متن که بین مراقبت بیش از حد و عشق به یک کودک وجود دارد

Anonim

برای والدین، طبیعی است که مایل به محافظت از او بهترین، برای محافظت از آن و محافظت از آن از بدبختی است. اما گاهی اوقات، بدون درک آن، ما چوب را خم می کنیم و به جای نگرانی آنها الهام بخش ترس و رشد مجتمع ها. مطالعات نشان می دهد که سرپرستی بیش از حد ممکن است بر توانایی یک فرد کوچک برای مقابله با رشد تاثیر بگذارد. و اثبات این نه تنها نتایج آزمایش ها، بلکه نمونه هایی از زندگی است.

پر سر و صدا متن کاربر Pikabu Mary به ما یادآوری کرد که تظاهرات منفی مراقبت عواقب جدی است. adme.ru امیدوار است که سناریوهای زندگی توصیف شده از شما دور شوند.

"مامان، نگاه، Enotyk!" - "دور از راکون! راکون را لمس نکنید! شما از او می ترسید آیا فراموش کرده اید که از او می ترسید؟ " "مامان، من خودم یک دایره گذاشتم!" - فریاد یک پسر که به دنبال کمتر از 10 سال است. "من هوشمندانه، خودم، بدون مادر،" مادر در جاده به ساحل میمیرد. "Vitaly، روغن را انتخاب نمی کند! شما 5 ساله را دوست دارید، شما را به فروشگاه ارسال نمی کنید. چه زمانی ازدواج می کنید؟ " "مامان می گوید پسرش که مدت 30 ساله بوده است." من به یک عدد نیاز دارم، من با یک کودک هستم. کودک چقدر است؟ 24 تعطیلات در خانه شبانه روزی حل و فصل می شوند. Hyperopka - یک پدیده وحشتناک است.

کاتا

متن که بین مراقبت بیش از حد و عشق به یک کودک وجود دارد 4184_1
© andrewlozovyi / سپرده های سپرده

ما همسایه داشتیم، و دخترش، کتیوشا، کمی بزرگتر از من بود. "چرا شما نمی خواهید با Katya دوست باشید؟ - مامان از من پرسید - نوع خوب، خوب، دختر تحصیلکرده. " او واقعا چنین بود. اما مادر قدرتمند او را از دوران کودکی به طور کامل سرکوب کرد. من نمی خواستم با Katya دوست باشم، زیرا مهم نیست که چطور بود. او دهانش را باز کرد و من عبارات مادرش را شنیدم، کلمه ای برای کلمه. دختر با زبان یک زن بالغ صحبت کرد. Katya Spil کاملا، در اوایل شروع به کار به عنوان یک سفارش. مشتریان از تصویر به نظر می رسید، و خودشویی خود را به لباس های قدیمی رفت، در ردیابی و رفلک: مامان می دانست که بهتر است برای یک دختر جوان مناسب باشد. به طور طبیعی، هیچ راه رفتن در حیاط، برقراری ارتباط با همتایان خارج از مدرسه. اما او بسیار زیبا بود. پسر او را ملاقات کرد، یک دانش آموز از پیتر، دوست داشتنی، جدی ترین نیت داشت. این خانواده برای فرستادن کاتیه به سنت پترزبورگ، او نیز از توانایی ها محروم نبود، او از یک مدرسه با مدال فارغ التحصیل شد، اما "اگر او به پودول آورد؟" این مرد نامه ها را نوشت، کاغذ بیشتر، در تعطیلات آمد. Katya او را بسیار دوست داشت. مادر آنها را به شدت کنترل کرد: من تمام نامه ها را خوانده ام، نمی توانستم تأیید کنم، و لازم بود بازنویسی کنم، در حالی که مکالمات تلفنی به تلفن موازی گوش می دهند (این نیمه دوم 90 سالگی است). این مرد از مدرسه نظامی فارغ التحصیل شد و این سرویس آغاز شد. آنها یک هفته آزاد کردند - ازدواج کردند تا ازدواج کنند. همسایه نمی دهد: "چطور این را دوست دارد: برای ازدواج یک هفته؟ من هیچ روتایی ندارم، نه یک کاسه! " کاتیا علیه اراده مادر نیست. این مرد متقاعد نشد، متقاعد نشد، چپ. حالا ما می رویم

متن که بین مراقبت بیش از حد و عشق به یک کودک وجود دارد 4184_2
© لباس پوشیدن / صفحه نمایش استرالیا

