمام میل، چنین بخشش کار بسیار دشوار است. به خصوص هنگامی که شما، یک کودک کوچک ون کوچک، به طور نامحدود کسانی را که بیشترین بومی در جهان را در نظر گرفته اند مجازات می کنند.

ما در adme.ru بیش از صدها داستان از خوانندگان ما خرد شده است. و ما امیدواریم که آنها به اشتباهات دیگران کمک کنند و برای فرزندانشان بهترین باشند.

  • والدین برای تولد یک عروسک آلمانی زرق و برق دار به من دادند. لوکس، موهای بلند قهوه ای، چشم های آبی، بلوز سفید، جلیقه قرمز، دامن قهوه ای، گلف سفید و کفش های سفید. و این کار از پلاستیک سرد وحشتناک انجام نشد، بلکه از نوعی نرم و ملایم، دلپذیر به لمس مواد بود. من تمام دختران حیاط را غافلگیر کردم. و من فقط این عروسک را تحسین کردم و خیلی زیاد. وقتی کلاس پنجم بودم، خواهر مادرم را با دخترم جوانتر از من وارد کردم. او واقعا عروسک من را دوست داشت و والدین من را متقاعد کردند که به او بدهد - آنها می گویند، شما قبلا بزرگ هستید. چسبیدن به قلب موافقت کرد. و یک سال بعد، یک مهمان در عمه دید، که در آن عروسک من تبدیل به: موهای نازک در Chopans، لباس های پاره شده و یک فرد نقاشی شده توسط یک مداد شیمیایی (تلاش های مضحک برای ایجاد یک عروسک آرایش). من قبلا 50 ساله هستم و هنوز این احساس را به یاد دارم. © Marina Dobrodeva / فیس بوک
  • من یک لباس رویا خریدم - به او یک پسر عموی آوردم، دومی در فروشگاه بود. تا به حال، این به لباس های در سلول بی تفاوت نیست، و من 40 سال! به تازگی به مادر گفت، او شوکه شد: آنها می گویند، چرا چیزی نگفت. بنابراین شما نمی توانید حدس بزنید که در آن جهنم این آسیب بسیار اخلاقی را تحریک می کند. © Tatyana Shleynova / فیس بوک

15+ خواننده adme.ru گفت که والدین هنوز بسیار متهم هستند 4805_1
© DepositPhotos.

  • مادر من از دوران کودکی الهام بخش بود که من زشت بودم، به شما اجازه نمیدهم که در مقابل آینه چرخش داشته باشم. بله، من زیبایی نبودم، اما یک زن و شوهر، شوخ طبعی و فریبنده بود (که نام مستعار دایره المعارف پیاده روی یک نام مستعار دریافت کرد. اما هر گونه تظاهرات توجه ویژه به من از پسران در پایان به عنوان یک فریبکار درک شده است. البته، پیچیده توسعه یافته است. با وجود این همه، زندگی من به خوبی اتفاق افتاده است: من 45 سال ازدواج کرده ام، 2 کودک، 3 نوه. اما اغلب من از فقدان عاشقانه در زندگی پشیمانم و ممنوعیت مادرم را نمی فهمم. © Irina Mikitas / فیس بوک
  • من یک کودک دشوار بودم، بنابراین در یک نقطه خاص تصمیم گرفتم اتاق نظارت را در اتاقم نصب کنم. پس از آموختن در مورد این، من یک قطره ناامید نشدم، اگرچه والدین من تعیین شده اند و حتی در جستجوی یک نسخه موجود خریداری شده اند، اما هر بار با هر چیزی بازگردانده شد. خدا را شکر، ما پول نداشتیم! © "اتاق شماره 6" / VK
  • پدر به گوشواره با روبی، اولین گوشواره در زندگی من، و مادر به آنها را به همسر برادر خود داد. من تمام زندگی ام را به یاد می آورم، همانطور که صدمه دیده بود. و من آنها را مانند بسیاری از سال ها مزاحم، ساحل یک جعبه حک شده چوبی، یک پدر هدیه برای 4 سال است. © Tinatin Musina / فیس بوک
  • پدر و مادر 9 ساله (نه من، شوهر، شوهر) پدر پدر و همه چیز را از دست داد. او پول را برای یک سال جمع آوری کرد و برای روز تولدش نیز پول داشت، 200 دلار بود. © ایرینا دره / فیس بوک

15+ خواننده adme.ru گفت که والدین هنوز بسیار متهم هستند 4805_2
© DepositPhotos.

