بشکه طولانی، زندگی کوتاه ...

Anonim
بشکه طولانی، زندگی کوتاه ... 22276_1

من نمی خواستم یک توپخانه باشم او در یک افسر ملات تحصیل کرد. مدرسه برداشته شد، به جلوی Stalingrad فرستاده شد و همه چیز به بخش 169 تفنگ رسید.

هنرمند میشیل بدین به یاد می آورد:

و من در 5 دقیقه بازنشسته شدم، به طوری که صحبت کنم، آن را یک ملات نیست، بلکه یک تانک جنگنده 45 میلیمتری اسلحه بود. و تا پایان جنگ باقی ماند، اما در سیستم های مختلف. می گویند، 57 میلی متر، پس از آن - 76- فرز ...

بیایید بگویم 122 میلی متری اسلحه گرم، 152 میلی متر و بالاتر در جایی در سه یا پنج کیلومتر از پیاده نظام قرار می گیرند. جنگجویان تانک، به عنوان یک قاعده، در کنار پیاده نظام، "sorokape" در نزدیکی ... و یا جایی برای پنجاه متر پشت پیاده نظام. و هنگامی که پیاده نظام به حمله افزایش می یابد، سپس اسلحه را با پیاده نظام رول کنید، آتش سوزی را سرکوب می کنید. در اینجا شما خود را در موقعیت محروم قرار می دهید. می گویند، دستگاه تفنگ آلمانی شروع به cram. سرباز، او تحت تپه پنهان بود، و شما کلاه کت، و آنها را برای شما bluffing خواهد شد. Gubitsy - آنها هنوز کتات نیستند، آنها SOCOPANY هستند، آنها ایستاده اند. این تفاوت است همانطور که می گویند، تنه طولانی است، و زندگی از برادر ما کوتاه است، در اینجا ...

"Sorokatka" اولین است. دوم در حال حاضر زمانی که من پس از آسیب برگشتم ... من 57 میلی متر دریافت کردم. چهل و سوم و در چهل و سوم، دوباره پس از آسیب، من در 76 میلیمتر بودم [جنگ بادیدین 5 بار زخمی شد - تحت استالینگراد، در نزدیکی Lugansk، پس از آن نشان داد، دو نفر زخمی شده در پزنان]. برلین با توپ 76 میلیمتری وارد شد.

و از موقعیت های غیرقانونی اخراج شد؟

خوب، در مبارزه خیابانی چه چیزی بسته شده است؟ آنها او را رول می کنند گروه های طوفان: پیاده نظام، تفنگ 76 میلی متر، مخزن یک. و این کار است: در اینجا خانه است، به پیاده نظام کمک کنید. ما شروع به جمع آوری بر روی زیرزمین ها می کنیم. Podniki، آنها، به عنوان یک قاعده، از زیرزمین شلیک کردند. آنها از آنجا اسمیر می شوند. پوسته ها پشیمان نشدند نه در اوکراین، زمانی که در دفاع ایستاده بود - یک پوسته برای روز می دهد، و این است. هیچ پوسته وجود نداشت، زیرا به اندازه کافی از آنها وجود داشت و هر پوسته فرستاده شده، زندگی سربازان ما را نجات داد.

خوب، "Sorokatka" ... در واقع، این یک تفنگ فوق العاده است! این پنجصد کیلوگرم وزن دارد - بسیار مانور پذیر است، سوار شدن آسان است. حتی اگر او در یک قیف بود، زمانی که خوشحال بود، می توانید بیرون بکشید ... بسیار دقیق ضربات. اما نیروی مشت زدن در مخازن مالا است. هنگامی که این جدید، "ببر" ظاهر شد، او آنها را نمی گرفت، حتی آنها را نمی گرفت! سپس او به طور کامل برداشته شد. 57 میلیمتر بیرون آمد این قوی تر و قوی تر است. و مستقیما شلیک کرد. ابزار عالی! و دقت عالی است. و در سال 43 ما پوسته های زیر کالیبر دریافت کردیم. شما می دانید، این یک پرتابه فوق العاده است! بنابراین، او از یک آلیاژ نور ساخته شده بود، و در سلام، یک هسته تنگستن بود. و هنگامی که او به مخزن سقوط کرد، شل خود را نابود کرد، و تمام قدرت جنبشی بر روی هسته افتاد، و او از طریق [پس از جنگ، طراحی شد، طراحی شد و پوسته در طی یک شات تجزیه شد و سپس یک نکته را از بین برد. . بیایید بگویم در هیئت مدیره از 700 تا 800 متر دریافت کردم - من از بین رفتم.

