دیمیتری Vesevitinov. چه کسی پوچکین لنزش را نوشت؟ قسمت 2

Anonim
دیمیتری Vesevitinov. چه کسی پوچکین لنزش را نوشت؟ قسمت 2 1965_1
P. F. Sokolov، "Dmitry Vladimirovich venevitinov" عکس: ru.wikipedia.org

این داستان خوانندگان را با یک زندگی کوتاه، اما شگفت آور اشباع شده از شاعر دیمیتری Venerevitinova معرفی می کند. متأسفانه، میراث شاعرانه او کوچک است و او عاشقان ادبیات کافی نیست. با این حال، سرنوشت او بسیار جالب است.

به ابتدای داستان بروید

عمو تولیک به سرعت و الهام بخش گفت:

- در سن 14 سالگی، او Vergil و Horace را ترجمه کرد. در سال 16، او اولین کسی را از اشعار که به ما رسیده بود نوشت. در 17 او نقاشی نقاشی کرد و موسیقی را تشکیل داد. در 18 سالگی، امتحانات نهایی در دانشگاه مسکو با موفقیت گذشت و همراه با دوستان، جامعه فلسفی Lyomaturia را تاسیس کرد. آن را نام برد! در ابتدا ابتدا مطبوعات را به عنوان منتقد ادبی مطرح کرد. و در 21 - زندگی غم انگیز چپ ... فکر می کنم فقط - بیست و یک! خیلی کمی زندگی می کنند و زمان زیادی!

چشم برای عینک های گردی از عینک ها شعله ور شده است. بهتر بود قطع نشود، نه صدا را تلفظ نمی کند. و آیا می توان معجزه زندگی داستان را قطع کرد؟

- در خانواده ولادیمیر Venevitinova و Anna Obolenskoy - فقط به موسیقی از این نام های نجیبانه باستانی گوش دهید! - سه فرزند وجود داشت: الکسی، سوفیا و دیمیتری. اما دیمیتری یک مورد جهانی بود. او به طور غیرمعمول به اندازه کافی به اندازه کافی، شگفت آور، هوشمند، تاکتیکی و بسیار مردم به او بود. ظاهر خدا یونانی - چهره سفید، ویژگی های ظریف، مرد خوش تیپ نجیب!

در سن 17 سالگی، او توسط فلسفه جذاب بود، به طوری که او نام مستعار "شاعر اندیشه" را دریافت کرد - استعداد او خیلی بزرگ بود. این عمق از کجا آمده است؟ او، جوان، تقریبا پسر، نوشت: اگر او چیزی در مورد زندگی، گاهی اوقات ناشناخته و مردان پیر می دانستند؟ ترجمه های GEE او بهترین بود، و مقالات علمی باعث تحسین و حسادت کمی شد.

به هر حال، در مورد مقاله انتقادی نوشته شده توسط "یوجین یونگین"، الکساندر سرگویچ این را گفت: "این تنها مقاله ای است که من با عشق و توجه خوانده ام." Pushkin می خواست با دیمیتری آشنا شود و از ذهن و آموزش و پرورش او جذاب بود. و با این حال ... آنها بستگان دور بودند. Verevitinov یک برادر چهار نفره Pushkin بود. از او بود که Pushkin Lensky خود را نوشت.

من نشستم، دروغ نمی گویم و همچنین در درب عمه Valya مسدود شده است. چهره او کمی خسته و ملایم بود. Lenochka همچنین در درهای اتاق او ایستاده بود و بی سر و صدا اپل را غرق کرد. عمو تولیک در مورد بت او گفت، و صورتش درخشش دارد. او حقایق را مورد تجاوز قرار داد، به طوری که او می ترسید تا زمان داشته باشد، موضوع توجه را از دست بدهد:

- دو سال قبل از مرگ Venerevitinov، او وارد خدمات در بایگانی کالج امور خارجه شد. این در مورد کارکنان خود را پوشکین با عجیب و غریب صحبت می کند: "آرشیو جوانان." دیمیتری Vladimirovich معتقد بود که شعر با فلسفه جدایی ناپذیر است و فلسفه شعر خارجی دارد. در سال 1825، پس از قیام دهکده ها، "جامعه لیمودیوم" حل شد و تمام اسناد او سوخته شد. در سال 1826، Venerevitinov از مسکو به سنت پترزبورگ نقل مکان کرد و شروع به کار در وزارت امور خارجه کرد. و به او کمک کرد با عزیمت شاهزاده Zinaida Volkonskaya. من در مورد او شنیده ام؟

من در مورد زیبایی Zinaida Volkonskaya خواندن یک بار در کتاب ماریا ماریچ "چراغ های شمالی". این کتاب به Decembrists اختصاص داده شد، و من، به عنوان مثال، آن را در ماه دسامبر بخوانید. از آن به بعد، تصویری از decembrists، نه تنها توسط هاله عاشقانه، بلکه همچنین انتظار سال جدید بود.

