این دوباره محبت شماست: ما می گوییم که چه روش های دیگر به والدین وجود دارد

Anonim
این دوباره محبت شماست: ما می گوییم که چه روش های دیگر به والدین وجود دارد 19760_1

بیشتر روند مدرن والدین با تئوری محبت همراه است. با این حال، این نظریه تنها یکی از کسانی نیست که برای توضیح و تنظیم روابط فرزند والدین ایجاد شده است. ما می گوییم که چه روش های دیگری وجود دارد.

تئوری دلبستگی

اما برای شروع، اجازه دهید آن را با نظریه بسیار محبت بیان کنیم. ما در مورد آن بیش از یک بار نوشتیم (به عنوان مثال، در اینجا و اینجا)، بنابراین اکنون فقط نکات برجسته را به یاد داشته باشید.

نویسنده تئوری دلبستگی جان کولبلی روانپزشک کودکان در نظر گرفته شده است. در طول جنگ، او در بیمارستان لندن کار کرد، جایی که او می توانست تأثیر بر توسعه و روان کودک، جدایی و از دست دادن والدین را تماشا کند.

کمی بعد، Bowlby شروع به کار با روانشناس کانادایی مری Einsworth کرد، و با هم آنها این ایده را ارتقا دادند که وابستگی متقابل بین مادرش و فرزندش برای زنده ماندن مورد نیاز است.

حساسیت مادر، توجه او به کودک، توانایی درک نیازها و نیازهایش و برآورده شدن آنها، ارزش های کلیدی در نظریه محبت را در نظر گرفته است.

سطح پایین همدلی، گنجاندن و حمایت از مادر، کودک را نشان می دهد که جهان اطراف او خصمانه است و خودش سزاوار عشق و مراقبت نیست.

در چارچوب نظریه، چهار نوع اصلی پیوست ها اختصاص داده می شود: قابل اعتماد، هشدار دهنده، اجتناب از رد کردن و اجتناب از هشدار دهنده. نوع اصلی پیوست، که بین کودک و والدین شکل گرفته است، در آینده، بر نگرش یک کودک با افراد دیگر، با جهان و خودش تاثیر می گذارد.

این دوباره محبت شماست: ما می گوییم که چه روش های دیگر به والدین وجود دارد 19760_2

تئوری محبت تاثیر زیادی بر رویکرد مدرن به والدین فراهم کرده است - او این است که ما باید از یک خواب مشترک بی شرمانه، تغذیه بر روی تقاضا و حق استفاده از یک کودک در دست تا آنجا که ما می خواهیم سپاسگزار باشیم. محبوبیت تئوری دلبستگی در کشورهای اروپایی فرد حتی بر افزایش مدت زمان ترک زایمان و استانداردهای توصیه شده کودکان سن مختلف در مهد کودک تاثیر می گذارد.

البته، در اینجا و بدون انتقاد کار نمی کند. ادعاهای اصلی مخالفان این است که شکل گیری محبت قوی و قابل اعتماد بسیار نیرومند است و به والدین مقدار زیادی از تلاش ها و هزینه ها نیاز دارد و نتیجه آنها باید زمان، خواسته ها و جاه طلبی های شخصی را قربانی کنند.

نظریه های محبت پیش از آن و باکرهای دیگر به والدین و تجزیه و تحلیل روابط والدین همراه بود. در حال حاضر ما به شما در مورد آنها می گویم (عدالت من می خواهم به بیش از هر کدام از این نظریه ها به طور مستقیم به والدین مرتبط نیست - برخی از آنها مربوط به توسعه فرآیندهای فرد یا شناختی هستند، اما آنها نیز به نحوی که شما می توانید به بالا بردن به بالا برسد، تاثیر می گذارد از کودکان)

نظریه های والدین شیطان

شکوفایی تحقیقات روابط کودکان و والدین و شکل گیری رویکردهای مختلف سیستماتیک در نیمه اول قرن بیستم بود. این بدان معنا نیست که هیچ کس در مورد والدین به طور کلی فکر نمی کرد - درست قبل از اینکه بیشتر نظریه ها بر اساس تجربه شخصی نویسندگان، روند اجتماعی، نیازهای جامعه و دگماهای مذهبی بود. تمام تنوع رویکردها و نظریه های والدین، نه بر اساس داده های علمی، نظریه های غیر اخلاقی یا عامیانه نامیده می شود.

بنابراین، به عنوان مثال، در قرون وسطی، کودک کودک را به خواب می برد، مواد مخدر یا نوشیدنی های الکلی بود که به سرعت و به طور قابل اعتماد "قطع شد" کودک.

این مثال نشان می دهد که چگونه رویکرد والدین در این زمان بسیار تغییر کرده است (اگر شما علاقه مند به یک والدین قرون وسطایی هستید، ما یک ماده کاملا جداگانه در این موضوع داریم).

