آیا چانه زنی در بازار شرقی وجود دارد؟

Anonim
آیا چانه زنی در بازار شرقی وجود دارد؟ 21476_1
آیا چانه زنی در بازار شرقی وجود دارد؟ عکس: سپرده های سپرده گذاری

اگر کسی به بازار شرقی نرسیده باشد، به من یک کلمه اعتقاد داشته باشید - این چیزی غیر قابل توصیف است. رنگ آمیزی بازار شرقی در مقایسه با Bazas ما!

من شخصا همیشه فروشندگان را در بازارهای ما، روسیه را از بین می برم، جایی که اگر ورودی به شما بگوید که امروز سیب را بر روی روبل بیست به هر کیلوگرم می گوید، حداقل تمام ردیف تجاری با سبزیجات و میوه ها، ارزان تر می شود، ارزان تر (حداقل در یک پنی شکسته !) هیچ کس از فروشندگان نخواهد بود. و سپس ... این بازار چیست، اگر "چانه زنی نامناسب است"؟!

بازار، اگر به نظریه اقتصادی اعتقاد دارید، فرض می شود که قیمت با نسبت عرضه و تقاضا تعیین می شود. بر این اساس، اگر امروز در بازار بیست فروشندگان و هر یک از سطل های پنج کیلوگرم سیب، و آنها می خواهند این سیب را خریداری کنند (و سپس - فقط 1 کیلوگرم) دو خریداران، در جیب هر کدام از آنها برای این اهداف ارائه شده است روبل ... امروز سیب هزینه خواهد شد ... خوب، بسیار ارزان! اما اگر فردا دو فروشنده با سطل های مشابه وجود داشته باشد، اما Tet ده خریداران در حال اجرا هستند، هر کدام از آنها فقط در مورد تولد، شما نیاز به یک کیلوگرم سیب ... شما درک می کنید، آنها بسیار دویدن هستند قیمت.

بعید است که این نظریه فروشندگان در بازارها شرقی را می داند، اما این واقعیت که چانه زنی وجود دارد ... این، به عنوان اگر از اعطا شده است. علاوه بر این، چانه زنی نمی تواند باشد. نه، در بازار شرق Torg - اندازه گیری از امکان پذیر، اندازه گیری رفتار مناسب خریداران!

این باید در روند طراحی هر چند به صورت خوراکی حضور داشته باشد، اما معامله واقعی خرده فروشی خرده فروشی:

- اوه، برادر ... اگر به بازار آمد، مهربان باشید! به فروشنده نه تنها فروشنده و محصول خود، بلکه خودتان را ادای احترام کنید. نشان می دهد آنچه شما می دانید حس در آداب و رسوم و سفارشات، آنچه که در همه شرق، پس از آن در هر بازار شرقی، حاکم است.

چانه زنی در بازار شرقی نه تنها یک لحظه خوب یا ادای احترام به سنت خوب است، این یک عملکرد کامل است! و به نوعی من خوش شانس بودم که تماشا کنم. بسیاری از اجرای تئاتری که ما فرصتی برای دیدار از این زندگی داشتیم، من به راحتی به یاد می آورم، و سپس سفر ما به بازار در Leninabad (در حال حاضر INDAND، تاجیکستان) و در حال حاضر پیش از چشم شما ایستاده است.

بسیاری، احتمالا، ایده رژیم سربازان را در هر یک از گارسون ها، که یک بار در قلمرو کل اتحادیه، از جمله در جمهوری های اتحادیه قرار داشت، داشته باشید. برخی از تحقیقاتی که او هرگز متفاوت نبود. بله، در اصل، آنها به خصوص مورد نیاز نیستند. به اندازه کافی چیزی وجود دارد که شما به طور جدی با خانه ارتباط برقرار کرده اید و به همین ترتیب می توانید خلق و خوی و روحیه را افزایش دهید.

سرپرست ما این را به خوبی درک کرد و به نوعی، با توجه به مقدار کمی از پول های بی نظیر، من را از لباس آشپزخانه به من زد و به من کمک کرد تا به کمک ها (نوع پورتر) به یکی از پدربزرگها بدهد.

و بنابراین ما، ما قبلا به بازار لنین آباد وارد شده ایم. برای خرید یک کیسه (50 کیلوگرم) سیب زمینی. شما می بینید، سیب زمینی سرخ شده - آن ... چیز! و چگونه آن را طبخ خشک کن، که از ما در انبار غذا ترجمه نشده بود؟ در اینجا ما با SeGeha هستیم ...

بازار در شرق به وضوح محدود است.

قبل از ورود به کیک و سبزیجات، سپس سبزیجات تازه، برنج، کشمش، میوه های خشک شده. کمی بیشتر - صفوف کره ای، جایی که آنها کلم و هویج را در کره ای، پیاز ها فروختند.

و چگونگی رفتن به حیاط ... وجود دارد - کوه های بزرگ هندوانه، در اینجا - هیچ کوه کوچکتر از خربزه های بوی مبهم، اما ... آنچه ما نیاز داریم! ردیف با سیب زمینی

و باید بگویم این شایع ترین محصول در بازار شرقی نیست. فروشندگان خیلی زیاد نیستند ده یا نیم یا دو یا دو. و سپس سیب زمینی به ارزش سیب زمینی در بازار لنین آباد ارزش داشت ... روبل یک و نیم در هر کیلوگرم است. این به رغم این واقعیت است که در فروشگاه نوار میانی روسیه، قیمت هر کیلوگرم سیب زمینی 10 (ده!) kopecks بود.

