خوانندگان adme.ru گفتند که چگونه آنها با افرادی مواجه می شوند که غرور آنها تمام محدودیت های معقول را گذرانده اند

Anonim

متأسفانه، تعداد زیادی از مردم جهان وجود دارد که به خاطر سود خود بدون هیچگونه وجدان از وجدان، از سوی دیگر به شدت استفاده می کنند. آنها می توانند به طور کامل آرام از نوبت پیچ خورده باشند، کیفیت چیزهایی را که آنها آزاد هستند، خشمگین می کنند و محصولات دیگر افراد بدون تقاضا وجود دارد.

ما در adme.ru ما معتقدیم که گاهی اوقات چنین ارتفاعات غیر انتفاعی هنوز باید قرار داده شود. و شاید حداقل پس از آن، آنها در مورد وجود چنین چیزی به عنوان مودب بودن یاد خواهند گرفت.

خوانندگان adme.ru گفتند که چگونه آنها با افرادی مواجه می شوند که غرور آنها تمام محدودیت های معقول را گذرانده اند 24290_1
© Tatyana Adamyan / فیس بوک

***

دوست دختر به این داستان گفت که گفته شده است که به جرم جدی متهم شده است و به زندان افتاده اند، بنابراین فورا نیاز به پول برای وکلا و سایر هزینه ها دارد. من 4000 یورو (انباشته شده) را دادم، هرچند خودم یک مادر تنها با 2 کودک جوان بودم. برای او متاسفم نتیجه: پس از یک هفته من او را در یک ماشین جدید دیدم. در مورد بازگشت پول گفتار و نه رفت، من نیاز به خنده ... © Violina Lins / فیس بوک

***

دوستان برای تعطیلات سال نو به آپارتمان من در کشور دیگری خواسته شد. وقتی که در تابستان آنجا برگشتم، پاهایم از شوک فرار کردند. آنها به کفش در پارکت رفتند، ظروف جدید بسته بندی شده، ردیابی از سوزش در کابینت آشپزخانه، همه در خمیر دندان و نوع وحشتناک توالت باقی مانده بودند. هنگامی که من آنها را ادعا کردم، دوستان من اظهار داشتند که در پاسخ، می توانم آپارتمان خود را از دست بدهم. همه چيز! بیشتر به هر کسی و هرگز. خوب، بیشتر ما دوستان نیستیم، البته. © Tatjana Subina / فیس بوک

***

شوهرم و من بارها و بارها یک دوست دختر را قطع کرده ام: یک وام سریع را برداشت و کمبود در محل کار را تحت پوشش قرار داد. سپس او از پول به بیمارستان پرسید - بر روی حمام، شبانه، کفش های جدید. سپس مواد مخدر و مشارکت ها. من چیزی برای او ندارم، ما آمده ایم. و سپس متوجه شدم که در آن زمان او هر ماه بیش از 1000 hryvnia را در مکالمات تلفنی صرف کرد. او گفت که او ارتباطات را دوست دارد. بنابراین من فکر می کنم: من شورت و داروها را خریدم یا برای تلفن پرداخت کردم؟ © لارا KLM / فیس بوک

***

خوانندگان adme.ru گفتند که چگونه آنها با افرادی مواجه می شوند که غرور آنها تمام محدودیت های معقول را گذرانده اند 24290_2
© Lazareva ناتالیا / فیس بوک

***

سوزانده شده در یک hypermarket. او همه چیز را به دست آورد، از جمله 3 بسته فیله مرغ. به منظور فروش فیلم بر روی آنها، قرار دادن در بالای محصولات دیگر. در اینجا به یاد می آورم که لامپ های نور مورد نیاز است. من ویژگی های بسته های این لامپ های نور را می خوانم. و به طور ناگهانی، عبور از مرد جوان از سبد خرید من همه 3 بسته فیله و به سرعت تخلیه! من پشت سر او میروم، فریاد می زنم: "اقامت!" بله، جایی که آنجا بود، او به صندوقدار فرار کرد، مانند شترمرغ ... من مجبور شدم برای یک فیله جدید بروم. © BeathaneFor / Adme

***

به نحوی در Avito Crib به دست آورد. 2 دختران من در آن خوابیدند، پس خیلی زیاد نگاه نکرد. من تصمیم گرفتم پول بگیرم، شما فقط نیاز به آزاد کردن محل دارید. مردی که کابین را گرفت، با این واقعیت که طرفین نابود شده بودند بسیار ناراحت بودند و به طور کلی او جدید نبود. وقتی پاسخ دادم که یک جدید وجود خواهد داشت، من او را به صورت رایگان آزاد نمی کنم، و اگر من آن را دوست ندارم، پس از آن اجازه ندهید، مرد گفت که من خیم، و تخت خوابم را ترک کردم. © النا Balyakina / فیس بوک

