تاریخ خوانندگان: "شوهر من را به این واقعیت آورد که من به زنان بی ثمر و کسانی که نمی توانند تولد ندارند،

Anonim

خواننده می نویسد که از همان ابتدای رابطه با شوهر آینده صحبت می کند: او فرزندان را نمی خواهد. با این حال، مرد اطمینان داشت که در طول زمان موقعیت او تغییر خواهد کرد. او، "مانند همه زنان"، می خواهد مادر شود. این اتفاق نیافتاده و ازدواج را روی درزها ترک می کند. چگونه یک انتخاب دشوار را انتخاب کنید، یک روانشناس، TUT.BY.

تاریخ خوانندگان:

از دست دادن یک فرد نزدیک آسان است، اما برای بازگشت به ارتباط عاطفی و یا پیدا کردن همان جدید جدید - وظیفه ساده نیست. شاید شما نباید Heroge را انجام دهید و سعی کنید به طور مستقل با مشکل مواجه شوید که به نظر می رسد به شما بازنشسته نشده است. ما به شما کمک های حرفه ای از روانشناسان از "مرکز روابط موفقیت آمیز" ارائه می دهیم.

شما داستان ما را به ما می آورید، و ما آن را با نظرات توسط کارشناسان منتشر می کنیم. به طوری که ما بهتر از ماهیت مشکل را درک کرده ایم، لطفا جزئیات دقیق (البته، به عنوان مناسب برای شما شخصا) ارسال کنید. و ما بهترین های ما را به خلق و خوی، هماهنگی و صلح به خانه شما انجام خواهیم داد. ناشناس بودن حروف تضمین شده است.

- من 34 ساله هستم، ازدواج کرده ام. من 3 سال پیش به یک کشور دیگر به خاطر شوهرم نقل مکان کردم - قبل از آن ما یک سال و نیم را در فاصله ای ملاقات کردیم. شوهر من اولین مرد من بود، یعنی پیش از آن من رابطه جدی با هیچکس نداشتم. شوهر 43 ساله.

تاریخ خوانندگان:

به تازگی، شوهر به طور فزاینده ای گفت که ما باید یک کودک را برنامه ریزی کنیم یا حداقل در مورد آن فکر کنیم. و من هرگز بچه ها را نمی خواستم و من درک می کنم که من نیز نمی خواهم.

من نیز در مورد این موضوع فکر کردم. وقتی این یک مفهوم بود، فکر کردم که من یک کودک را نمی خواهم، زیرا من یک شریک و کار نداشتم که مرا برآورده کند.

همه 10 سال پس از پایان دانشگاه و قبل از اینکه من شاهد شوهر آیندهم بودم، من در جستجوی خودم مشغول بودم - کار زیادی را تغییر دادم، به دوره های مختلف رفتم، حتی در استودیوی تئاتر تمرین کردم. چند سال پیش، من شروع به تعلیم خصوصی در یک زبان خارجی کردم و متوجه شدم که می خواهم در این راستا پیشرفت کنم. بدون آموزش آموزشی آموزشی (برای آموزش ابتدایی، مترجم من)، شروع به کار به تدریج تجربه کرد و حتی قادر به دریافت سخنران در مدارس خصوصی بود. من به طور موازی با کار اصلی من برنامه ریزی کردم تا در غیاب معلم به معلم یاد بگیرم و به تدریج به این حوزه حرکت کنم. سپس من شوهرم را دیدم و به اتریش رفتم.

در اینجا، از ماه اول پس از این حرکت، من شروع به مشارکت در دوره های شدید آلمانی کردم، و یک سال پیش من یک کار نیمه وقت کمی از زبان انگلیسی را با کودکان پیدا کردم. من واقعا دوست داشتم یادگیری و در عین حال برای کار کردن - اجازه دهید پول بسیار کوچک برای استانداردهای محلی کسب کنم، اما عالی است که من "در مورد". پس از پایان دوره های زبان، من به مدرسه آموزشی وارد شدم و در حال حاضر من بعد از کار به عنوان یک معلم در مدرسه تحصیل کردم. من باید یادگیری را در 1.5 سال کامل کنم. شوهر من می داند که چقدر مهم است برای من و بچه ها در برنامه های من شامل نمی شوند.

من هرگز مخفی نشدم که من آنها را نمی خواهم دوستان و بستگان من گفتند که این به این دلیل است که من "مرد" را دیدم. و من فکر کردم که در طول زمان، این میل به خودی خود، مانند هر کس دیگری می آید. علاوه بر این، به نظر من، دو مشکل به نظر می رسد: شاید من به اصطلاح TimeSofobia - این زمانی است که افکار بارداری و زایمان باعث می شود که من وحشت، ترس و ترس از وحشت داشته باشم. من حتی کابوس را رویا می کنم که من باردار هستم یا زایمان می کنم - وقتی از خواب بیدار می شوم، امداد زیادی را احساس می کنم!

