چگونه اولین فردینانم را نابود کردم

Anonim
چگونه اولین فردینانم را نابود کردم 23181_1

تا آغاز سال 1944، تقسیم 202 سالگی ارتش 53 ارتش در جنگ ها شرکت نکرد، اما در ذخایر ایستاد و سپس به Corsun-Shevchenkovsky منتقل شدیم.

ما احتمالا برای یک هفته به آنجا رفتیم و کیلومتر را از 70 سالگی برای شب ژانویه طولانی ساختیم. من می خواستم ترسناک باشم و هوا در ماه ژانویه گرم بود. جاده ها کشیدن شده اند. شما بروید، و در اینجا بر روی این چکمه با سیم پیچ با خاک سیاه پوست اوکراین در چوب Pudi. شما آن را در نظر بگیرید، ده مرحله افزایش یافت - دوباره همان کام. آه، ما زمین را آویزان کردیم!

من در شرکت PTR بودم. ما یک شریک از Malyshev، یک مرد بالا، سیبری، 1925 تولد، Ptr Simonov بود. در ابتدا آنها آن را به طور کامل حمل کردند، سپس فرمانده شرکت اجازه جداسازی کرد. تصور کنید که تفنگ 22 کیلوگرم وزن دارد و 200 قطعه دیگر کارتریج - 28 کیلوگرم. من ناگن داشتم (شماره اول مسلح با ناگ و اتوماتیک دوم)، و Malyshev - PPS و سه دیسک دیگر با کارتریج، NZ، محصولات، Belishko. و همه برای خودت کشیدن!

و در آنجا، زیر کورسون، ما در ترانشه ها سفر کردیم. در اینجا و ابزار خودگردان Malyshev "Ferdinand" ضربه زد.

موقعیت ما بسیار ناموفق بود - آلمانی ها در بوقلمون، و ما در لینود هستیم. فاصله بین ما سه صد متر است، احتمالا. در Tom Bugre - روستا. و در اینجا برای یکی از خانه ها HID خود پروانه - یک بشکه از بین می رود. ظاهرا، آنها همچنین یک ناظر داشتند، زیرا نحوه توجه به FirePoint ما، بنابراین این خود پروانه به دلیل خانه سقوط می کند، همانطور که می دهد - قطعا دقیقا پوشش خواهد داد، فقط تماشای - کفش پرواز از مردم ...

و ما "Sorokatki" ما در Bugre ایستاده بود پس از ما ایستاده بود و، مهمتر از همه، چه موقعیتی انتخاب شد - مکان باز ترین! نه یک هنرپیشه تنها باقی ماند هنگامی که ما آمدیم، نگاه کردیم - 2 اسلحه ایستاده اند، و در نزدیکی - مرده، و هر کس قبلا مجروح شده است، سربازان. هیچ کس آنها را حذف نمی کند پنج "سیصد قسمت" به چشمان ما آتش می زنند. چگونه می توان - آماده! چگونه می توان - آماده! آلمانی ها، بدبختی ها، جنگجویان قوی هستند. بیش از آنها بیش از ما، احمق روسی، هیچ کس در جهان نیست! ما همه در مشت هستیم به طور مداوم بر روی جوجه ها صعود کرد.

فرمانده شرکت سه جفت Patherovsev فرستاده شده - همه چیز آنجا بود. این که آیا تک تیرانداز آنها برداشته شده است یا نه تحت تانک های دیگر، من نمی دانم. او به ما می گوید: "بیایید بچه ها. ما زیر اول صعود می کنیم، نترسیم. " و Malyshev من کوچک ناامید است. وای! شکارچی، سیبری. من با صدای بلند، اگر چه این اولین عدد بود، اما او همیشه شلیک کرد. بنابراین او می گوید: "راه رفتن، ولدیا، نترسید. ما آن را خراب می کنیم. "

و اکنون ما در شب و تحت اولین تانک، که از نزدیک به همه، تیراندازی، صعود کرد، آمد. قبل از Calchie Meters 150 بود. صبح آنها شروع به شلیک کردند. این تنه، سپس در کاترپیلار، گلوله سقوط خواهد کرد - تنها این قطعات قابل مشاهده است. او ما را متوجه شد. نحوه دادن به برج! اوه خدای من! خرد کردن، سقوط! برج از تانک ما! خوب تحت تانک قرار نگرفت، اما من یک حرکت می کنم! من چیزی نمی شنوم آتش. خودروی خود را از کلبه خارج کرد تا ما را به پایان برساند. خوب، من فکر می کنم، همه چیز درب است! در حال حاضر ما ما را قرار داده است. و Malyshev اشتباه نبود - در حالی که هیئت مدیره جایگزین شد، از PTR خواسته شد و از زیر کاترپیلارها در Bichin در یک بار 5 گلوله کاشته شده است. چقدر این "فردیناند" ما است، و او جایی که برج پرواز کرد، جایی که به آن پرواز کرد. به جهنم! و هنگامی که آن را خرد شده بود - میله های خمپاره ما را تحت پوشش قرار دادند.

در حال حاضر به ترانشه های آنها خالی شده است. من مین های نزدیک را می بینم: پرواز عمیق. من می گویم: "خب، مالشف، بیا، اجرا کن!" او تردید کرد؟ من نمی دانم. این که آیا او را زخمی کرد، آیا او به خاطر شعله های من به من نگفت. من او را تکان دادم: "بیا! رو به جلو!" سپس هر چیزی را به یاد می آورم. من در ترانشه بیدار شدم - تیراندازی فرار کرد. بچه ها می گویند: "مینا به شما منفجر شد." من Kirase، پیکسل و بالای سیلل داشتم. بنابراین تمام sinel در پشت اختراع شده در shreds، اما در همان خراش. و حکم پای مالشف را بلافاصله دور می کند. چرا شب منتظر نبود؟ فرمانده شرکت به ما گفت: "چگونه کسب و کار خود را - یک بار گذر کنید. در غیر این صورت شما پوشش می دهید آلمانی ها دروغ می گویند و می کشند. " ما این را داریم: ptr، nagan و اتوماتیک با یک دیسک. Malyshev دیگر با او نگذاشت - امیدوار بود که همه چیز خوب باشد.

برای این خود پروانه در پایان جنگ، مدال "برای شجاعت" داده شد. به طور کلی، برای یک مخزن پخته شده، 500 روبل و ترتیب ستاره قرمز فرض شد. خوب، اولین، بهترین پاداش، این "برای شجاعت" است، پس دستور افتخار ...

zimakov vladimir matveyevich

از خاطرات Zimakova Vladimir Matveyevich

ادامه مطلب