سپس او هنوز ازدواج کرد. من قبلا در یک شهر دیگر زندگی کردم و نمی دانم چگونه او موفق شد. مادر من کتیا را دوست داشت او گفت که داماد جدید کاملا متفاوت بود، به آرامی سعی کرد او را از دست بدهد، اما شنیده بود: "عمه ایر، من برای لعنت، فقط از خانه به ترک!" بلافاصله پس از عروسی، او گفت که او زن دیگری را دوست دارد، اما او 10 ساله بود و با فرزندش زادولبالی، پدر و مادرش، ازدواج کرد و با نوه های خودشان ازدواج کرد. خیلی زود Katya به طور جدی بیمار است - انکولوژی. شوهر من تف بیاند، مادر در قانون گفت: "ما به یک نوه نیاز داریم، و شما یک روز معلول دارید." و مادر ... مامان اجازه نداد او به خانه برگشت: "من ازدواج کردم - در اینجا ما زندگی می کنیم." مادر من گفت که پس از اینکه آنها با پدربزرگ کتی باقی ماندند، آنها به سادگی یک ماه عسل شروع کردند و هیچ کس دیگر نیازی به آن نداشت. پس از 2.5 سال مبارزه، عذاب، پس از 2 عملیات و شیمی درمانی، کتی نبود. او 25 سال داشت. بنابراین در حافظه من باقی ماند، یک دختر، که به نظر می رسید، که نه،، که، اگر، اگر و نشان داد، تنها در بسیاری از آلبوم ها با نقاشی های مختلف لباس.

لیزا

متن که بین مراقبت بیش از حد و عشق به یک کودک وجود دارد 4184_3
© Starast / DepositPhotos

- شما من را نمی شناسید؟ در مقابل من فوق العاده یک دختر بسیار بزرگتر، فقط یک زیبایی. Peering: - لیزا؟ - خب بله! دانش آموز من، آیا این است؟ از کجا بون کوپه شده با چشمان قلیایی کجاست، که با نفس به طبقه سوم افزایش یافت، به فرهنگ فیزیکی خیره شد و گریه کرد، زیرا هیچ یک از پسران نمی خواستند با یک زوج در یک نوع رویداد کنار بیایند؟ - هیچ کس مرا نمی داند در سن 17 سالگی، او از والدینش دور رفت، از تغذیه مناسب عبور کرد، ورزشگاه تخلیه شد. من از درد گریه کردم، من نیز از سالاد گریه می کنم، "لیزا می خندد. - اما لذت بخش تر از گریه از عبارت: "هیپو، خوردن بوت!" پس از همه، از دوران کودکی، من تقریبا در اطراف ساعت تغذیه، من نمی دانم چرا.

شمالی

متن که بین مراقبت بیش از حد و عشق به یک کودک وجود دارد 4184_4
© Moonrise Kingdom / Paintbrush هند

گشت و گذار به آبشارها. ما از طریق جنگل می رویم، صعود می کنیم. مادر و مادربزرگ در اطراف بچه های 4 ساله استخراج شده اند. او نمی خواهد اداره کند، او به شدت خودش را می گیرد. "شما یک مرد سفتی دارید،" متوجه شدم. - آه، شما نمی توانید تصور کنید! امروز من به ساحل رفتم، بنابراین بسته را گرفتم، 2 سوراخ برای پاها ساخته شده بود، در یک لحظه کوتاه بود و تمام راه بود! ما می گوییم: "Sevochka، همه چیز بر شما می خندد!" و او: "من اهمیتی نمی دهم." هر کس قدرت کافی برای مقاومت در برابر دوران کودکی ندارد. من در آسایشگاه کار می کنم و تماشا می کنم، همانطور که بعد از ناهار، برخی از کودکان از طریق اعداد و روش ها اجرا می شود، و بخشی به شدت در کنار بزرگسالان خود و یا قدم به سمت آن قرار می گیرد. من بیرون می روم و اولین بچه ها را در حیاط می بینم: تنیس، زمین ورزشی، نوسان، اما فقط ارتباطات. و آن دومین ایستادن در بالکن ها، ویندوز ... hyperoppec بسیار ترسناک است. هیچ چیز مشترک بین او و عشق برای کودک وجود ندارد.

نمونه هایی از نفوذ منفی از سرپرستی بیش از حد شما را در زندگی دیدار می کند؟

ادامه مطلب