توپچی در محاسبه توپخانه، شکل اصلی است. تقریبا همه چیز بستگی به آن دارد، می دانید؟ پس از همه، توسط مخزن ضرب و شتم - پیچیدگی شلیک در چه؟ مخزن تمام وقت حرکت می کند اگر او ایستاده باشد، ضربه ای آسان است. در اینجا برای جلوگیری از ... توسط همه ویژگی های ذاتی تیراندازی در یک هدف متحرک، توپچی باید خود را داشته باشد. سرد، آن را بعدا تولید می شود - حتی اگر شما تنش هستید، اما سر شما کار تازه است، همه شما ارزیابی می کنید. و اگر چنین تفنگدار، پس از آن موفقیت پرونده ارائه شد. من فرمانده اسلحه از استالینگراد شدم ... فرمانده اسلحه زخمی شد. و من فرمانده اسلحه شدم و به همین ترتیب تمام جنگ.

و چند نفر از مسافران برای جنگ بود؟

من همه را به یاد نمی آورم ... زخمی ها بودند و به دلایلی کشته شدند ... به دلایلی، به دلایلی به یاد می آورم، به دلایلی سه ماهه را به یاد می آورم ... پس از آن سه اسلحه، نیمی از پرسنل را از دست دادیم، هر چند آنها این را می دانستند آلمانی می آید، می گویند، آنها ده ساعت می دانستند! هوش با ما کار کرد، هشدار داد ... چنین مسنجر بود! بسیاری از بچه ها به طور قانونی وجود دارد!

همه جنگی که ما در سر و صدا گذشتیم و خوابیدم، در بهترین حالت اگر پوشش را پوشش می دهد از جعبه های shealing یا یک پنهان، و یا حتی به طور مستقیم ...

مخزن چیست؟ اگر، بیایید بگویم، مخزن می داند که در آن اسلحه، پس از آن کمی شانس وجود دارد. اما اگر آن را نمی داند، این در حال حاضر ساده تر است. نکته اصلی این است که موقعیت مناسب را انتخاب کنید. لازم است که زمین را بر روی زمین پیش بینی کنید، که در آن مسیر راننده یا فرمانده رفتار خواهد کرد. این را می توان پیش بینی کرد. اگر پیش رو افزایش یابد، مخزن هرگز بر روی آن صعود نمی کند، قطعا ثروتمند خواهد بود. در اینجا شما باید موقعیت را انتخاب کنید تا زره های جانبی آن زمانی که او بروید، به نظر می رسید. سپس شما می توانید با خیال راحت به او اجازه دهید، بگوید، 400 متر، زیرا هیئت مدیره شما یک پوسته را برنده خواهید شد.

اگر موقعیت اشتباه را انتخاب کنید، به پیشانی بروید. و در پیشانی "sorokapyatki"، حداقل آنها و تنه تنظیم شده بود، آنها را نمی گیرند: پرواز یک پوسته - و این است! چگونه نخود پرواز! آنها 57 میلیمتر جایگزین شدند. این و زره های جلو دروغ می گویند. متر در 600-700 آنها هر مرد عنکبوتی بود هر مخزن بسیار خوب podkaliberny پوسته. آنها برای اولین بار در 43 سال ما ظاهر شدند. خیلی تغییر کرد ... دشمن صبر کرد و ناگهان - چه چیزی است؟ پیش از این، آنها نیز به حمله تانک رفتند - هیچ زیان وجود نداشت. و سپس بیرون آمد - هیچکس بازگشت نکرد.

مبارزه با تانک ها، این است که در حال حاضر در تصاویر طراحی شده است، به طوری که کل محاسبه، همه هفت تفنگ، - ما هرگز آن را در زندگی انجام نداده ایم. توپ ها دو نفر دارند: شارژ و توپچی. همه دیگران در سمت چپ با یک دستگاه دستی تفنگ بله با اسلحه نشسته اند. جعبه ها پیش می روند - دو یا سه کمربند با پوسته. کاملا کافی است اگر نه، بلافاصله شارژ را خاموش می کند، همانطور که می توانید ببینید که یکی جعبه ها را صرف کرده و تنها دو نفر باقی مانده است. بنابراین قبلا به طور خودکار توسعه یافته است.