  • در دوران کودکی، صبح، زمانی که مامان ما را به مدرسه جمع کرد، او ساندویچ های کرم کرم را تهیه کرد، که به دلایلی همیشه در فریزر نگهداری می شود. و مادر یک قطعه روغن را با یک چاقو پمپ کرد و او را به نان زد. در نگرانی من در مورد آنچه که شما باید صبر کنید تا آن را ذوب کنید، و سپس شما می توانید به زیبایی اسمیر، او پاسخ داد که هیچ وقت وجود ندارد. من بزرگ شدم و متوجه شدم که واقعا هیچ وقت وجود نداشت: مادرم در ساعت 6 صبح بیدار شد، پدر را به کار می برد تا صبحانه را آماده کند و صبحانه خود را آماده کند (و من اغلب از طریق رسوایی، چون دوست داشتم در خواب باشم صبح)، Braids Braids، من یک لباس مدرسه را از بین بردم، تغذیه، به مدرسه فرستاده شدم و سپس به کار خود رفتم. اما هر بار که کره را می بینم، این ساندویچ های وحشتناک و طعم روغن بستنی را به یاد می آورم. به طور کلی، من کره نمی خورم
  • مادر من تغذیه شد، یک ماشین از اتاق غذاخوری آمد. اما یک روز این ماشین دیر است. بنابراین من از مدرسه آمده ام، و مامان تماس می گیرند، ما می گویند، ما ما را در محل کار نمی خوریم، ما را از همکاران برای خوردن به ما می آوریم. چرا او تماس گرفت؟ او می دانست که او نه خرده فروشی! لهستانی قبل از همکاران؟ خوب، از آنجا که هیچ چیز برای خوردن وجود نداشت، و خواهر من و من Vinaigrette را تهیه کردم. آنها خودشان حتی پرونده را نداشتند، پستان را در کیسه پرید، رفتند. و حالا من می آیم، و به نظر می رسد، آنها قبلا غذا را به ارمغان آورده اند. نشستن ضخامت کامل Aunts، Puzo مالش. مامان Vinaigrette می شود، بنابراین این عمه ها به او اختصاص داده شده بود، و یکی نیز محکوم شد - Kislyki، آنها می گویند، کافی نیست، کلم کلم نصب شده باید آن را (و خیار شور در آن وجود دارد). ما خیلی گرسنه هستیم و تمام روز بود. و مادر حتی نمی پرسد آیا ما مجبور بودیم بخوریم. © Tatyana Dyachenko / فیس بوک

15+ خواننده adme.ru گفت که والدین هنوز بسیار متهم هستند 4805_3
© DepositPhotos.

  • من 6-7 ساله بودم، و به مادرم گفتم که برخی از راز، که برای من بسیار مهم بود (حالا من در مورد آن به یاد نمی آورم). من حتی مادرم را به سوگند یاد کردم که او به کسی نمی گوید. چند روز بعد من مادرم را شنیدم با خنده به رمز و راز من به دوست دخترش گفتم. این، من به خودم یک کلمه ای داد که هرگز با مادرم به اشتراک نمی گذارم. و کلمه آن را نگه داشت. © Lyudmila Volkova / فیس بوک
  • عموی من گفت که در سن 15 سالگی، زمانی که او یک ماه در یک مزرعه جمعی در برابر بزرگسالان کار می کرد و حقوق مناسب را دریافت کرد، مادرش این پول را گرفت و به مزرعه جمعی تحویل داد. او گفت که او نمی تواند خیلی کسب کند. برخی از مقدار کمی در آب نبات باقی مانده است. © ویکتور Dzemizashvili / فیس بوک
  • آغاز دهه 80. من 14 سال سن دارم. من واقعا می خواستم به زیبایی لباس بپوشم در تمام تابستان من در نانوایی از غلاف نان کار کردم و به مدت 3 ماه به دست آورده ام، همانطور که من به یاد می آورم، 376 روبل 17 کپک. در آن زمان، پول زیادی برای من بود، و من قصد داشتم یک کت را برای زمستان من بخرم و برای زمستان من چکمه کنم (همیشه چیزهایی را از خواهر های قدیمی تر گذاشتم)، و چه چیزی باقی خواهد ماند، به مادرم. من فکر کردم او نزدیک ترین فرد بود و اولین پولی را برای او نجات داد. افسوس، من به روز رسانی نداشتم مامان این پول را در لباس های جدید برای خواهر کوچکتر صرف کرد. این در حال حاضر 40 سال از آن بوده است، و جرم عبور نمی کند ... © Lyuba іrina Sorokіn / فیس بوک

15+ خواننده adme.ru گفت که والدین هنوز بسیار متهم هستند 4805_4
© DepositPhotos.