یکی دیگر از جنبه های نشان دهنده رابطه با مجازات های فیزیکی است. روانشناسان استرالیا پیتر نیومومب و آنتونی کیش در سال 2015 مقاله ای را منتشر کردند که در آن حدود 10 گونه از رویکردهایی وجود داشت که مجازات فیزیکی کودکان را توجیه می کرد. این رویکردها بر اساس دو ایده اصلی بود: این واقعیت که مجازات بی ضرر است و مجازات ضروری و موثر است. محققان این رویکردها را "اسطوره ها" می نامند، زیرا آنها موفق به پیدا کردن آنها توجیه علمی نیستند.

در مورد دگماهای مذهبی، در اینجا یک نمونه روشن از رویکرد والدین Puritian در آمریکا استعماری است. آنها متقاعد شدند که کودکان در ابتدا "شر" و "گناه" را نشان دهند، و بنابراین وظیفه والدین این است که "از شر شر خلاص شود".

تئوری توسعه روانشناسی فروید

نویسنده یکی از اولین نظریه های علمی توسعه کودک، روانشناس اتریش و روانکاوی Sigmund فروید بود. در سال 1936، او تئوری توسعه شخصیت روانشناختی را ارائه کرد که در آن پنج مرحله اصلی را اختصاص داد: دهان، مقعد، فالیک، پنهان و تناسلی. فروید به عنوان بخشی از نظریه آن فرض کرد که توسعه یک کودک در یک نظم دقیق رخ می دهد.

هر مرحله به معنای آن است که، به گفته روانکاوی، انرژی جنسی انسان کنسانتره.

به عنوان یک نتیجه از آسیب های کودکان یا روابط ناسالم با والدین، کودک می تواند از برنامه توسعه روانشناسی شروع به "تاخیر" کند و در مرحله خاصی ثابت شود که منجر به مشکلات روانی در آینده خواهد شد.

علیرغم این واقعیت که در میان دانشمندان کسانی بودند که از تئوری فروید حمایت کردند، مطالعات بعدی، ناسازگاری خود را نشان دادند و جامعه علمی به طور گسترده ای مورد استفاده قرار گرفت. با این حال، تئوری توسعه روانشناختی هنوز مفید بود: او درب ها را برای ایجاد و توسعه سایر نظریه های علمی در توسعه روابط کودکان و والدین باز کرد.

ناووریسم (نظریه رفتاری)

نظریه های کلاسیک والدین، همراه با تئوری محبت، شامل نظریه رفتاری، یکی از بنیانگذاران جان واتسون بود. ایده های واتسون بر اساس کار Pavlov (بسیار، با سگ) و Tordandyka است. به نظر او، کودک را می توان در هر گونه رفتار کامل، با استفاده از تکنیک های مشابه که استفاده می شود، به عنوان مثال، زمانی که آموزش سگ ها استفاده می شود.

واتسون مشارکت تجربیات داخلی، ترجیحات شخصی و خودآمواری را در فرایند تشکیل شخصیت انکار کرد - او معتقد بود که با پول نقد، امکان آموزش نه تنها به شیوه ای خاص، بلکه همچنین احساسات خاصی را تجربه می کند (فقط مانند یک سگ را می توان آموزش داد تا زمانی که لامپ نور را به وقوع پیوست).

دانشمند توسعه رفلکس های شرطی صحیح "صحیح" را به روش کار غلبه بر مشکلات روانشناختی، حتی مانند ترس یا خجالت، در نظر گرفت.

او همچنین مخالف تظاهرات حساسیت بیش از حد و مراقبت از کودک بود، زیرا او می ترسید که بتواند به "معلولیت آموخته" منجر شود. به طور خلاصه، بر خلاف طرفداران تئوری دلبستگی، واتسون مطمئن بود که کودک می تواند توسط "دسته" شکسته شود.

در دهه 1930، نظریه واتسون توسط یک دانشمند دیگر حمایت شد - بنیانگذار رفتار رادیکال، اسکینر را افزایش می دهد. اسکینر استدلال کرد که با کمک نفوذ خارجی، نه تنها رفتار، بلکه افکار و حواس انسان را می توان تنظیم کرد.

اسکینر همچنین اشاره کرد که یک فرد به دنبال تکرار رفتار است، در نتیجه او یک پاداش را دریافت می کند و به دنبال اجتناب از رفتار است، زیرا نتیجه ای از آن حکم می کند. تقویت می تواند هر دو اجتماعی باشد (به عنوان مثال، ستایش) و مواد (آب نبات یا اسباب بازی جدید)، همین امر مربوط به مجازات است.

نظریه یادگیری اجتماعی

تئوری دیگر، یا به جای آن، جهت دیگری از نظریه رفتاری توسط آلبرت بندورا پیشنهاد شد و نظریه یادگیری اجتماعی نامیده می شود. به گفته بندر، نظریه های قبلی تنها بر برخی از جنبه های فردی تشکیل شخصیت فرد (به عنوان مثال، تنها در محیط زیست و محیط خارجی خود) متمرکز شده است، در حالی که در واقع لازم بود که همه را در این مجتمع در نظر بگیریم: و خارجی محیط زیست، و عوامل شخصی، و انگیزه داخلی شخص خود.

