یخ و گلوب در یک بطری: جگرچ و آنیسینا دوباره با هم

Anonim
یخ و گلوب در یک بطری: جگرچ و آنیسینا دوباره با هم 21563_1

او یک نفس خواننده و بازیگر خواننده است، به ویژه با صدای بلند خود را در فیلم های Evgenia Matveyev "عشق در روسیه"، بله، و خارج از صفحه نمایش و صحنه های موفق به مسدود کردن بسیاری از هیزم. این یک اسکیت باز معروف، قهرمان المپیک، آرام، متعادل و دانستن قیمت یک زن است.

پس از ترک بسیاری از ورزش ها، به آرامی در فرانسه زندگی می کردم و هیچ جیجاردی را نمی شناختم. و سپس همان پرونده مداخله کرد که کسی خوشحال خواهد شد و کسی مرگبار بود: مارینا آنیسیین به روسیه دعوت شد تا در یخ Teleow شرکت کند. و او یک شریک به هیچ کس دیگری، مانند ... بله - نیکیتا Dzhigurda. آنها اجرای روشن در هوا داشتند - اما همه چیز برای سر و صدا بیشتر بود. از آنجا که به زودی آنها ازدواج کردند، و سال بعد آنها یک پسر داشتند و یک سال دیگر - دختر ...

اما هیچ چیز برای همیشه تحت ماه نیست: پنج سال پیش آنها را شکست - با رسوایی، با رسیدگی قانونی، رسما طلاق صادر کرد. مارینا و کودکان به فرانسه رفتند، نیکیتا در مسکو باقی ماند. به نظر می رسد - آنها به عنوان در کشتی های دریایی فوت کردند ... اما، به عنوان عاقلانه توسط کسی گفت: هرگز نمی گویند "هرگز"! عشق در نهایت برنده شد - و این بار، ما امیدواریم برای همیشه. آنها همه ی توهین ها یکدیگر را گمراه کردند و دوباره ازدواج کردند و سپس جشن عروسی را انجام دادند ...

یخ و گلوب در یک بطری: جگرچ و آنیسینا دوباره با هم 21563_2

احساسات قابل پرداخت

همانطور که شناخته شد، این زن و شوهر برنامه ریزی شده برای بازی یک عروسی در سال گذشته، اما پاندمی از این برنامه ها جلوگیری کرد.

"ما یک سال را دیده ایم،" نیکیتا جیگردا صادقانه به ما پذیرفته شده است. - سرزنش این پاندمی، همانطور که می فهمید. مارینا با کودکان در فرانسه بود (اسکیت باز جلال، شهروندی این کشور است. - تقریبا. aut.)، و من - در روسیه. من حتی نمی توانم آنها را متهم کنم. ما، البته، هر روز از طریق تلفن، از جمله لینک های ویدئویی، ارتباط برقرار کردیم. و در طی یکی از مکالمات مارینا، به من گفته شد: "جیجارد، من تو را دوست دارم می خواهم ازدواج کنم!" در حال حاضر در فرانسه هنوز محدودیت های سختگیرانه باقی مانده است، در شب و شب، منع رفت و آمد می شود. و من از همه روابط استفاده کردم تا او را به اینجا آوردم و عروسی خود را با او ترتیب دهم. مارینا تا زمانی که دومی شک داشت که او برگزار خواهد شد - می ترسد که او از کشور آزاد نخواهد شد. اما او پرواز کرد! کودکان در حالی که در فرانسه ماندند ... مارینا برای عروسی بزرگ آماده نشود - ما فکر کردیم که در یک دایره بسیار باریک جشن می گیریم. اما بسیاری از ما خواستار تبریک می گوییم که ما نمی توانیم در غیر این صورت انجام دهیم. بنابراین، به نظر می رسد چنین جشن بزرگ ...

ذوب قلب دختر برف

من باید بگویم که کل تعطیلات بزرگ نیکیتا جیزه به معنای واقعی کلمه در یک هفته سازماندهی شد. جفت در دفتر رجیستری Griboedovsky نقاشی شده است. Marina Anisin در یک لباس قهوه ای بود، دوخته شده توسط سنگ های قیمتی، و نیکیتا در کت و شلوار دقیق Troika از Brocha از Vyacheslav Zaitseva است. این مراسم شگفت آور آرام بود، هیچ رویدادی فوق العاده ای رخ نداد. طوفانی در تظاهرات احساسات داماد به طور مداوم رفتار کرد و به دقت به کلمات دفتر رجیستری گوش داد.

"من امروز هراس نخواهم شد،" همه هنرمندان حضور داشتند، امضای خود را در گواهینامه ازدواج قرار دادند. - ما خیلی آزمایش کرده ایم، و در حال حاضر ما دوباره شوهر مشروع و همسر هستیم. وقتی اولین بار نقاشی کردیم، به مادرش گفتم: "چه کسی هستی؟ دختر من یک رمان با شاهزاده موناکو داشت! " و من کولر، چون من توانستم قلب آنیسینا الهه را ذوب کنم و تمام وعده هایش را برآورده کنم! ..