من نیمی و به سختی نشستم، اما عمو تولیک واقعا به جواب من نیاز نداشتم:

- شاهزاده خانم راک! زیبایی، هوشمندانه! او مشکوک پوشکین را تحسین کرد، او با توجه به مردان خراب شد و قصد نداشت دیمیتری ولادییمیویچ را مجذوب کند. اما آیا شما یک قلب را سفارش می دهید؟! او پانزده سال مسن تر بود، اما او آن را نمی بیند. از اولین جلسه، قلب او متعلق به Volkonskaya بود. او او را اعتراف کرد. آیا در مورد Zinaida Aleksandrovna به سرقت رفته است؟ مطمئن. اما او احساسات را نگرفت. اما او یک زن هوشمند و بسیار متفکرانه بود. به سرعت متوجه شد که شور و شوق مرد جوان را از بین می برد و همه چیز را برای نجات او از خودش کرد.

آنها در کنار صومعه سیمونف راه می رفتند، صحبت کردند. او به او لبخند زد، او خوشحال بود. برای شادی، گاهی اوقات لبخند کافی وجود دارد ... او او را ساده کرد تا مسکو را ترک کند و به پایتخت شمالی برود. و در نشانه ای از دوستی ابدی به حلقه دیمیتری داد. حلقه فلزی ساده او در حوادث هرکولنجی - یک شهر باستانی، نابود شده، مانند Pompeii، فوران وزوز یافت شد.

دوستان گفتند که Venevitinov هرگز با Rosner Zinaida هرگز جدا نشود و قول داد که آن را فقط در دو مورد بپوشاند: یا راه رفتن تحت تاج و یا در حال مرگ.

و همان Zinaida Volkonskaya ساده شده است DMITRY برای گرفتن آنها را به مسیر فرانسوی به نام Vosh. او به سیبری به شاهزاده خانم تروپسکوی شوهرش رسید. و همراه با این فرانسوی، آنها در ورود به سنت پترزبورگ دستگیر شدند. سپس آنها هر کس دستگیر شدند که حداقل نگرش نسبت به قیام دپارتمان ها داشتند. فقط در سوء ظن، گاهی اوقات بی اساس است. آنها در یک نجار سرد کاشته شدند، به زودی آزاد شدند، اما دیمیتری در حال حاضر ضعیف و سرد بود.

عمو Tolik برای یک لحظه سیل و وللی چای سرد را از بین برد. صدای او سقوط کرد و یک گلوله کوچک صدا کرد:

- شاهزاده خانم رویای او. در یکی از توپ از دوستان، شبح او به طور ناگهانی استخدام شد ... شما می دانید، قبل از آن، زمانی که توپ نزدیک به پایان رسید، پس از آن کمبود آب به تدریج شمع را خنک کرد. این یک مراسم کامل بود: آنها در امتداد دیوارها به دست آمدند و شعله را لمس کردند تا Gracilnics باشند - مانند چوب های طولانی با راهنمایی ها در قالب Thimble. و اتاق ها توسط یک گرگ و میش نور پوشانده شدند؛ هر شبح در آن با اسرار پر شده بود. آیا به یاد داشته باشید Lermontovskoe "پر از عرفان از کلمات از دهان او معطر" پر شده است؟ بنابراین اینجا. آیا این خیلی از این در عشق برای یک پسر بود؟! هر زن در یک گرگ و میش از شمع ها فریاد زد، کمی با چشم هایش فریاد زد - شاید او رویای او، شادی او است؟

او به حیاط پرید. نه، Volkonskaya نبود، اما venerevitinov برای مدت طولانی در باد ایستاده بود. برف برف، او همچنان به ایستادن ادامه داد. اگر معجزه هنوز امکان پذیر باشد چه؟

روز بعد او نمیتوانست ایستاد گرمای قوی، التهاب ریه. دوستان او را ترک نکردند مدت کوتاهی قبل از مرگ، یکی از آنها در دست دیمیتری قرار گرفت که قوی تر بود. و او در یک لحظه به خود آمد، پرسید: "من ازدواج می کنم؟" و دوباره به فراموشی افتاد. یک ساعت بعد او نبود. چهره او آرام و بسیار زیبا بود. و حلقه از Herculaneum در دست او بود ...

عمو تولیک به گیتار نگاه کرد. که تنها روی مبل قرار می گیرد و به نظر می رسد که او نیز گوش کرده است.