و در اینجا مهم است، این، شما می دانید، همراه با زمان - حدس بزنید لحظه! نزدیک شدن به نوشیدن - و مخزن ممکن است سرعت را هنگامی که موقعیت آتش نزدیک است، توسعه می دهد. پوسته، او همیشه اسلحه را نمی گیرد، زمانی که او باقی می ماند. این فقط می بیند: سپر و تنه تقریبا بر روی زمین ... و تانک می تواند به موقعیت شلیک برسد و اسلحه را به شیرجه بکشید، اگر آن را ناموفق به آن ضربه زد. پس از همه، مخزن، حتی اگر شما زره را امتحان کنید، همیشه متوقف نخواهد شد. نور چیست، و چه چیز دیگری به دام افتاده است! در اینجا ما چنین موردی را در 8 اوت 1944 در Riga Bridgehead داشتیم: ما یک مخزن را آغاز کردیم، ما نگاه می کنیم، اما هنوز به اسلحه گریه می کنیم. من با سرعت بالا و خرد کردم. اگر یک فرصت وجود دارد، لازم است که مخزن را بسوزانید ...

Badigin پشت جنگ سوخته هفت تانک. هفت آیا مقدار زیادی یا کمی وجود دارد؟ در زندگی، او بر روی یک بوت شروع شد. اما بدین یک فرد دقیق و دقیق است. هفت هفت نفر خیلی زیاد است یا کافی نیست؟

خیلی زیاد بسیاری از! اگر هر اسلحه ضد تانک ما حداقل یک مخزن را از بین ببرد، آلمانی ها چیزی برای مبارزه برای وسط جنگ نداشتند!

و نظم آن - من نمی دانم. ما در زمستان برای صد گرم داده شد. من خودم را به هیچ وجه نوشیدم، به دلایلی در جنگ نبودم: من آن را دریافت کردم - من نوشیدم. به دلایلی، او ناامید شد. اما زمانی که آنها دستورات دادند، من اینجا، البته، شرکت کردم ...

Badigin به یاد می آورد ناوبری والیف از Chimkent

او از مقامات عظیم برخوردار بود. بیایید بگوئیم، Dig Rovik، یک پلت فرم، تفنگ را تمیز کنید، Automatons را دنبال کنید، بنابراین او رحمت نکرد. حداقل یک پوسته شات و اگر شکستن، همه - تمیز تفنگ! و بچه ها آن را دوست نداشتند ما بدون اسلحه مرده ایم. به بیل، من تمیز، تکمیل شده - همه چیز بر روی آن آویزان است. بگو، حمله Valiyev، او به نظر می رسد آهسته و آهسته است، اما همه چیز را با اطمینان، برای اطمینان، هیچ حرکت اضافی وجود نخواهد داشت. شارژ - هیس. او غول پیکر بود. او دو جعبه پوسته، بیش از صد کیلوگرم را گرفت و در "Stydebker" گذاشت ...

در شهر پزنان جنگ های خیابانی را راه انداخت. و نزدیکتر ما به قلعه نزدیک شدیم، مقاومت بیشتر. چگونه شلیک کنید، بنابراین اسلحه بر روی سنگ ها فشار می آورد. نه این ویژگی آن را نمی فهمد - یک سنگ وجود دارد. Katich او و شلیک. و شلیک - او سوار می شود لازم است روی تخت نشسته و دوباره سوار شویم و دوباره بکشید. و در شب آن بود. معمولا شما در کنار دیوار قرار می گیرید و اگر خطرناک باشد، بلافاصله در پنجره پرش کنید. و در اینجا ما فقط به خیابان تبدیل شد - نزدیک به Zhig، Zhig: معادن. من می شنوم، فریاد می زنم: "Valiev زخمی شد!" ما آن را برداشتیم، یک بار - لازم است بیرون بیایم. آن را بیرون آورد، انگشت خود را از دست می دهد. او می گوید: آن را بریزید. خوب، آن را پیشبرد پیشگیری - آنها را گرفته و قطع ... و من ... من فکر کردم که یک پا زخمی شد. به نظر می رسد که هر دو پا او را ضرب و شتم. اینجا مشکل! و انگشت پاره شده است.

