هنگامی که مادربزرگ نوه شخص دیگری شخص دیگری است: تاریخ مامان

Anonim

من اخیرا مجبور شدم یک جنگ واقعی در خانه خودم زنده بمانم. جنگ های جدی بین فرزند من و مادربزرگش وجود داشت. من مجبور شدم یک صلحبان را انجام دهم.

واقعیت این است که مادر من و دختر من غریبه هستند. تنها اولین بار نمی تواند این واقعیت را هضم کند که نوه او نیاز به زمان دارد، و دوم نمی فهمد که چرا این مرز به شدت مزاحم یک زن خارجی است. من حدس می زنم من تنها مادر نیستم که چیزی شبیه آن را تجربه کرده است. علاوه بر این، من خودم را از لحظات استرس زا به هیچ وجه با عدم تماس نزدیک بین نسل ها جان سالم برده ام. بنابراین، من تمام افکار من را در مورد این ضبط کردم.

مادربزرگ از پایان جهان

البته واقعا از پایان جهان نیست. اما از انتهای دیگر کشور. من ازدواج کردم، و شوهرم و من از زادگاه ما دور رفتم. با تشکر از اینترنت، ما این فاصله را احساس نمی کردیم. هر روز با خویشاوندان تماس گرفته و بازنویسی می کند. حتی در دعوا، مادرم را به چت کردم.

هنگامی که مادربزرگ نوه شخص دیگری شخص دیگری است: تاریخ مامان 19809_1

وقتی دخترش متولد شد، شوهرم و من به طور کامل بدون کمک ها مقابله کردم. هر دو مادربزرگ هنوز زن جوان هستند، نه یک بازنشسته - نمی توانستند. کودک در حال حاضر حدود شش ماه بود، زمانی که تصمیم گرفتیم که آن را مرتب کنیم و خوش شانس بود که با بقیه بستگان آشنا شویم.

و در اینجا، علاوه بر شادی صادقانه، و مادر من، و مادر من، اعتماد به نفس بیش از حد را نشان داد. به دلایلی، هر کدام تصمیم گرفتند که نوه باید خوشحال باشد که به دست برود و به طور کلی از جلسه شادی را نشان دهد. اجازه بدهید به شما یادآوری کنم که ما در مورد یک کودک شش ماهه صحبت می کردیم. به طور کلی، دختر خیلی خوراکی فقط از تلاش برای گرفتن آن با من یا شوهر که من مجبور شدم به طور قطعی عمل کنم.

هنگامی که مادربزرگ نوه شخص دیگری شخص دیگری است: تاریخ مامان 19809_2

- در حالی که او نمی رود، او را لمس نکنید! - من اظهار داشتم و هیچ کس را تماشا نمی کنم.

- شما آن را خراب کردید!

- به دست آموخته ام!

- فی، اما چیزی به چیزی آسیب نرساند و می خواست پرستار!

به نظر می رسد این عبارات همه چیز به پایان خواهد رسید. اما نه، مادر من عذاب به گرفتن دختر در دست در هر مورد دیگر. این همان چیزی است که او نقش او را دید.

- من مادربزرگم هستم او نمره و درک خواهد کرد.

آیا باید بگویم که کودک به طور مداوم عصبی بود؟ با زانوهایم، او با خوشحالی ارتباط برقرار کرد، لبخند زد، با مادربزرگش شکوفا شد. اما در حال گرفتن بعدی سقوط کرد. بدتر - این برای من عمل کرد. من روز قبل از خروج فکر کردم. من حتی مشکلات را با شیر شروع کردم.

در میان بستگان، دختر یک کودک فریبکار و خراب کرد. اگر چه در واقع او فقط نیاز به استفاده از افراد جدید در محیط اطراف خود را. با این وجود، او تقریبا هر کسی را دیده بود، به جز مادر و پاپ، و در اینجا ناگهان بسیاری از غریبه ها. تلاش های من برای توضیح این و حفاظت از فرزند شما به عنوان تظاهرات تجاوز نامناسب درک شده است. ما نزاع نکردیم، اما من به شکایات زیادی گوش دادم.

عشق به خویشاوندان

هنگامی که مادربزرگ نوه شخص دیگری شخص دیگری است: تاریخ مامان 19809_3

همچنین بخوانید: چه شیوه های روانی به مادر کمک می کند که خشم، اضطراب و ناراحتی را از بین ببرد

ما ترک کردیم. دختر رشد می کند و افق های آن گسترش می یابد. تا سال او خوشحال بود که با مادربزرگش چت کند. اما مادر من نوه شش ماه را به یاد آورد و به دلایلی او فکر کرد که او تغییر نکرده است.

