"ما آب و هوا خواهیم داشت! آیا می توانم بخورم، و شما به نوعی خودتان هستید؟ " - چگونه مامان می خواست یکی، و دو

Anonim

من از آن دسته از زنان هستم که می گویند: "بهتر است به یک فرزند تولد بدهم و همه چیز را بدهم." من همیشه اعتقاد داشتم که من یک دختر دارم، که من و من به طور کامل ارائه خواهم داد. ما آموزش زرق و برق دار، خرید یک آپارتمان، ماشین، ما جهان را به او نشان می دهد. حتی نام با زیبایی، سلطنتی - کارولینایا ظاهر شد. احتمالا من از این برنامه ها بسیار خسته شده ام.

شوهر، به هر حال، مخالف حداقل دو فرزند داشت. اما این در عشق بود، که با استدلال های من موافقت کرد. ما تنها یکی از آن ها را ارائه خواهیم داد، مأموریت اصلی والدین.

پسر؟ پسر چگونه است؟

جالب: مادر تولد دوقلوهای مختلف را به دنیا آورد و غیرممکن است که به آن اعتقاد داشته باشیم. تفاوت اصلی آنها در چهره نیست، بلکه در رشد است

در سونوگرافی، من فقط پریدم. نام دختر اختراع شده است، بخشی از چیزهایی که قبلا خریداری شده است - همه چیز کاملا صورتی است و به من می گویند که یک پسر وجود خواهد داشت؟ MoCion نوعی است!

اما هیچ چیز، استعفا داد. پسرش در یک زمان به دنیا آمد و به نحوی آرام، عملا گریه نکرد، از برش ها رنج نمی برد. در این و ریشه ریشه همه عصبانی، احتمالا. من خوابیدم، خودم را تماشا کردم، عالی نگاه کرد. برای پیاده روی من مثل یک پدیوم رفتم. با چنین کودک ناز به راحتی موافقت کرد که مادر را در قانون قرار دهد. شوهر من و من در تاریخ، در سینما، فقط راه رفتن.

راه رفتن با یک کالسکه، من به داستانهای دیگر مادران که در شب خوابیدم گوش دادم و با انواع بیماری های کودکان مبارزه کردم.

- آیا می توانید به نحوی مراقبت از کودک مراقبت کنید؟ - من پرسیدم، با اعتماد به نفس در روش هایم. همان برنده من فریاد نمی زند. دندان ها ما را متوجه نشدیم. سپس حدس زدم که همه بچه ها متفاوت هستند.

و دوباره باردار

دومین بار باردار شدم وقتی پسر من حدود هفت ماه بود. من به من رخ ندادم که اتفاق می افتد. من در دهه 90 بزرگ شدم، در دوران بیسوادی جنسی و مقدس اعتقاد داشتم که من تغذیه می کنم، به این معنی که من محافظت می شود. واضح است که چرخه نمی تواند به عنوان یک راهنما خدمت کند. بنابراین، من گفتم یک دکتر قطعی:

- نمیتونه باشه!

"شاید" او در یک متخصص زنان لبخند زد. - و این اصطلاح در حال حاضر حدود 2.5 ماه است.

من حتی خوشحال شدم، علیرغم نگرش های زندگی سابق من. هنگامی که هورمون ها تخلیه می شوند، به نحوی به اصول نمی شود.

همچنین بخوانید: در روسیه، 2021 مزایای ماهانه را به زنان باردار پرداخت خواهد کرد

بارداری با کودک آماده شده در آغوش او یک فیلم ترسناک جداگانه است. پسر بسیار کوچک است، او به توجه نیاز دارد، و من پا خسته، و سپس دستان شما، سپس مغز. در آن زمان، او نمیتوانست درک کند که چرا مادر به طور ناگهانی شروع به رفتار بسیار کرد - قبل از آن، او همچنین هر گونه نیاز را انجام داد. این نیز غیر ممکن بود برای تغذیه پستان، من شروع به به آرامی به نوبه خود فروشگاه شیر، عذاب وجدان و رنج.

سال اول با حروف

نام کارولینای هنوز در مزرعه مفید است - یک دختر متولد شد. در اینجا من تمام شادی مادران را آموخته ام. جوانتر می تواند یک سر و صدای زنگ را از بین ببرد. بدترین چیز این است که این موج بلافاصله بزرگترین سال و نیمی از سال و نیم را به دست آورد.

دختر روزی روی قفسه سینه آویزان شد، مانند یک پیرانا گرسنه. مادر در یک ساعت برای کمک به کمک، در یک ساعت من ترک کردم، مخفی شدم. پس از آن، او توسط چنین مقدار امور فوری آشکار شد، که روشن شد: در حالی که من از این دو کارگر گسترش نمی یابم، من به یک تاریخ نمی روم. آنها با هم جمع شدند. آن را به شدت معلوم شد. به عنوان کشته شد و به عنوان کشته شدن کشته شد.

شگفت انگیز ترین چیز این است که ما هر دو خانواده هایی هستند که آب و هوا متولد شده اند. من با برادر من 1.6 تفاوت دارم، و شوهر من تقریبا دقیقا 12 ماهه با خواهرش است. با توجه به خاطرات من، مادر من با دو بار به راحتی، عملا بازی کرد. من پدر و مادرم را با احترام و به شدت به دست آورده ام که پایان نامه می تواند به موضوع الهیات بنویسد - فرمان پنجم مهم است.

چرا آسان تر نبود؟

از همه طرف ها، به همین ترتیب گفتم:

- صبور باشید، آن را آسان تر می شود. در سال جوانتر، آنها با هم بازی خواهند کرد، و شما می توانید استراحت کنید.

