چرا به پدرت نیاز دارید؟

Anonim
چرا به پدرت نیاز دارید؟ 23140_1

بیشتر و بیشتر، بیشتر و بیشتر، همه چیز فعال است، من این سوال را مطرح می کنم و پاسخ "بله نیزا، ما دور خواهیم بود".

بیشتر و بیشتر، بیشتر و بیشتر، همه چیز فعال است، من این سوال را مطرح می کنم و پاسخ "بله نیزا، ما دور خواهیم بود". واضح است که مادران که به تنهایی باقی مانده اند، باید به نحوی خود را از این ایده دفاع کنند که فرزندشان والدین دوم را ندارند. علاوه بر این، زمانی که مادر فکر می کند او بدون شوهر و به عنوان یک زن معیوب است، و به عنوان یک مادر، پس این نیز نوعی فاجعه است، و این برای کودک مفید نیست. علاوه بر این، تعداد زیادی از پدران بیولوژیکی خود را بدون پدر و یا تنها با شرطی حضور داشتند، و حتی نوشیدنی، و حتی نوشیدن، به طوری که آنها همیشه به خوبی تصور نمی کنند آنچه می توانند انجام دهند.

بسیاری از مشتریان من و فقط مرد خوب آشنا هستند، نمی فهمید که چگونه می توانند پدران باشند که می توانند ارائه دهند، چرا آنها به یک کودک نیاز دارند و چرا به یک کودک نیاز دارند. به این سوال که چرا شما نیاز به یک کودک دارید، من در مجله دخترم خیلی زیاد نوشتم. این یک موجود شگفت انگیز است که به نظر می رسد مانند شما - و بی نهایت کاملا، به طور مداوم در حال تغییر، باعث می شود بسیاری از خنده دار، در حال رشد، دوست دارد و شاداب در پاسخ به عشق و شادی شما، فوق العاده زیبا و گران است.

چرا او به پدر نیاز دارد؟ من به شما خواهم گفت که چگونه بر اساس آنچه که من از تجربه روان درمانی می دانم می بیند. و همچنین - از کودک.

تجربه

کودک به جهان می آید و یاد می گیرد که در آن زندگی کند. او نمی داند که مردان از زنان متفاوتند، چرا باید یاد بگیرند که جالب تر است - یک داستان یا شیمی، چگونه می توان گفت اگر شما سعی می کنید یک همکلاسی را بخوانید، با آنکه شما می توانید به آنها پاسخ دهید توهین. و همچنین مجموعه ای بی نهایت از چیزها.

مادر، مادربزرگ زیبا است. اما آنها زنان هستند. و آنها به جهان زن نگاه می کنند، حتی اگر این دیدگاه ها بسیار متفاوت باشند. پدر نگاه دیگری به جهان را ارائه می دهد - مرد. و او در مورد دنیای مرد صحبت می کند، همانطور که او مرتب شده است، قدردانی می شود که آنچه که غیر قابل توجه است، قدردانی می شود. جالب است، و چه چیزی بسیار نیست. و آنچه که او، پدر، از مردان دیگر متفاوت است، و آنچه که او به نظر می رسد آنها.

این بسیار مفید و پسر و یک دختر است. ساده ترین چیز این است که پدر پسر می تواند بگوید چگونه دختر را فتح کند، دختر - چه مردان باید ترس داشته باشند. در تجربه من، پدر همیشه از مادر من راحت تر و دقیق تر شد.

بله، و برای دختر این فوق العاده مهم است بدانید که مردان خوب در جهان وجود دارد که از خانواده یا فرزندشان مراقبت خواهند کرد. و هنگامی که زنان دیگر به او می گویند "بله، همه آنها تغییر می کنند، به همه آنها نیازی به فرزندان ندارند." از آنجا که او یک پدر دارد که او را دوست دارد، در مورد او مراقبت می کند، هرگز صدمه زدن به زن آسیب می زند (اگر او شخصیت شگفت انگیز نیست که سعی در آسیب رساندن به او یا خانواده اش نداشته باشد). و پسر در مقابل چشمان مردی است که نمی ترسد بچه ها را بسازد و بار آن را در نظر بگیرد. و مهمتر از همه - آنها رشد خواهند کرد، دانستن در مورد دنیای مرد و آنچه که از زن متفاوت است.