پس از مراسم، نیویورک ها به رستوران رفتند و بعد از اینکه کلوپ شبانه آنها منتظر بودند ...

یخ و گلوب در یک بطری: جگرچ و آنیسینا دوباره با هم 21563_3

"همه چیز در مه بود"

بسیاری از آنها به این واقعیت اشاره کرد که مارینا آنزین، بر خلاف همسرش، این مراسم کمی صحبت کرد و حتی به نظر می رسید ناراحت شد. اما در واقع، همه چیز خیلی ساده تر شد.

"پس از یک Bordeaux آرام در فرانسه، جایی که ما با کودکان زندگی می کنیم، جایی که از شش شب تا شش سالگی، من به نظر می رسید در جهان دیگری قرار گرفتم." - من انتظار نداشتم که چنین تعدادی از روزنامه نگاران را ببینم و سپس به ما آمدند. هر کسی که برای پیوستن رسمی ما شادی می کند بسیار سپاسگزارم! برخی از آنها در نظرات به من نوشته شده است که من به عنوان یک مراسم رسمی خوشحال نخواهم شد. این کاملا درست نیست! برای من، همه چیزهایی که در کاخ Griboedovsky اتفاق افتاد، مانند یک مه افسانه بود. من خودم پیشنهاد جیجارد را ساخته ام و خوشحالم که شوهر عروسی من چنین تعطیلات فراموش نشدنی را برای من تنظیم کرد!

یخ و گلوب در یک بطری: جگرچ و آنیسینا دوباره با هم 21563_4

بین آنها یخ ذوب شده است

Marina Anisin و Nikita Jigurd تقریبا 14 سال پیش ملاقات کردند. آنها با هم در نمایش "رقص در یخ" شرکت کردند. فصل مخملی، "که در کانال تلویزیونی" روسیه "رفت. به هر حال، نیکیتا در ابتدا در این پروژه شرکت نکرد و در آخرین لحظه در آن ظاهر شد.

نیکیتا ما را پذیرفته است "من هرگز در چنین نمایشگاهی شرکت نکردم." - من خواستم و پرسیدم: "آیا شما روی یخ ایستاده اید؟" من، بدون مشخص کردن این آخرین بار که من در دوران کودکی بودم، گفتم که من آن را مانند خدا ایستاده بودم. من در پاسخ هستم: "اتمام: قهرمان المپیک مگس، و او درخواست شریک از زیبا، بالا، که می تواند بر روی یخ ایستاده، زیرا او سوار به پیروزی!" و در اینجا ما را ملاقات کردیم، در اولین جلسه تمرینی به یخ رسید. مارینا می گوید: "خوب! .." - "چه - خوب؟" - "راندن!" - "شما می شنوید، و هیچ کس از من در مورد" رانندگی "خواسته بود! من پرسیدم: آیا روی یخ ایستاده ام؟ من ایستاده ام، همانطور که می بینید! " من البته، البته، در هاکی - و او سرش را برداشتم. از آنجایی که ما مجبور شدیم کار بزرگی انجام دهیم ... در نگاه اول او را دوست داشتم. مراقب، اشعار نوشت، اما او به آن واکنش نشان نداد. من حتی یک چرخه اشعار که او را اختصاص داده بود نوشت، اما پس از آن آنها بر آنیزین تاثیر نمی گذارد ... مارینا به من گفت: "جیجارد، همه این اشعار است. ما بر روی یخ برنده خواهیم شد - سپس اجازه دهید در مورد شخصی صحبت کنیم. " در روزهای اول قدمت، ما چنین گفتگو با او داشتیم: "آیا شما ازدواج کرده اید؟ اگر نه - من می خواهم شما را به همسر من تبدیل شده و به من یک الهه سبز چشم! " - "و من یک پسر می خواهم!"

- "خوب، موافقت کرد: اولین پسر باشید، و دوم دختر است. ما نمونه ای از جهان را نشان خواهیم داد که حتی در نمایش کسب و کار می تواند واقعی باشد، و نه همه در اینجا با توافق. ما ثابت می کنیم که یک واقعی وجود دارد - همانطور که می گویم، نه استریل - عشق. "

من افتخار می کنم که علیرغم اصرار مادرانش، دوست دخترش، این واقعیت است که او دروغ را در مورد آنچه که من از تولیدکنندگان پول نشان داده شده برای از بین بردن آن، ازدواج کرده ام، ازدواج کردم، با آن ازدواج کنم ، او به من اعتقاد داشت. و من را دوست داشت حوضچه یخ سقوط کرد! من یک بت من همسرم مارینا آنزین هستم و می خواهم همه را دوست داشته باشم! و من می خواهم به مردان آرزو کنم: نگهبان دختران خود!

آنا سلطانوا، عکس لیلیا چارلز و وادیم تاراکانوا

(IA "سرمایه")

سایر مواد جالب را در ndn.info بخوانید

ادامه مطلب