***

این داستان در سوپرمارکت مواد غذایی در پرداخت رخ داده است. صندوقدار برخی از بانوی جوان را محاسبه کرد، تمام کالاها را در بسته قرار داد. و سپس شروع به خدمت به خریداران دیگر کرد. خانم در عین حال بدون بسته به خروجی می رود. صندوقدار یادآوری خرید: ممکن نیست، شاید یک مولتیپل مردانه. و او می گوید برای تکمیل: "شما باید آنها را به ماشین من اختصاص دهید." و برخی از عمو به او پاسخ دادند: "و چرا ناگهان؟ همچنین خریداران دیگر را از اینجا بیرون بیاور؟ " © vіtsoleta buchko / فیس بوک

***

خوانندگان adme.ru گفتند که چگونه آنها با افرادی مواجه می شوند که غرور آنها تمام محدودیت های معقول را گذرانده اند 24290_3
© Salamey Ibdiyev / فیس بوک

***

هنگامی که لوله کشی به من کار کرد، و آنها جزئیات نداشتند. ما مرا به فروشگاه فرستادیم، زیرا او دور نیست. بازگشت، و آنها 2 بطری از یخچال من (1.5 لیتر) از کواس خانگی و نوشیدنی خانگی و به طور مستقیم از بطری ها دریافت کردند. من احساس نمی کنم متاسفم، اما چرا در یخچال و فریزر من ممکن است دهقانان خارجی داشته باشد؟ می توانم بخواهم بخورم، من خودم را می دهم این ناخوشایند بود. © NTU پاییز / فیس بوک

***

یک مادربزرگ تمام تابستان در نزدیکی دفتر ما سبزیجات، گل ها و انواع توت ها را به فروش می رساند. تمام وقت گریه کردم که حقوق بازنشستگی من از دست رفته بود. من هر روز خریدم خریدم - 500 تن اول، سپس آنها شروع به هزینه 1000، 1500 و 2000! من فکر می کنم، خوب، خوب، لازم است که بر روی چیزی به چیزی زندگی کنیم، و متاسفم به من صمیمانه. همچنان به خرید ادامه داد تا زمانی که او متوجه شد که او هنوز هم فروش یک دسته مشابه به 500 تن دیگر ... © Tamara Karymsakova / فیس بوک

***

یک ماهی بزرگ خریداری کرد ما سرش را نمی خوریم من می خواستم گربه های خیابانی را تحمل کنم، اما به نحوی که من یک همسایه را دیدم. او دید که من حمل می کردم، و می گوید: "به ما، Wuhu Swarim. و به طور کلی، اگر شما سر خوردن، ما را به ارمغان بیاورد. " دفعه بعد من 2 سر را به ارمغان می آورم، او با تحقیر به من نگاه می کند و می گوید: "وجدان باید داشته باشد. شما می توانید کل ماهی را درمان کنید، و نه به سر پوشان. " پرده از آن زمان، به جای گربه ها، آنها حداقل سپاسگزار هستند. © nodira aghamberdiyeva / فیس بوک

***

من یک مکانیک آشنا داشتم یک بار در پارکینگ مرکز خرید، او دیدم یک زن از ماشین خود رنج می برد: چرخ راه اندازی شد. خوب، او داوطلب شد تا کمک کند. چرخ را باز کنید، به چرخ یدکی تغییر کرده و بلافاصله همه چیز را ندیده بود (یا جک شکسته شد، یا پیچ و مهره های زنگ زده)، اما در نهایت او کمک کرد. و هنگامی که من در ماشینم نشستم، معلوم شد که من فراموش کرده ام چراغ های جلو را خاموش کرده و باتری را کاشته ام. او از همان زن خواسته بود تا به او کمک کند، به یک دقیقه و "دیدن" ماشین خود را (به نفع سیم او با او بود). اما او او را فرستاد و گفت که او یک بار بود، و به طور کلی، آنها می گویند، او بیش از حد طولانی با چرخ خود خوابید و در حال حاضر او جایی دیر است. © Anastasiya Quit / Adme

***

من به نوعی قطعات یدکی را از ماشین من در بازار آنلاین کلوچه فروختم. آنها می گویند یک پسر به فروش می رسد، آن را به فروش می رساند و نیمی از CAS است. جایی که در درخواست او، نوشتم، نوشتم که گردن و همسر من باردار بودند، وام ها، قطعات جدید را نمی توان خرید کرد، و چرخ دستی های قدیمی نیاز به تعمیر به مالیات و تغذیه خانواده. تسلیم یک جلسه را منصوب کرد، منتظر ایستادم. و پس از آن من احمق بودم ... این مردی جامد در نقره "Lexus" طول می کشد، کالاها کالا را بازرسی می کنند، این پول را مختل می کند و به طور صحیح از بین می رود. پرده © الکساندر Platonov / فیس بوک

***

یک دوست دعوت به بازدید من میوه خریدم تا نه با دست های خالی. در حال حاضر، تماس از او تماس گرفته است با درخواست برای گرفتن یک زن و شوهر از سالاد، کوره گریل، کیک، پنیر و چیز دیگری. من برگشتم و به خانه رفتم، با اشاره به یک چیز فوری. © Jeanne Bazarbekova / فیس بوک