  • من به خوبی یاد گرفتم، و همچنین به ژیمناستیک ریتمیک رفتم. یک بار، در کلاس دوم، من به خانه برگشتم، و مادرم به شدت از صدای نرم می پرسد: "Yulechka، چه چیزی را با توجه به کنترل در ریاضیات دریافت کردید؟" من: "چهار". مامان در کنار من بر روی فرش کتاب در مورد رقص و تحقیر می گوید: "ناسپاس، و من هنوز کتاب ها را خریدم." این موضوع قدردانی و دختر بد من هنوز یک سوراخ دارد. © Yulia Zelikova / فیس بوک
  • در کلاس 5-6 در تعطیلات به مادربزرگ بود. و من یک لباس عجیب و غریب زیبا داشتم، من خیلی او را دوست داشتم. و همه شروع به ستایش من کردند، می گویند، آنچه من در آن زیبا هستم. حتی عمه و دخترش، که برای سال جوانتر از من است. اما مادر من مناسب است، این لباس را با من می گیرد و پسر عموی من را می دهد. آنها کم درآمد بودند، و او ظاهرا برای او متاسف شد. من بسیار دردناک بودم و توهین آمیز بودم، اما نمیتوانستم بحث کنم: ما دستور دادیم با مادرم بحث کنیم. و بله، او خوب بود. اما این عمل هنوز نمی تواند درک کند ... و من در حال حاضر 60 ساله هستم، من مادربزرگم خودم. © svetlana golikova / فیس بوک
  • چند سال بود که من دقیقا به یاد نمی آورم، من فکر می کنم حدود 14-16. من خواهر خواهر دارم او با یک ساعت مچی ارائه شد، و مامان گفت که سال آینده من نیز یک ساعت به من می دهم، همانطور که خواهر من به عنوان خواهر من در حال حاضر هستم. اما من آنها را ندیدم خواهران یک روز تولد دارند، و مامان سوار می شود تا گوش های خود را ببندد. و وعده داد که سال آینده، در روز تولد من، من نیز گوش های شما را مجازات خواهم کرد. اما این دوباره اتفاق نمی افتد من معتقد بودم که مادرم، اما پس از متوقف شد - کاملا. من 40 ساله هستم، و من برای مدت طولانی متهم نشده ام، اما اعتماد به نفس وجود ندارد. من این درس را یاد گرفتم و دخترم را ندیدم. © ایرینا Sokolova / فیس بوک

15+ خواننده adme.ru گفت که والدین هنوز بسیار متهم هستند 4805_5
© DepositPhotos.

  • یک بار دیگر، زمانی که من خیلی کوچک بودم، یک عروسک بزرگ خریدم. و او همیشه در گنجه ایستاده بود. و کابینه بالا بود. وقتی بیمار بودم، به من دادم که آن را نگه دارم و دست بگیرم. من به یاد داشته باشید حتی بیمار بیشتر می خواست بیشتر. من بزرگ شدم، و یک عروسک جدید هنوز هم در گنجه در خانه مادرم نشسته است، گرد و غبار افتاده است. من از این عروسک متنفرم © Ta sha / فیس بوک
  • همچنین عروسک وجود داشت. مادران دوستان را به عنوان یک هدیه از مرز به ارمغان آوردند. عروسک قایقرانی، با من رشد کرد. به طور رسمی ارائه شده، با من عکس گرفته شده، پس از آن مامان به جعبه با کلمات "شکستن، عروسک عزیز" برداشته شده است. بنابراین در حال حاضر 30 سال در جعبه در مامان در گنجه قرار دارد. آنها می گویند پسر من نیز از دست ندهد، می گوید، شکسته می شود. البته، حتی اگر او در جایی قرار گیرد، اشغال محل، بدون هیچ کس. © Irene / Adme
  • والدین و بستگان نزدیک من بسیار خوب و اخلاقی هستند، اما مانند هر کس دیگری، با معایب آنها، با مشکلات زندگی خود، هر کدام با خلق و خوی آنها. به عنوان یک کودک، به اندازه کافی چنین داستانهایی با بی احترامی، تحریک پذیری گزش، استهلاک و استانداردهای دوگانه وجود داشت که به بسیاری از مجتمع ها، اعتماد به نفس بسیار ضعیف، جامعه شناسی و افسردگی طولانی به دست آمد. اما در طول زمان، درک شد که آرامش آرامش در جایی، جایی، تجربه کافی نبود، جایی که موقعیت های زندگی شدید، اثر را ترک کرد؛ بخشش و برخی از شفقت آمد، قدرتی برای قدم زدن به توهین ها بود و به دنبال نقاط تماس بود. © Amanogama / Adme

و بستگان شما چیزی در رابطه با شما ساخته اند، چه چیزی هنوز دردناک است که به یاد داشته باشید؟

ادامه مطلب