درباره خستگی

Anonim
درباره خستگی 18876_1

چیزهای بی اهمیت و خسته کننده ای وجود دارد که ما به خاطر نتیجه بسیار خوبی انجام می دهیم ...

- خسته کننده است! - فرزند من متاسفم، زمانی که من پیشنهاد می کنم که به کار بروم.

نقشه های Klyakso، ثبت کودکان، تمرینات دست، این همه است. به این معناست که از لگو پاره شده و به قرعه کشی بروید و نه چیزی که من می خواهم، اما ... به طور خلاصه، نه.

"کودک، من خیلی دوستت دارم،" من می گویم.

- آره؟

- آره.

"و من شما هستم،" کودک توسط یک MIG منحرف می شود.

"نگاه کن،" ادامه می دهم، به دنبال زیرمجموعه و هدف بزرگسالان من است. " - شما می دانید که چگونه ظاهر شد؟

- در شکم شما بزرگ شده و متولد شد.

- پس شما متولد شدید، خوب من، برای مدت طولانی، وحشتناک، و در این زمان این واقعیت نیست که "خسته کننده"، اما به طور کلی. اما من راضی بود میدونی چرا؟

- چرا؟ - به نظر می رسد او قبلا فراموش کرده است که در آن ما شروع کردیم.

- از آنجا که به عنوان یک نتیجه از "خسته کننده" من، شما ظاهر شد. نتیجه سرد بود، می دانید؟ چنین چیزهای بی اهمیت و خسته کننده ای وجود دارد که ما به خاطر نتیجه بسیار خوبی انجام می دهیم. فهمید؟

- فهمیدم.

- بنابراین، با چه چیزی؟ - پیشنهاد می کنم، اشاره کنم که اکنون "خسته کننده" را فراموش کرده اید و اجازه دهید به نوت بوک تدریس بروید.

- آیا زایا را تولد دادی؟ - شادی کودک را حدس بزنید، انگشت خود را به خواهر خود نشان می دهد.

و همینطور همیشه با آنها. آنها می گویند، می گویند، چگونه می گویند، چگونه در مورد روز به خواب در بعد از ظهر - او نیم ساعت تحت این نیمکت فشار می آورد، پس از آن شکایت می کند که او سقوط نمی کند، پس از آن او نیم ساعت از او خواسته بود که او می تواند بلند شود از آنجا که او قبلا "شگفت زده" بود. اما اگر شما وعده داده اید که در اواخر شب به کنسرت برویم، سپس به خواب می رود و چگونه کشته می شود. چکمه ها به طور قطعی نیستند که دو نفر را در یک پا قرار ندهند، اما اگر در اختلاف یا اجرا به بازدید - آنها نه تنها لباس های رعد و برق، بلکه بسته شدن، و شلوار به دقت صاف شده است.

"انسان"، من به پسرم می گویم: "مردم می توانند موشک ها را بسازند و خانه ها را بسازند، جنگل های جنگل و لباس های دوش را بسازند. این قطعا بر روی بوت قرار می گیرد، اگر شما به طور صحیح متوقف شوید، ستون فقرات را بردارید و به آرامی پای راست را بگذارید، نه بیدار شوید. " و سپس او، کانال، یک موشک خود را از همان لگو ساخت، و می گوید: "مامان، نگاه، من خودم ساخته شده است که، با دست من، آیا شما به من کمک به چکمه های خود را؟" مانند، مأموریت انجام شده است، دستان دستان خود را برداشت و سپس اجازه دهید مراقبت.

من به اولین بارداری رفتم تا هوشمندانه - آنها می گویند، بنابراین من یک معلم هستم، من همه ی پیشرفته ای خواهم بود، من با فرزند صحبت خواهم کرد تا کورچاک خود و دیگر Spoky از این نور لبخند بزند. و پس از آن شخص، در واقع، مرد، همه معلم و کاردینو، "Pshict" را می سازد، و شما دوباره دوچرخه ارتباطی را دوباره اختراع می کنید، زیرا، از یک طرف، دوران کودکی زیبا است، اما از سوی دیگر - شما می توانید قاشق را بگیر

و سرد است از آنجا که زمانی که تمام کتاب ها، بر اساس الگوریتم ها، در مورد راهنمایی های آماده شده، این مکانیزاسیون توسعه است، این حداقل رشد بیش از خودتان است - شما در جستجوی نیستید، همه چیز را به عنوان کتبی، شما تبدیل به یک مادر بسیار سرد و موفق، این یک توسعه بدون غلبه بر نیروهای حفظ شده، منابع، همه چیز آسان برای زندگی است. اما عنصر بداهه گیری ناپدید می شود.

و سپس من می خواهم لبخند بزنم

من می خواستم گاتیلینام، صادقانه. من چنین جاه طلبی دارم - تمام جهان این است که نشان می دهد، آموزش، چشم ها و گوش های شما را نشان می دهد، و همه آنها با هکتار فرزندان من ضعیف هستند. این چکمه، سپس دستور غذا. اما من تعجب می کنم. جالب جالب گاهی اوقات دشوار است، کفر می آید، افسردگی، شرمساری برای شکست قبل از خود، همه چیز فرود آمده است. شما از این چکمه ها نفرت دارید - فکر می کنید هر هلندی بدون بعد را خریداری می کنم، این امر در روند قرار دادن آن نیست. و سپس او به نحوه تلاش او در تلاش برای تنظیم شرایط زیر او گوش می دهد و به جهان می رسد - شما فکر می کنید، اما خوب. اما رویدادهای سرگرم کننده چیست؟

ادامه مطلب