و جتون فرمانده Holchepov Tikhon Yakovlevich، بیست و سوم. رفیق بزرگ! در جلو، باید بگویم، زندگی فرمان به نحوی متفاوت از این واقعیت است که در عقب متفاوت است. در آنجا، دست به گوزن معمولا به نظر نمی رسید ... من نمی دانم در مقابل، اگر شما خطر را برای یک دقیقه نجات داد و در جایی پنهان شده بود ... برنده، در Roviki نشسته، فرماندهی ...

سخت ترین چیز در جنگ کار است، گاهی اوقات از لحاظ جسمی خسته می شود قبل از اینکه مجبور باشید مبارزه کنید، حتی به این حمله ساده تر می شود - حتی از این کار راحت تر است. بسیاری از مردم فکر می کنند، جنگ جنگ های مداوم و مبارزه است. نه این یک تلاش ثابت است. مبارزه معمولا به عنوان یک رویا - سوگند یاد می شود، و هیچ آن را وجود ندارد! و دوباره کار کن با توجه به محاسبات، بگذارید بگوییم که اسلحه 45 میلیمتری تبدیل می شود، لازم است حدود 30 مکعب زمین را حذف کنید، و 76 میلی متر در حال حاضر پنجاه و شش متر مکعب است. اگر در محاسبات صلح آمیز، این دو روز کار است. و بدون محاسبات - لازم بود که صبح وقت داشته باشیم. هفت نفر برای تفنگ 76 میلیمتر. برای 45 میلیمتر - شش نفر. و یک نفر فقط یک تفاوت است، اما لازم است بیش از دو بار حفاری شود. من تا آنجا که بسیاری از ده ها تن از مردم ممکن است مجبور به گرم شدن. چنین، بگذارید بگوییم: برای مثال، برای یک موقعیت شلیک، فرمانده، تصمیم گرفت تا به یک کیلومتر به سمت راست تغییر کند. باز هم، شما باید حفاری، پنجاه و شش مکعب زمین را دور بریزید. من وقت نداشتم که انجام دهم - آنها می گویند: پنج کیلومتر را ترک کرد. دوباره بگو. و گاهی اوقات آنها نیم ماه را پرتاب می کنند و حفاری می کنند.

فقط و از نظر اخلاقی و جسمی خسته شده اند، خسته، نمی توانند. اما با این حال، وظایف، این جنگ است، نه یک subbarm. بلعیده نشد - این مرگ است! فقط برچسب گذاری می تواند بر روی پیروزی در طرح خود شمارش شود. من نوسان نکردم - شما طولانی نخواهید شد. در ابتدا، به عنوان یک قاعده، سرگردان سر و صدا چرخش می شود، و سپس تنها زمین بازی تحت اسلحه. تنها دو شرط بندی وجود دارد [برای کسانی که کسب و کار با یک بیل ندارند: "دو سرنشین" - دو تیغه از بیل ها در طول] DUG، شما همیشه می توانید دراز بکشید، برای پنهان کردن در زمین - دیگر خطرناک نیست. و حکومت چنین بود - هیچکس تاسیس نشد، اما ما به شدت برآورده شدیم: Rovikov در آن محل ریخته خواهد شد اگر چنین جایی وجود داشته باشد که در آن مسیر دنباله ای از معادن یا پوسته پشت سر گذاشته شود. از آنجا که ما خودمان، artilleryrs، ما می دانیم که دو بار در یک مکان، پرتابه بسیار به ندرت سقوط می کند ... سپس شما می توانید احساس قابل اعتماد ...

بیایید بگویم، تحت استالینگراد، من حدود دو و نیم ماه آنجا بودم، بنابراین سی و چهل موقعیت را تغییر دادیم، نه کمتر. چند صد کیلومتر! بولدوزر به اندازه ما تغییر نکرده است! ما باید شروع به حفاری از سر. ما از لبه شروع کردیم، ناگهان، بیایید بگویم، من مجبور شدم آتش را باز کنم - این بدان معنی است که هیچ جایی برای قرار دادن اسلحه قرار ندهد. و هنگامی که با یک قلب، می توان آن را بلافاصله کاشته، آن را در بیست سانتی متر بنشیند. نقطه دوم فیزیولوژی سرباز است. از مرکز برای پرتاب سخت، اما سرباز در حال حاضر قدرت بیشتری دارد. کرک بود لازم است. یک جفت گوسفند، دو کر و هفت بیل.