خوب، به این معنی است که ما به ردیف های سیب زمینی رسیدیم. اولین چیزی که Serega سکوت، آرامش بخش، در اطراف همه کسانی که سیب زمینی را در آن روز معامله کردند، رفتند. هر یک از آنها یک نفر را گرفتند، سپس سیب زمینی دوم، به دقت آنها را در نظر گرفتند، قرار داده و به فروشنده بعدی منتقل شدند. آنها بلافاصله Smeared - خریدار! به شکل. با همراهی برای کمک به حمل. خرید زیادی! و چه اتفاقی افتاد ...

هر یک از فروشندگان شروع به فریاد زدن به صدای بلند در جهت ما:

- هی، برادر، بیا! بیا پیش من. چه سیب زمینی را نگاه کن خود را در دهان خود می پرسد! بزرگ، مانند یک نارنجک، خوشمزه، مانند sshlik!

اما Seryoga سکوت در اطراف همه رفت. و تنها پس از آن فرد پنج نفر را اختصاص داده است، که سیب زمینی به وضوح او را دوست داشت.

در دومین او، او فقط برای این پنج نفر نزدیک شد. اما این بار نه تنها سیب زمینی را گرفت، او را در دستانش پیچید، به دقت به آن نگاه کرد. بسیار خوب است که او چند کلمه را در فارسی می دانست. این در فارسی بود که پرسید:

- چند تا؟

و هنگامی که او پاسخ داد - خیلی ناراحت شده با زبان، من را ناراحت کرد، معدن غم انگیز را برداشت، زلزله خود را به گالییفای فاسد شده در منطقه لیزهک و دوباره در فارسی گفت:

- O-LLC، آه، چقدر!

به این دلیل که فروشنده بلافاصله پرسید:

- و چقدر خرید خواهد شد؟!

و سروگا بار دیگر در فارسی به او پاسخ داد:

- خیلی زیاد!

و از این اقدام، آن دسته از فروشندگان، که Seryoga پس از اولین دایره محفظه، خاموش نشدند، آنها نیز به غیر قابل توصیف پیوستند و عملکرد را در ولتاژ همه شرکت کنندگان خود نگه داشتند. این بسیار شبیه به این واقعیت است که حتی در میان خود شرط بندی وجود دارد - دقیقا و چقدر Serega خرید است.

عصبانیت و پدربزرگ من را گرفت، به ویژه هنگامی که او پرسید یا به فارسی پاسخ داد. و همچنین، آنها توسط آن فروشندگان تشویق شدند که آنها "صدمه"، ستایش دیگر و کالاهای خود را تشویق می کنند.

Serega برای این مورد توجه نیست. پس از دور دوم، او قبلا دو فروشنده را ترک کرده بود که به نظر وی می تواند سیب زمینی را خریداری کند. و او شروع به حرکت از یک به دیگری، دیگر خلاصه ای از درخواست و پاسخ دادن، بلکه علاوه بر گفتگو دقیق تر.

به عنوان مثال، زمانی که یکی از فروشندگان توجه خود را جلب کرد که او یک سیب زمینی بزرگتر از رقیب بالقوه خود را داشت، سیریوگا به آن پاسخ داد، بله، بزرگ، آنها می گویند، هیچ اختلاف وجود ندارد، اما شما می بینید که آن را spoy، نه. .. و سپس او دوباره یک کلمه ناشناخته در فارسی گفت. از این مقایسه، تمام فروشندگان ردیف های سیب زمینی که نزدیک تر بود، در صدای خندید. و کسانی که بیشتر ایستاده بودند و نمی شنوند، شروع به درخواست کسانی که شنیدند. مردم زندگی کردند

فروشنده دوم که گفت که سیب زمینی او "شیرین، مانند خربزه"، سرگ پاسخ داد:

- بستنی یا چیزی؟!

مردم دوباره خندیدند و بنابراین، صحبت کردن با یک، سپس با یکی دیگر، Serega چند بار از یک به دیگری گذشت. به خصوص زمانی که فروشنده دوم، که در این زمان آزاد باقی ماند، سرس را فریاد زد:

- هی، برادر، خواب، برای ده kopecks من کمتر خواهم داد! چه مدت طول می کشد؟

اما به محض این که ما به او رفتیم و شروع به کار کردن با یک کیسه کردم، یکی از آن ها را از دست دادیم، به نوبه خود فریاد زد:

- نگه داشتن سطل با توجه به روبل من خواهم داد!

Seryoga به او بازگشت:

- و اگر دو سطل؟

و در حال حاضر یکی از آنهایی که ما فقط نقل مکان کردیم، فریاد زد:

- برای دو سطل از 90 kopecks من خواهم داد!

Serega دوباره از فارسی خواسته شد:

- نود؟ و هشتاد؟

- اگر شما سه سطل را مصرف کنید، من 80 را می دهم!

به طور کلی، بنابراین ما 80 kopecks در هر کیلوگرم خریدیم. در قیمت اولیه به پنجاه شیب. و هر کس راضی بود نه تنها ما خریداران را دوست داریم و نه تنها فروشنده ما. تمام فروشندگان سری سیب زمینی به سادگی با خوشبختی واقعی عصبانی شدند.

و هنگامی که دریل و من بیرون آمدند، کیسه را با خرید، هر فروشنده، که ما تصویب کردیم، کشید، سعی کردیم مرا بچرخانیم یا در جیب خود و یا زیر کمربند ژیمناستر یک یا دو سیب زمینی:

- در اینجا، سرباز، شما من، سیب زمینی خوشمزه است. بعد بیا. هرگز متاسفم!

نویسنده - Konstantin Kucher

منبع - springzhizni.ru.

ادامه مطلب