***

خوانندگان adme.ru گفتند که چگونه آنها با افرادی مواجه می شوند که غرور آنها تمام محدودیت های معقول را گذرانده اند 24290_4
вада вользок / فیس بوک

***

شوهرم و من یک داستان مشابه داشتم. فقط در یک سال نامیده می شود و گفت که ماشین تعمیر شده است، و ارائه شده برای پرداخت به نیمه. خوب؟ © ایرینا Ovcharenko / فیس بوک

***

من در یک مانیکور به عنوان یک نیمه وقت مشغول به کار هستم. تقریبا یک سال ناخن با یک نسل، پول را نگرفتید: یک شغل نسبی ... چند وقت پیش، من کار اصلی را تغییر دادم، در حال حاضر من 6 روز در هفته به علاوه نیمی از یکشنبه بیدار شدم. در زمان آزاد خود، می خواهم بخوابم و به خودم توجه کنم. نسبی متوقف ساختن مانیکور: بهتر است دوباره بمانید. در حال حاضر مادرش خشمگین است، آنها می گویند، مثل این، من در خانه نشسته ام، زمان وجود دارد، من می توانم با دخترش تماس بگیرم. © Maria Akimova / فیس بوک

***

دوست من با یک دوست، دانش آموز، به نحوی قطار رانده بود. ما آب را خریداری کردیم و روی میز گذاشتیم. من در قفسه بالا رفتم، در شب بیدار شدم، یک آب کوچک نوشید و دوباره خوابیدم. و دوست دختر خواب نبود ناگهان می بیند - یک مرد از قفسه پایین دست خود را گسترش می دهد و شروع به نوشیدن آب ما می شود. من دیدم که او به او نگاه می کند، و او می گوید: "شما خوابید؟" © Olga_m / Adme

***

من یک همسایه داشتم او می گوید، او می گوید، سیب زمینی برای تمام خانواده اش می خواهد سرخ شود تا به نوعی یک پخت و پز آهن را قرض بگیرد. من دادم. چند روز طول می کشد، من پشت یک تابه می روم، و او را اعلام می کند: "به من بده، من یک خانواده بزرگ دارم، و شما فقط 4 نفر هستید. چرا به او نیاز دارید؟! © Nati Nati / فیس بوک

***

من به نحوی از بازار در یک مینی بوس بودم. بذر در نزدیکی گذر، نزدیک خود را قرار داده است یک سطل با توت فرنگی. من به پنجره نگاه می کنم و ناگهان من در مورد سطل یک حرکت از نوعی احساس می کنم. من می بینم که دست از پشت بیرون می آید و توت فرنگی را از سطل من برداشت! او از غرور، تبدیل شد، و یک عمه با یک پسر حدود 10 ساله بود. و او خیلی آرام من را آرام می کند: "من آن را به یک کودک، یک کودک، و پس از آن او می خواست توت زمانی که من را دیدم توت فرنگی. " و همچنان به دست آوردن، و به نظر می رسد بزرگتر است. من به خودم آمده ام، به او توضیح دادم چه مقدار، و او: "پس برگردید، یا چه؟ خوب این یک کودک است! " - و توت ها خود را سریعتر در دهان خود فشار می دهد. چند سال گذشت، و نمی توانم فراموش کنم. © النا شابال / فیس بوک

***

سپس کوچک شدم آغاز دهه 90، به خانواده رفت تا در کریمه، دریا، آرام شود. آنها خانه را برداشتند (ما خودمان را مسکو) کردند). خانه همسایه یک خانواده را با فرزندان سن من شلیک کرد. ما تمام 10 روز بازی کردیم و پدر و مادر گفتگو کردند. قبل از خروج، شماره های شهر را مبادله کرد. تکرار و فراموش کردن در مورد وجود یکدیگر. یک تماس تلفنی برای سال جدید وجود دارد: "بچه ها، ملاقات، این ما!" پدر: "ما چه کسی هستیم و کجا با شما ملاقات می کنیم؟" - "خوب، ما داشا و ساشا از استراحت کریمه هستیم. ما به شما وارد شدیم، با ما در ایستگاه راه آهن دیدار کردیم. " پدر برداشته شد و ... من برای یک تاکسی به ایستگاه رفتم با کلمات: "آنها را پرتاب نکنید ... مردم مسدود شده، برای مدت طولانی سوار شدند." در نتیجه، آنها با 2 هفته در هزینه ما، از جمله غذا زندگی می کردند. در عین حال آنها سوسیس دودی غول پیکر دودی را برای فروش آوردند. در Mommin، سوال، آنها می گویند، می گویند، درمان چوب، پاسخ داد: "نه! ما همه چیز را تحت محاسبه داریم. " © ایرینا Archipkina / فیس بوک

آیا تا به حال چنین تحریمی را تجربه کرده اید؟

ادامه مطلب