بزرگ یا کوچک؟

کوچک برای هیچ چیز، آن را از خواب بیدار نیست. Bruisier باید دو شرط در زمین باشد - چهل سانتی متر. و با خود باید بیست سانتی متر ارتفاع داشته باشد. فقط شصت سانتیمتر این برای زیبایی نیست، در اینجا محاسبه می شود: لازم است آن را برش دهید، به طوری که او قطعات، گلوله ها را به تأخیر انداخت و چنین عرض نداشت. اما در جنگ، نه تنها لازم بود منفجر شود.

پس از همه، جاده های آسفالت وجود ندارد، اما بیشتر از جاده. و ما، البته، باید اغلب و اسلحه و گاهی اوقات خودروها را بکشیم. هنگامی که تفنگ در خاک جامد، به طوری که ما مدیریت می شود، و زمانی که آن را در گل، ده برابر سنگین تر است. با این حال، به نحوی متر پشت متر، ترفندهای مختلف، دستگاه های سربازان مورد استفاده قرار گرفت و کشید - بر روی دستان خود کشیده شد، پنهان کردن پشت سپاه سپر ... در اینجا، می گویند، اسلحه 57 میلیمتر، 1250 کیلوگرم وزن. باید بگویم، او بسیار مانور است. از همه، به نظر من، موفقیت آمیز است. او چرخ دارد - پنج نفر به راحتی مدیریت می شوند ...

به ویژه به یاد داشته باشید - این آب و هوا در اوکراین است. این آغاز چهل و چهارم سال را به یاد می آورد. معمولا ژانویه، دسامبر - برف سقوط می کند، آن را بالا می برد. خوب، خیلی زیاد بود. و سپس آن برهنه بود، همه چیز شنا کرد، و گاهی اوقات آنها به سه یا چهار کیلومتر در روز منتقل شدند. سپس تفنگ نشست، سپس ماشین. یک کشش - یکی دیگر از popling. ما فقط به لطف کمک جمعیت توانستیم در چنین فاصله ای در چهل و چهار سال، تا اودسا، و اودسا آزاد ...

بنابراین، به عنوان یک قاعده، شما در شب حرکت می کنید، موقعیت های شلیک جدیدی را می گیرید - باید دوباره حفاری کنید. خواب یک بار هیچ بی خوابی در اینجا وجود ندارد - فقط یک بار خواب. معلوم شد، در آماده سازی هنر صبح، برداشت و حرکت در پشت پیاده نظام. در شب، دوباره حفاری، دوباره هیچ وقت برای خواب وجود ندارد. سه روز، چهار - قبل از Izmutsya، که حتی بی تفاوت می شود، و چیزی در مورد زندگی خوشحال نیست.

دومی، که من منظور من از شهرت درجه اول بود، آن را در برلین بود. در آنجا خیلی دور از reichstag بود ... ما، ما واقعا از آن نگاه نکردیم، ما آن را نمی بینیم، زیرا خانه های پنج شش طبقه وجود داشت. خوب، در این روز حدود پنج صد و شصت و شصت به Reichstag وجود داشت. ما ساختمان شش طبقه را تحت تأثیر قرار دادیم ... پیاده نظام به دیوار افزایش می یابد، این طرف به سمت اشتباه پوسته می شود و ما اسلحه را عجله می کنیم. جایی که یک سرباز به نظر می رسد آلمانی - ضرب و شتم، پوسته پشیمان نیست. ما گفته شد: خلیج حتی تنها! در اینجا، از پشت گوشه، این فرمانده صعود می کند. پیاده نظام بلافاصله پشت، در ویندوز: مورد ما اینجا نیست، مثل این. بنابراین ناگهان و نزدیک ...

"ببر"، درست است؟

"فردیناند" [فردیناند ها در دفاع از مشارکت برلین نبودند. به احتمال زیاد این یک سعال است]. خوب، به معنای واقعی کلمه درک، شصت یا هفتاد متر ... خزیدن! و Zherlo خود را تبدیل می کند، nabuldychnik خود را [ترمز پوزه]. و ارزش آن است، شما می بینید، پیشانی، این مشکل است! اگر به سمت پایین، و به نوعی ... در اینجا، چه کسی سریعتر است. هنوز هیچ جایی برای رفتن وجود ندارد! چه کسی به سرعت خوب، او، تفنگ ما، ویسکی. در شادی ما، او با اولین شات فشرده شد ...

منبع: "خانه روسیه"، شماره 1 1997.

ادامه مطلب