با هر مکالمه، مادربزرگ وظیفه خود را به خواندن نماد نحوه سوء تفاهم از فرزند شما در نظر گرفت.

مادر گفت: "شما یک بیابان دارید." - غیر آپارتمان این به دست نمی رود، به مردم عادت نکرده است. شما باید آن را اجتماعی کنید، و سپس جامعه ای از شخصیت های ناخوشایند را فشار می دهد.

دختر این نگرش نسبت به او را احساس کرد و در لحظات ارتباطات با تماس ویدیویی دقیقا همانطور که در مورد آن گفت، رفتار کرد. من لبخند نمی زنم، اسباب بازی های شدیدی نداشتم صحبت کردن نیز رد شد

هنگامی که مادربزرگ نوه شخص دیگری شخص دیگری است: تاریخ مامان 19809_4

- کابوس، یک سال و نیم - و نه یک کلمه نمی داند! "مادر من سرش را گرفت." - شما نیاز به فوری به پزشکان، به طور ناگهانی چیزی می تواند انجام شود!

رابطه ما به سرعت در حال پاشیدن بود. در هر مکالمه، من مجبور شدم از خودم دفاع کنم، یک دختر کاملا به طور کامل توسعه یافته. برای کلمات، من در جیب صعود نمی کنم - و مالش، و حتی تهدید به طور کامل متوقف چت اگر مادر من دیگر کودک را توهین نمی کند.

به عنوان یک نتیجه، همه چیز به نظر می رسید صاف شده است. دختر من حتی شروع به برقراری کرد. بیشتر از علاقه به لپ تاپ بیشتر از مادربزرگ، اما هنوز. مامان هنوز سعی کرد نظرات، من متوقف شدم.

هنگامی که دختر 2.5 ساله بود، مادربزرگ به ما سفر کرد.

دو دختر - دو و پنجاه و دو سال

هنگامی که مادربزرگ نوه شخص دیگری شخص دیگری است: تاریخ مامان 19809_5

- مادربزرگ، بیرون بیایید! - دختر در فرودگاه فریاد زد.

پس از اولین آغوش و تبریک، مادر تصمیم گرفت تا کودک را بر روی دست بگیرد.

او گفت: "من فکر کردم شما رشد کرده و تعجب کرده اید."

- مامان، او خودش به شما می رود، بیایید به خانه برویم!

در حالت معمول، دختر واقعا بسیار دوستانه رفتار کرد. او اتاق خود را نشان داد، مادربزرگش را با تمام اسباب بازی هایش معرفی کرد، کتاب را بیرون آورد. سپس او تصمیم به آواز خواندن و حتی رقص کرد. به طور کلی، همه چیز نشان داد.

هنگامی که مادربزرگ نوه شخص دیگری شخص دیگری است: تاریخ مامان 19809_6

جالب: 15 عباراتی که باید روزانه به فرزندتان صحبت کنید

به طور ناگهانی مادر من گفت: "لازم است، شما خیلی خرد نشده اید."

دختر، هرچند معنای کلمه را نمی داند، اما به شدت به آن اشاره می کند. او متوقف شد تا فریاد زد. و به زودی به خواب رفت.

در روزهای بعد، مادر به طور منظم به اندازه کافی کودک زمانی که آن را به طور کامل آن را نمی خواست. به عنوان مثال، برای بازی ها. نظرات بی پایان را انجام دهید. Rugala برای چیزهایی که در آن بچه ها در چنین سن نمی توانند سرزنش کنند. من برای اولین بار تماشا کردم، و سپس شروع به توقف کرد.

- بلافاصله بگذار! - مرتبا مادر

هنگامی که مادربزرگ نوه شخص دیگری شخص دیگری است: تاریخ مامان 19809_7

- دختر پس از غذا، صندلی خود را پاک می کند. این پارچه و عادت اوست، "من توضیح دادم.

- چرا شما فریاد می زنید خیلی بلند؟ ساکت!

- از شادی کودکان هیچ دکمه ای ندارند "تغییر رنگ!"

- قرعه کشی منظم!

- اجازه دهید او را به عنوان او دوست دارد.

- وقتی غذا می خورم، من ناشنوا و او هستم!

- و ما برای غذا صحبت می کنیم.