عکس: pixabay.com

اما حتی تصور می کنم که من از توکوپوبیا خلاص خواهم شد که بارداری من آسان خواهد بود ... من اساسا یک کودک را نمی خواهم. و این مشکل دوم من است. من نمی خواهم بار مسئولیت مربوط به تولد و پرورش کودکان را افزایش دهم. و به طور کلی، بچه های کوچک هرگز من را به مرگ نمی رسانند، من هرگز نمی خواستم دستم را بگیرم یا فرزند دیگری را فشرده کنم، و با کودکان تا 7-8 ساله من نمی توانستم ارتباط برقرار کنم.

در عین حال، من خودم را در نظر نگرفتم: من به فرزندانم احترام می گذارم و احترام و آرامش را احترام می گذارم، آنها باعث دشمنی نمی شوند. در همان زمان من واقعا دوست دارم به آموزش و تعامل با کودکان انگلیسی، و بیش از یک: من حتی عاطفی به برخی از دانش آموزان دانش آموزان من متصل است. فقط افزایش کودک به نظر من یک کار بسیار مسئول و دشوار است. و من می دانم که، به لحاظ نظری، من می توانم یک مادر خوب باشم، اما من فقط نمی خواهم. من نمی خواهم به سلامت خود را خراب کنم، من شب های بی خوابی را نمی خواهم، من نمی خواهم محدودیت ها را از لحاظ سفر به میهن من بخواهم. هیچ مادربزرگ و پدربزرگ وجود ندارد، به این معنی که لازم نیست که به مراقبت از مراقبت از بچه کمک کنیم.

من در نوع جغد هستم و تعجب می کنم که اواخر خواب، من دوست دارم به تناسب اندام، پیاده روی طولانی در هوا تازه، من دوست دارم به طبخ و لذت بردن از غذای خوب با یک لیوان شراب. قبل از خواب، من می خواهم کتاب را بخوانم یا یک فیلم را تماشا کنم و داستان پری را به کودک بخوانم و او را بخوانم. حتی سرگرمی من برای من جالب تر است: من دوست دارم داستان فیلم را مطالعه کنم و من بهبودی در این موضوع، به آرامی بررسی بسیاری از فیلم های قدیمی، گوش دادن به پادکست ها در مورد آنها و یا خواندن انتقاد.

تاریخ خوانندگان:

پیش از این، من فکر کردم که من یک کودک را نمی خواهم، زیرا من شغلی نداشتم، اما اکنون متوجه شدم که این نکته در این مورد نیست. شوهرم می گوید که همه چیز قادر خواهد بود ترکیب کند، و در حال حاضر من از نظر اخلاقی شروع به آماده شدن برای برنامه ریزی کودک می کنم. اما به نظر می رسد که نیاز من در کودکان نیست، اما در تحقق خود، علاوه بر این، همانطور که قبلا نوشته ام، برای من سخت بود که یک کار خوب و خود را تحقق بخشم.

قبل از عروسی، من با شوهرم صحبت کردم ترس من و گفتم که من یک کودک را نمی خواهم. به کدام شوهر من به من گفت، به طوری که من نگران نباش، با گذشت زمان همه چیز می آید. یک سال بعد متوجه شدم که او شروع به نگرانی در مورد این موضوع کرد، و من بار دیگر با او گفتم. شوهرم گفتم که من یک شخص خوب و مهربان هستم، من عاشق مردم هستم، و همه زنان خوب در طول زمان فرزندان خود را می خواهند و غریزه مادران با زمان می آیند.

و اکنون یک سال دیگر گذشت، اما من هنوز فرزندان را نمی خواهم. و سپس شوهرم عصبی بود و به من فشار آورد: او می گوید که غیر طبیعی است. شوهر من خیلی خوب من را درک می کند، و من آن را بهترین دوست من را در نظر می گیرم. اما زمانی که به کودکان می آید، او از درک و پذیرش این وضعیت امتناع می کند و اخیرا این گفتگوها شروع به پرخاشگری و تحریک فرانک کرد.

عکس: اریک بخش، unsplash.com

او می گوید که "تماشای کنه" ما 30 ساله نیستیم، لازم است به زودی تصمیم بگیریم. و برای سوال من، چرا یک فرد کودک است، او می گوید عبارات مهر شده از نوع "کودکان - اینها گل های زندگی و میوه عشق است، زمانی که ما خواهد بود، کودکان خواهد شد نتیجه زندگی ما، به طوری که بزرگ است یک کپی کوچک از خود، بدون کودکان - زندگی معیوب است، خانواده بدون فرزند کودک خانواده نیست، و غیره

به هر دلیلی به نظر می رسد که همه این دلایل مبارزه علیه مشکلات موجود و تلاش های نوروزی به نحوی انجام می شود. شوهرم اغلب به من می گوید که او در کار و کار خود ناراضی است، بنابراین رویاهای یک خانواده خوب و قوی است. او تقریبا هیچ دوستی در اینجا ندارد، و همه بستگان ما در یک کشور دیگر. او معتقد است که خانواده در این زندگی دشوار است. به خاطر بخش من، من او را خیلی دوست دارم و می خواهم او را خوشحال کنم. به طوری که ما با هم خوشحال هستیم.