تخیل ساده لوحانه من یک تصویر شگفت انگیز کشیده شده است: من ابتدا چای داغ را در سال های اخیر بنوشید، نشسته در صندلی، و بچه های مورد علاقه من مکعب ها را بازی می کنند.

در حقیقت - به محض اینکه دختر به لحاظ فیزیکی تقویت شد، او به طور خاص به برادرش عجله کرد. و او قبلا از زندگی دریافت کرده است - مجبور به به اشتراک گذاشتن اسباب بازی های خود، چیزها و والدین با یک خواهر کوچک. با وجود این واقعیت که او او را بسیار دوست داشت و سعی کرد تمام قلدری را تحمل کند، او مدت هاست از دست رفته بود. من می ترسم حتی چشمک زدن.

در توالت، هر دو را به طوری که آنها به طور مداوم تحت نظارت قرار گرفتند. به نظر من به نظر می رسید که اگر من به سادگی توسط کبوتر منحرف شدم، پرواز در اطراف پنجره، فرزندان من یکدیگر را می کشند.

من تعجب می کنم: چند فرزند می توانند یک زن را در زندگی زندگی کنند

آنها به خاطر هر چیز کوچک ضرب و شتم شدند. هنگامی که مهمانان به ما آمدند، پیش از آن دعوت شدند و به معنای واقعی کلمه دعا کردند یا چیزی را به فرزندان خریدم یا چیزی را انتخاب نکردند. بله، اجازه دهید دو باربی باشد! همسان! به طوری که روز روزی را که پسر و دختر قبل از خون بر روی توپ نگران بودند، تکرار نکردند، که به یکی اهدا شد، اما هر دو آن را گرفتند.

به نظر می رسد هوشیاری من، بچه ها گاهی اوقات بسیار زیبا بودند - آنها با هم بازی کردند، آغوش گرفتند، یک همبستگی دست و پا زدن را نشان دادند. اما من وقت نداشتم که اشک های قرقره را بشکنم، جنگ دوباره شروع شد.

الگوریتم بقای

پس از مدتی، شوهرم و من الگوریتم های بقا را با آب و هوا توسعه دادم. نه، ما هر دو آنها را بسیار دوست داشتیم، خوشحالم که آنها به والدین و یک پسر و دختران تبدیل شدند. حتی به نحوی طرح اصلی خود را فراموش کرده ام - برای محدود کردن خود به یک کودک. اما برای اینکه ما کمی ساده تر باشیم و بچه ها کوچکتر از فریبنده به یکدیگر هستند، ما با برنامه ما آمدیم.

همچنین ببینید: "من از زمین های بازی متنفرم!»: تاریخچه یک مادر

اغلب برای به اشتراک گذاشتن آب و هوا خود را. به نظر می رسد - شما نیاز به یک تفریح ​​یکپارچه دائمی دارید. در مورد ما، جدایی مفید بوده است. حتی اگر ما آنها را فقط در اتاق های مختلف کشتیم، این اثر بود. یکی شروع به دست زدن به دوم و پس از پیوستن خوشحال، آنها حتی برای مدتی نزاع نبود.

زمان شخصی با هر یک از والدین. ما روزهایی را تعریف کردیم که تنها یکی از کودکان را نیز گیج می کنیم. به عنوان مثال، در ساعت من با دختر من، پسر ما را لمس نمی کند، ما آنچه را که او می خواهد به او انجام دهد. شگفت انگیز است، اما به طور دوره ای آنها شروع به خواندن دومین بار در این زمان و رفتن به همه با هم به راه رفتن و یا در فیلم ها.

اسرار - اسرار وجود دارد. اگر کسی از بچه ها عمه A-Tet ​​را با اسرار و تجربیات خود به اشتراک بگذارد، آن را به شدت بین ما باقی خواهد ماند. هیچ بحث مشترک برای جدول خانواده نیست.

ما آنها را به اشتراک نمی گذاریم. شکلات شیب - شما می توانید یکی را بخورید و به طور کامل بخورید. اما پس از آن شما لازم نیست شگفت زده شوید که هیچ کس با شما به اشتراک نمی گذارد. به هر حال، پس از چند چنین موقعیتی، آنها با عجله ناپدید شدند، در تنهایی افتخار می کنند.

قوانین خانه برای همه ایجاد شده است. ما کسی را ضرب نمی کنیم سال اول دشوار بود برای توضیح دادن به کودکان که آنها نباید مبارزه کنند. اما در طول زمان، هنوز هم توانستند مشکلات را به صورت مسالمت آمیز حل کنند.

فقط پس از چند سال یک ارتباط بین آنها بوجود آمد

هنگامی که متوجه شدم آنها مخفیانه پس از قلم هستند. سپس پسر خودش با خواهرش نشسته بود تا از پلاستیک عبور کند. آنها شروع به بازی کردند، تقریبا بدون مبارزه.

من خودم را با برادرم به یاد می آورم ما همچنین جنگیدیم و جنگیدیم. فقط تا بیست سال، من از این واقعیت قدردانی کردم که من یک برادر به طور کلی دارم. شوهر با خواهر او نیز شروع به دوستان تنها در بزرگسالان.

به نظر می رسد که آب و هوا باید این دوره را تصویب کند که در آن مخالفان هستند، پس در نهایت، به یک فرمان واحد تبدیل می شوند. لطفا اجازه دهید آنها را در این روند انجام دهند.

این به طور دوره ای توسط دوستان نزدیک که به طور قطعی در رابطه با تعداد فرزندان خانوادگی به یاد می آورند، به یاد می آورند.

"و بنابراین من می توانم فرزندم را همه چیز بدهم،" من مسئول دکوراسیون هستم. - از جمله خواهر.

ادامه مطلب