علاقه

من علاقه مند به فرزندم چیزی تقریبا مهمتر از عشق هستم. از آنجا که شما می توانید فرزند خود را دوست داشته باشید و چیزی در مورد آن نمی دانید. "چه کار میکنی؟"، "چرا؟"، "چرا توپ های زرد بهتر از سبز بهتر است؟"، "چرا شیر پنهان زیر مبل از خرگوش؟ و خرگوش دندان های طولانی تر است؟ " - دنیای کودک با مشکلات، اکتشاف ها، نیازها و اخبار پر شده است. آنها ممکن است به نظر می رسد بزرگسالان عجیب و غریب، اما اگر او واقعا عجایب - کودک آنها را باز خواهد کرد.

و پدرش می تواند به کودک درباره آنچه که برای او جالب است، بگوید. و کودک بیشتر در مورد آن می داند و شاید حتی زندگی خود را با آن نیز متصل کند.

من به سختی از توانایی شارژ یک اسلحه استفاده می کنم، امتیاز کارتریج ها را به دست آورده ام و برای پارتی ها در جنگل های برفی نگاه می کنم. اما من دوران کودکی را دوست داشتم. و حتی بیشتر دوست داشتم به یک جنگل شگفت آور زیبا برف پوشیده شده با پدرم، گوش دادن به داستان های خود را در مورد حیوانات و سرخ کردن در یک سوسیس آتش سوزی یا سوسیس. و سوار او را به کار، در گاراژ پخت بنزینی. از آنجا که جهان پدرم است که در آن دوست دارد. بنابراین، او عمیقا جالب است.

شاید شکار در این شرکت با یک دختر شش ساله که نمی داند که چگونه اسکی را اجرا می کند، از لحاظ شکار، بسیار موثر نخواهد بود. اما این واقعیت که دختر شش ساله دریافت خواهد کرد و پدرش از جمع آوری در جنگل برای زندگی است، به نظر من ارزش آن است. نکته اصلی این است که یک چوب را منتقل کنید و آن را برای هر دو آنها تماشا کنید. برای کشیدن یک فرد در برابر اراده خود در جنگل در سیزده، تصمیم به بازی، در نهایت، در پد، در حال حاضر می تواند، و نه، شکست.

عشق

عشق مردان از زن متفاوت است. البته، همه چیز به صورت جداگانه است، اما پدر به من اجازه داد. گاهی اوقات او مرا ترساند، زیرا شخصیت نوجوانی من فقط شیطانی بود، و اکنون من یک دوره نسبی خودم هستم، به عنوان یک فرشته آرام. اما تمام دوران کودکی من می دانستم که پدر دقیقا همان چیزی را که من هستم دوست دارد. نه برای پنج نفر برتر (اگر چه آنها به آنها افتخار می کردند)، نه برای کمک به خانوار (من همیشه به من تنبل شدم)، اما برای استبداد، نگاه باور نکردنی به او در بی نظیری و نظر من. من از او اجازه دادم که خودم باشم. و دانش مانند من، من می توانم من را دوست دارم.

مادربزرگ و عمه آن بسیار رد شد. گاهی اوقات مادر به آنها ملحق شد آنها اغلب مرا در موضوع "دختر خوب" می خوانند. اما من می دانستم که پدرم درست بود.

هنگامی که او درگذشت، من در کیسه Brigadier یافتم، که او به من، یک گوشه کوچک از هواپیما، که او مامان را هنگامی که او در بیمارستان بود، انداخت. این نوشته شده بود که او منتظر من و مادر است و ما را بسیار دوست دارد. من هرگز باور نخواهم کرد که انجام چنین چیزهایی ضعف است. این یکی از چیزهای ارزشمند ترین برای من است. برای من، این گوشه گران تر از آپارتمان است، که من به خرید والدین من کمک کردم. او به این معنی است که پدرم می خواست من متولد شود.

هنگامی که دختر من رشد می کند، من یک شعر را نشان خواهم داد که پدرش را در اس ام اس فرستادم وقتی که من در بیمارستان زایمان بودم، و تصاویری که او در طول حاملگی من نقاشی کرد. و او می داند - ما منتظر او هستیم. ما می خواستیم آن را داشته باشیم. با چنین پس زمینه برای زندگی در جهان بسیار ساده تر است. و پدر و مادر برای زباله ها بسیار ساده تر است که بعدا انجام می دهند. و نه به زباله، آنها نمی توانند به طور کامل.