شخصا، من معتقدم که کودکان می خواهند چیزی را از میل یا افزایش پیدا کنند، و نه به این دلیل که "تماشای کنه ها". من فکر نمی کنم که خانواده تنها در مورد کودکان باشد. نظر من: رابطه (بدون توجه، آنها یا بدون فرزند) نیاز به کار دائمی دارد، علاوه بر این، هر دو با شوهرش شروع به زندگی در بزرگسالی می کنند، او همچنین اولین ازدواج را دارد و ما هنوز هم در برخی سوالات همدیگر را به یکدیگر متصل می کنیم. وقتی ازدواج کردم، خانواده ام را به عنوان یک شریک ازدواج دیدم، جایی که اصلی ترین موضوع جامعه مورد علاقه، حمایت متقابل، سفر مشترک، توسعه مشترک و لذت، ورزش، فیلم ها و غیره است.

ازدواج که در آن همسران در جامعه یکدیگر و بدون فرزند راحت هستند. همانطور که در حال حاضر معلوم می شود، ما دیدگاه های مختلفی در مورد ازدواج داریم ... به نظر می رسد که شوهر در توهم آنچه که من داشته ام (یا در آینده به نظر می رسد) همان میل خود را به دست آورده است.

من به طور آشکار از شوهرش پرسیدم، چه اتفاقی خواهد افتاد اگر من یک کودک را نمی خواهم، چیزی که او می گوید، نمی خواهد خانواده ما را نابود کند، اما معتقد است که من از تولد یک کودک امتناع خواهم کرد، من، به عنوان اگر من آن را به شادی او برسانم و ما باید بخشی از آن را داشته باشیم، زیرا به من خنک خواهد شد.

تاریخ خوانندگان:

من سعی می کنم خودم را آرام کنم این واقعیت است که شاید شوهر بخواهد فرزند خود را در سطح آگاهانه و ناخودآگاه - نه، و به همین دلیل ناخودآگاه همسرش را انتخاب کرد، که همچنین بچه ها را نمی خواهند؟ پس از همه، قبل از من، او رابطه ای با یک دختر داشت که همچنین نمی خواست یک کودک داشته باشد (آنها به دلیل دیگری شکست خورده اند).

من عاشق شوهرم هستم و می فهمم که چنین شخص فوق العاده دیگر جلسه ای نیست، بنابراین اخیرا احساس اضطراب می کنم که می توانم شوهرم را از دست بدهم و آن را با او و کمی، اما هنوز هم یک خانواده است. علاوه بر این، در طول زمان، من شروع کردم به خودم فکر کردم که فکر می کنم زنان یا زنان بی ثمر را که سقط جنین یا زنانی را که نمی توانستم در وضعیت سلامتی به دنیا بیاورم، از آنجایی که این معضل سنگین را ندارند، تولد ندارند یا خیر تولد من همچنین فکر می کنم که اگر در حال حاضر به طور تصادفی باردار شود، من می خواهم سقط جنین را ایجاد کنم یا از سقط جنین بخورم. گاهی اوقات از چنین افکار ترسناک است.

راه حل های این مشکل چیست؟ شوهر در برابر پذیرش یا مادر بودن جایگزین.

پاسخ روانشناس:

- تولد یا عدم تولد یک کودک - این انتخاب آزاد از هر زن است. در هر صورت، از لحظه ای که پیش داروهای ضد بارداری در فروش آزاد ظاهر شد، به این نتیجه رسید که منجر به انقلاب جنسی و کنترل فرآیند مفهوم شد. ما فرصتی برای برنامه ریزی داشتیم که وقتی مادر می شود و چه در اصل می شود.

با این حال، چندین نقطه بسیار مهم وجود دارد.

اول، شما ازدواج کرده اید، و بنابراین این سوال شخصی شما نیست، بلکه رابطه دو نفر در یک جفت است. کودک ادامه رابطه، مرحله جدیدی از عشق برای یک فرد نزدیک به شما است. و در این مورد، تولد یک کودک، پذیرش مطلق شریک زندگی خود است، تایید اینکه این بهترین از شما از همه میلیارد مردان زندگی در این سیاره است.

از طریق فرزند شما، ما خودمان و شریک زندگی خود را ادامه می دهیم، ما این جنس را ادامه می دهیم، ارزش ما را تایید می کنیم. بیایید به معنای واقعی کلمه پخش کنیم: "شما ارزش زندگی دارید و ادامه دهید!"