هنگامی که مادربزرگ نوه شخص دیگری شخص دیگری است: تاریخ مامان 19809_8

- پوره خود را انجام دهید، و سپس آنها می خورند و می میرند! - این در حال حاضر به من است

همانطور که نوه به مادربزرگ احترام می گذارد مرزی مرزی

با این حال، دختر نیز لحظات را هنگامی که به آن به عنوان یک نوزاد غیر منطقی به آن اشاره کرد، به رسمیت شناخت. او اعتراضات پیشگیرانه را واکنش نشان داد - حاضر به انجام آنچه او گفته شد. چند بار به سادگی به زمین رفت و حرکت نکرد. منطقی است که آنها زمانی که آنها به اندازه کافی رفتار می کنند، دوست خواهند داشت. و سپس او شروع به دفاع از خود کرد.

- غیر ممکن است! - او دخترش را هنگامی که مادربزرگ بر روی او مکیده بود، اظهار داشت.

- چه چیزی است؟ - سعی کردم خشمگین باشم

- آیا شما آن را دوست داشتید، اگر به خاطر هیچ چیز به اندازه کافی نوشته اید؟

- دست نزن! - من دوباره فریاد دخترم را شنیدم

مادر بزرگ سعی کرد اسباب بازی ها را در حکمت تغییر دهد.

- رها کردن! - دختر فریاد زد وقتی که او کافی بود.

هنگامی که مادربزرگ نوه شخص دیگری شخص دیگری است: تاریخ مامان 19809_9

من به مادرم توضیح دادم که این رفتار عادی انسان است، حتی کوچک است. آنچه او همه چیز را دوست ندارد، و او حق دارد آن را اعلام کند. یک بار در یک بار من گوش دادم، چه کودک تند و زننده، تند و زننده من را رشد می دهد و چگونه ما هنوز آن را انجام می دهیم.

"مامان، اگر شما می خواهید با تنها نوه دوست باشید، شما باید به نظر او گوش دهید،" من توضیح دادم.

این یک اقدام بود مادر بزرگ حداقل شروع به کار کرد. چند روز بعد او اعتراف کرد:

- در واقع، حتی خوب است که او شخصیت دارد. شما مثل یک پارچه هستید جایی که باد منفجر شد، آنجا شما را حمل کردی

هنگامی که مادربزرگ نوه شخص دیگری شخص دیگری است: تاریخ مامان 19809_10

همچنین ببینید: چه مادربزرگ بهتر است: بابا یا مادر مادر

من تصمیم گرفتم مشکلاتم را با مادرم فشار دهم و رابطه بین مادربزرگ و نوهم را تماشا کنم. دختر شروع به بسیار مراقب بود و به تدریج اجازه داد او به او برود. اما لزوما شامل اعتراضات بود، اگر چیزی اشتباه کرد. چند بار آنها به فروشگاه رفتند. دعوا نبود - پیشرفت بزرگی بود.

برای آن چند هفته ای که مادر با ما زندگی می کرد، آنها به دوستی که در تخیل نقاشی کرده بودند، اتفاق نمی افتاد.

او به نظر می رسید دخترش من آن را مانند یک دسته گل دستم. و در نهایت پرستار خواهد شد. همانطور که پدر و مادرش یک بار من را به ارمغان آورد، در حالی که مادر کار کرد. اما کار نکرد. من در خانواده ام نقش دادم و نوه به نوبه خود تبدیل به اعتماد به نفس و یک کودک آزادیخواه بود.

هنگامی که مادربزرگ نوه شخص دیگری شخص دیگری است: تاریخ مامان 19809_11

مادربزرگ آماده تغییر است

اما تمام این جو نمی تواند مادر من را تحت تاثیر قرار دهد. او به نظر می رسید که در برخی مسائل بالغ است. حداقل توسط یک آپارتمان دو ساله متوقف شد، که نمی خواهد اداره شود.

- تنظیم مجدد من خواندن چیزی مدرن در مورد افزایش کودکان، - حتی خواسته مامان، در حال حاضر بسته بندی چمدان.

- برای چی؟

- من سعی خواهم کرد تا آنچه را که اکنون آنها را درک کنم. اشتباهات شما را درک می کنم.

- بله، شما اشتباه نکردید! - من انتخاب کردم.

- - بود -، حتی با نوه ها من درست است.

مامان پرواز کرد

- چه کسی بیشتر دوست داری؟ من از دخترم شب قبل از خواب پرسیدم.

او پاسخ داد: "پاپ، مادر و مادربزرگ کوچک".

به نظر می رسد درمان شود.

ادامه مطلب