با توجه به تئوری یادگیری اجتماعی، فرد درک می کند که برخی از رفتارها خوب است و نوعی رفتار، نه تنها بر تجربه خود، بلکه دیگران را نیز تماشا می کند.

کودک به دنبال آنچه در جهان در اطراف او اتفاق می افتد، و چه نوع رفتار در آن قابل قبول است، و کدام نه، بر اساس این، انتخاب شخصی شما را انتخاب می کند.

تئوری باندورا بر اهمیت نه تنها اقدامات والدین با هدف تشکیل یک کودک از رفتار خاصی تأکید می کند، بلکه محیطی را که در آن رشد می کند (این فقط مربوط به این واقعیت است که سعی در اصلاح رفتار را انجام دهد کودک اگر پدر و مادرش به او یک مثال غذا را نشان می دهند).

تئوری آلمان "ضد شکلات"

علیرغم این واقعیت که تئوری دلبستگی در اروپا مدرن بسیار محبوب است، همیشه نبود. به عنوان مثال، در طول آلمان نازی، والدین به تئوری "ضد ترویج" پیوستند، که Popularizer دکتر Joanna Harer بود. در سال 1934، Haper یک کتاب در زمینه آموزش کودکان "مادر آلمان و اولین فرزندش" نوشت که شامل تعدادی از توصیه ها بود.

هارین ادعا کرد که در 24 ساعت اول پس از زایمان، کودک باید به مادر تقسیم شود و در اتاق بعدی قرار گیرد تا مادر پس از زایمان بهبود یابد و کودک از میکروب های خارجی محافظت شود. چنین جدایی باید در طول سه ماه اول زندگی نوزاد ادامه یابد - مادر مجاز به بازدید از گرافیک دقیق برای تغذیه بود. تغذیه باید بیش از 20 دقیقه مشغول به کار باشد، و سپس مادر باید بلافاصله کودک را ترک کند - بدون ارتباط، پوسیدگی و بازی ها. به گفته هارد، به منظور ایجاد یک رژیم از سنین اولیه ضروری بود.

با توجه به تئوری هاران، نوزادان هنوز "به طور واضحی" بودند و نشانه های کافی از آگاهی و دلیل را در ماه های اول پس از زایمان نشان دادند. به گفته وی، گریه برای نوزادان فقط راهی برای انجام کاری بود.

مادران توصیه می شود که فرزندان خود را به دست ندهند، نه آرامش و از آنها پشیمان نشوند تا آنها در آینده در "ستمگران کمی، اما مداوم" رشد نکنند.

تمام این توصیه ها در حال رشد از کودکان مسئول اعضای مسئول و ارزشمند جامعه بود؛ به همین دلیل کودکان به معنای واقعی کلمه از روزهای اول مجبور به احساس اکثریت عمومی بیش از شخصی بودند و یاد گرفتند تا نیازها و خواسته های خود را در زیر منافع اجتماعی قرار دهند.

تمام نظریه ها و رویکردهای ذکر شده تنها بخش کوچکی از آنچه که توسط دانشمندان در صد سال گذشته توسعه یافته است، در تلاش برای توضیح آنچه که بر تشکیل یک فرد تاثیر می گذارد، و برای والدین باید به آموزش کودک توجه کنند.

کلاسیک و رهبری در جامعه مدرن غربی در حال حاضر دو نظریه در نظر گرفته شده است: تئوری دلبستگی و تئوری یادگیری اجتماعی. این آنها هستند که اکثر آنها بر این راه حل هایی هستند که والدین در روند افزایش کودکان پذیرفته می شوند. البته، یک رویکرد دیگر، نقاط قوت و ضعف های آنها را دارد و بنابراین واضح است که بگوییم برخی از نظریه ها قابل قبول تر است، غیر ممکن است.

احتمالا، رویکرد بهینه، یکی از آنها خواهد بود که والدین بر اساس توانایی ها، اولویت ها، و همچنین ویژگی های فرزند خود، و با وام برای داده های علمی انتخاب می کنند (و در اینجا، به طور جداگانه، من می خواهم به شما یادآوری کنم که آنجا را یادآوری کنم هیچ واقعیت علمی اثبات نشده است که مزایا یا ایمنی خشونت علیه کودکان را تایید می کند، اما حقایق اثبات خطر و آسیب آن - وجود دارد). علاوه بر نظریه ها و رویکردهای والدین، سبک های والدین مختلف نیز وجود دارد - آنها در اینجا جزئیات را نوشتند.

هنوز در موضوع خوانده می شود

این دوباره محبت شماست: ما می گوییم که چه روش های دیگر به والدین وجود دارد 19760_3

ادامه مطلب