والدین واقعا خوشحال هستند که ببینند چگونه یک کودک پاپین مادر و مادر را حمل می کند. ظاهر، توانایی، ویژگی های حرکات و عبارات صورت. با چنین کاری، مرد نمی تواند مقابله کند. تنها یک زن در یک جفت می تواند چنین معجزه ای برای آنها ایجاد کند، این او مسئول سحر و جادو زندگی است.

ثانیا، یک فرد نه تنها افکار و دانش اوست. این نیز بدن است. همه چیز که به بدن ما مربوط می شود، ما همیشه نیستیم و نه همه می توانند درک و کنترل کنند. و زندگی خود را زندگی می کند. شما رشد مو، کار مفصل زانو، تولید هورمون ها و جذب آهن را کنترل نمی کنید؟ و مهمترین چیز این است که بدن، بسیار عاقل و تجربه شده، مقدار زیادی اطلاعات جمع آوری شده در هزاران سال تکامل را حمل می کند. و هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که چگونه فرآیند مفهوم یک کودک، حاملگی و زایمان می تواند در بدن شما رخ دهد. این یک رمز و راز بزرگ است که پزشکان برای سالهای زیادی مبارزه کرده اند.

پس چرا مطمئن هستید که جفت خود را "باردار می کنید" و به راحتی و بلافاصله به یک کودک تبدیل می شود؟ حتی نگه داشتن تعداد زیادی از تحقیقات نمی تواند پیش بینی کند که چقدر شما با شوهرتان سازگار هستید، چقدر بدن شما برای این فرایند آماده است. آنها فکر نمی کردند که شما می خواهید، و به سادگی به دلایل فیزیولوژیکی کار نمی کنند. رابطه شما با همسر شما چطور است؟

و لحظه سوم، روانشناسی. در تجربه شخصی خود، شما، البته، نمی توانید اطلاعاتی در مورد چگونگی داشتن یک مادر داشته باشید. چگونه خود را در این نقش احساس نمی کنم نه توسط نشانه های خارجی (من خواب - من خواب - من خوابید، من به فیلم قدیمی مورد علاقه خود نگاه کردم - من به همان کارتون 105 بار نگاه کردم)، اما با توجه به تجربیات ذهنی داخلی. چه نوع احساس "مادر بودن" است، چه چیزی در داخل زن پاسخ می دهد؟

و این چیزی است که شگفت انگیز است. هیچ تجربه مادران وجود ندارد و ترس از او وجود دارد. شما چه فکر میکنید، آیا ممکن است از آنچه که شما نمی دانید چیزی که من در تجربه شخصی احساس نمی کنم نمی ترسم؟ برای من، این همان چیزی است که می گویند: "میوه های ذوق در زمین - هلو، من خودم را نمی خورم، اما من به من در مورد او خیلی گفتم. و بوی و طعم، و در دست، ناخوشایند، نوعی با دوام است. "

بنابراین، این ترس خاطرات شما از تجربه کودکان با تجربه خود است. این در دوران کودکی شما چه بود، چه چیزی باعث شد که یک مادر تبدیل شود؟

صحبت از شوهرش، شما نشان می دهید: "به دلایلی به نظر می رسد که به نظر من این همه دلایل مبارزه با مشکلات موجود و تلاش های نوروزی برای به نحوی صورت می گیرد." شما در مورد او یا در مورد جنبه های عصبی خود فکر می کنید که در این لحظه می گویید؟ پس از همه، شرکای ما آینه های ما هستند. فقط یک فرد نزدیک همیشه به نقطه دردناک تر می افتد و آن را نشان می دهد.

پاسخ به خودتان صادقانه بر روی این سوال: "آنچه واقعا در عدم تمایل من برای داشتن یک کودک است؟ اگر من خودم ایمان داشتم، چه چیزی می توانست؟ "

هنگامی که شما می توانید صادقانه به خودتان برای این سوالات پاسخ دهید، ممکن است تصمیم گیری درست انجام شود. شما می توانید بر روی سوالات خود کار کنید، اما می توانید با متخصص تماس بگیرید. در حال حاضر یک فرصت فوق العاده برای کار آنلاین وجود دارد.

مهم است که درک کنیم که این وضعیت به طور تصادفی در زندگی شما ظاهر نمی شود و خود را تغییر نخواهد داد. اگر شما به راحتی می توانید خود و احساسات خود را درک کنید، می توانید تصمیم بگیرید که یک کودک با "چشم باز"، درک آنچه که دلیل واقعی است که پشت انتخاب شما است.

من آرزو می کنم شادی و هماهنگی درونی، هر آنچه که شما تصمیم می گیرید. tut.by.

ادامه مطلب