حمایت کردن

مامان و پدران متفاوت هستند. آنها چیزهای مختلفی را با موفقیت های مختلف دریافت می کنند. مشکلی وجود دارد که مامان بدتر از پدر می شود. چیزی است که بهتر می شود. وقتی بزرگ شدم، می دانستم که پول، به عنوان مثال، در کتاب، ساده تر است که پد را بازگردانید. از آنجا که برای خواندن مامان - چیزی شبیه ساندویچ شکلات است. و برای پدر، هر کتابی که خواندید افتخار بود. من می دانستم که در تجارب عاشقانه، پدر من را محکوم نمی کند، اما او شنیده و درباره خودش گفته است. این خیلی کمکم کرد.

او نگران جایی بود و با آنها زندگی می کنم. من به من در یک خوابگاه نیمی از محتوای پول، و نیم بانک با خاویار سرخ، قطعه با ماهی و گوزن، متقاعد کردن مامان که پول به سرعت به پایان می رسد، و من به سختی خرید محصولات عزیزم خوشمزه و مفید.

توجه

این یکی دیگر از چیز مهم است - این احترام به کودک است. بدن او. زمان. منافع. این واقعیت که او قدردانی و دوست دارد، حتی اگر به آخرین رقت خرس پراکنده شود.

پدرم به ندرت مرا ستایش کرد اما زمانی که او ستایش کرد، می دانستم که این واقعا بود. او می دانست که چیزهایی است که برای من مهم هستند و سعی نکردند آنها را نابود کنند. هنگامی که من دیر خواندم، او قسم یافت، او می دانست که صبح من به طور معمول به مدرسه می روم. او به آرامی این واقعیت را که من می پوشم و گوش می دهم، حتی اگر او را خیلی دوست نداشت، او کاست های من را ندیده بود، اما خواسته بود که این کار را انجام دهد. و من یک تلویزیون آرام داشتم، حتی اگر در اتاقم درس بگیرم، اگر در اتاقم درس بگیرم و از او خواسته بود که حجم را کاهش دهد. و او به ندرت این موافقتنامه را نقض کرد.

با تشکر از پدرش، من می دانم که مردان هستند که علاقه مند به یک زن هوشمند با ظاهر عادی بیش از زیبایی نفت خالی هستند. مردانی هستند که هرگز زن را نمی برند. چه کسی همسر خود را عوض نمی کند، زیرا آنها به او احترام می گذارند و دوست دارند. این یک اصطلاح است. مردانی هستند که دوست دارند و می دانند چگونه نه تنها به طبخ، بلکه ظروف را نیز شستشو می دهند و برای خرید محصولات خریداری می شوند. "پس از همه، آنها سنگین هستند، و مادر شما نمی تواند سنگین باشد." و لباس زیر را فشار دهید، زیرا برای این به قدرت فیزیکی نیاز دارید.

در عین حال، او مرد روشن تر در این سیاره نبود. این یک قطره زنانه نداشت. او هشت کلاس، دوره های مازون و دوره های راننده را به پایان رساند. او در ارتش خدمت کرده است. تمام زندگی من به عنوان یک راننده کار می کرد، و برای مدت طولانی - در آهنگ های پیچیده. من لوله ها را رانندگی کردم، "برج" را سوار کردم، بنزین را تحویل دادم. او با اشتباهات گرامری بسیار خنده دار نوشت و نه به عنوان پدران دیگر در شهر ما به دست آورد. من پیراهن فلانل چکرز و شلوار جین را پوشیدم و به طور کامل به آنچه که رنگ آنها بود، بی تفاوت بود. این "کارگر سخت ساده" نامیده می شود. او به طور دوره ای هیستری را از بین برد، می تواند به افسردگی برسد. او دارای نقص های زیادی بود و پدر خود را کاملا نفرت انگیز کرد و دوران کودکی بسیار دشوار بود، که در آن او به ویژه مورد نیاز نبود. و گاهی اوقات برای من بسیار دشوار بود، اما من در جایی عمیق در روح، حتی در سخت ترین لحظات که او را دوست داشت، می دانستم.

و من نمونه هایی از رابطه ما را با او هدایت کردم تا روشن شود: این می تواند هر مرد را برای فرزندش بسازد. این آسان نیست، اما شاید. ما فقط باید بخواهیم

ادامه مطلب