"او در مسکو سیمونون صومعه دفن شد،" عمو Tolik به آرامی و برخی از صدای بی رنگ ادامه داد. - و در اینجا ظلم و ستم سرنوشت است - این Zinaida Volkonskaya بود که باید به مادر دیمیتری در مورد مرگ او گزارش دهد. در شایعات نور در مورد آنچه که او خودکشی کرده است، خزنده می شود. و سپس Volkonskaya به رم رفت تا از مکالمات دور شود.

اما یک روز، بازگشت به مدت کوتاهی به مسکو، او به پا رفت و در کوچه ها نوشید. جاده خود را به خانه دیمیتری ولادیمیرویچ آورد. و سپس او شروع به دعا از دیوارهای خود کرد و مرد جوان را گریه کرد که او را با تمام قلبش دوست داشت.

و پس از سال ها، پیش بینی Persdne-Talisman، نوشته شده توسط دیمیتری در یکی از اشعار، درست شد.

قرن بیدار خواهد شد، و شاید هر کسی که گرد و غبار من هشدار دهنده است و دوباره شما را باز می کند ...

در سال 1930، گورستان قدیمی تصمیم گرفت تا خاکستر شاعر را در Novodevich نابود و به تعویق اندازد. قبر Vervevitinov نشان داده شد، حلقه از Herculaneum به موزه منتقل شد. اما پس از آن آنها متوجه شدند که دست های دیمیتری در قفسه سینه خود نیستند، اما در کنار بدن، مانند خودکشی. اما آنها تصمیم گرفتند این موضوع را ببندد. بنابراین آخرین راز دیمیتری ولادیمیرویچ با او رفته بود.

در 21 سال موفق به نوشتن تنها 50 اشعار، چندین مقاله انتقادی و فلسفی شد. و به نظر می رسد که او یک زندگی بزرگ زندگی کرده بود، او همه چیز را بیان کرد، هر کس در مورد خودش می دانست:

... روح به مدت طولانی به من گفت: شما در دنیای رعد و برق از خواب بیدار می شوید! شما همه چیز را احساس می کنید، اما از زندگی لذت نخواهید گرفت.

- بنابراین شما می توانید توضیح دهید که چگونه آن است؟ - عمو Tolik نوشیدنی در من و عینک شیشه ای مانند ستاره ها بود. - چگونه یک پسر پیش بینی می شود؟ او Lermontov کمتر زندگی کرد. هدیه ای بود؟

"این پیش بینی نمی شود، شاید اوایل آن را سوزاند،" عمه والی به آرامی پاسخ داد. و صدای او به سکوت اتاق افتاد. - هدیه روشن با او بود. اما دردناک است. نور نیز کشتن است، اگر بسیاری از آن وجود دارد.

شوهر به او رفت و به طور ناگهانی به نحوی سرد بود.

- حقوق شما احتمالا. شاید در واقع، ساده تر، بهتر، و سقوط، تفکر.

همسر به سکوت به او نزدیک شد، موهای خود را به او حمله کرد و به آرامی، مادرش را بوسید. Lenochka مدتهاست در اتاق او ناپدید شده است. دیده می شود، او اغلب داستان ها را شنیده و قبلا به آنها عادت کرده است.

من به آرامی روی طبقه سومم فرود آمدم.

- خوب؟ - والدین مرا ملاقات کردند - جالب بود؟ Tolik - شخص نفوذ کرده است، تنها غیر عادی است. اما شما به او گوش می دهید، او خیلی می داند. این می تواند پس از پذیرش مفید باشد.

پس از ورود، من برای من مفید نبودم. اما در حال حاضر در سال سوم، مطالعه زبان کتاب مقدس، من اغراق تلخ از کلیسا را ​​خوانده ام:

در بسیاری از عقل بسیاری از غم و اندوه؛ و چه کسی دانش را افزایش می دهد، غم و اندوه را افزایش می دهد.

در همان روز، کاملا غیر منتظره من در سراسر روزنامه در عبارت انگلیسی عجیب و غریب آمده ام. این نویسنده به جان لنون نسبت داده شده است: "زندگی آسان است با چشم از دست رفته"، که تقریبا به معنای "زندگی آسان برای کسانی که چشم خود را بست."

و، با مقایسه این دو گفتار، آناتولی ایلیچ نووگورودسوا به یاد می آورد، Uncle Tolik ما را فراموش نشدنی، که برای اولین بار به من در مورد دیمیتری venevitinov گفت. جوان شاعر، که موفق به زندگی در زندگی بزرگ در 21 سال.

خوشبخت، برکت، که در ظهر زندگی است و در غروب خورشید سال های روشن است، همانطور که در عمق بقایای شاد، هنوز در فانتزی زندگی می کند. به چه کسی بهشت ​​- بومی، که جوان و ذهن را با روح آتشین ترکیب می کند.

نویسنده - Lman Bagirova

منبع - springzhizni.ru.

ادامه مطلب