چرا باید من را بشناسید: بنیانگذار دفتر معماری، Daniel Kuznetsov را امتحان کنید

Anonim
چرا باید من را بشناسید: بنیانگذار دفتر معماری، Daniel Kuznetsov را امتحان کنید 17991_1

در درجه سوم، کمیک به کتابخانه مدرسه منتقل شد. به نظر می رسد آنها برای سی سال روبل بودند.

دوستان من و ما کمیک را در مورد یک مرد عنکبوتی تهدید می کنیم، و او را به اندازه من تحت تاثیر قرار دادم که در یک هفته من قبلا با رنگ های رنگی من اولین کمیک من رنگ شده بودم. از آن به بعد، من خودم را بدون نقاشی فکر نکرده ام، بخشی از من شد. من مجموعه ای از آلبوم ها را به شخصیت های کمیک تبریک می گویم. پدر و مادر من را به مدرسه سالمندان زنده ماندند، والدین من را از معمار یاد گرفتند. به نظر من یک ایده عالی به نظر می رسید، زیرا معماران بسیار زیاد می شوند.

پس از آماده سازی دو ساله، من یک بار در سه دانشگاه رفتم: در Markhi، دانشگاه زمین شناسی و نقشه برداری (MIIGAIK) و دانشگاه مدیریت زمین (GUZ). هر دانشگاه سه امتحان ورودی داشت: نقاشی و دو نقاشی. بنابراین، برای یک ماه من 9 امتحان را تصویب کردم. یک روز دو امتحان وجود داشت، بنابراین من یک زندگی هنوز در Miigaik گرفتم، ساندویچ را در نزدیکترین Starbakse گرفتم و به Guz رفتم تا با کلاهبرداری مبارزه کنم. و در روز امتحان در مورد ترکیب در راهپیمایی، یک گرما سی و سی درجه ای وجود داشت و کاغذی از رطوبت مطرح شد و مداد او کشته شد. این یک ماه دیگر بود، اما در نتیجه، من از طریق هر سه دانشگاه رفتم.

با شرکای آینده من در تلاش فیلیپ و نیکیتا، من در سال اول ماره دیدار کردم. سال سوم تصمیم گرفت که در آینده ما شرکت ما را ایجاد کنیم. در واقع، اینها جاه طلبی های بالا نیستند. احتمالا، من فقط می خواهم خودم را مدیریت کنم. و هنگامی که شما برای استخدام کار می کنید، کارفرما را مدیریت می کنید.

من در بسیاری از نقاط کار کردم: در دفاتر مد روز و در شرکت های ساختمانی غول پیکر. و این تجربه چند منظوره که من در حال حاضر به من کمک می کنم، زیرا زمانی که دفتر خود را دارید، باید تمام سوالات خود را درک کنید.

به طور موازی با کار اصلی، من و نیکیتا و نیکیتا پروژه هایی را در این منظر پروژه کردند و سپس آنها را به همه کسانی فرستادند که به نظر ما می توانند جالب باشند. خیلی سخت بود: ابتدا مجتمع های مسکونی را تا هشت شب در روز هشتم (در شرکت های معماری پذیرفته اید که به موقع ترک کنید)، پس شما به خانه بروید و در پروژه ما به شب کار کنید، به رغم این واقعیت که کار اصلی خود را خسته کرده است. همچنین در آخر هفته ها: در طول سال، روز شنبه همواره یک روز کاری بوده است. در چنین حالت خسته کننده، ما پروژه ای را انجام داده ایم که موزه مسکو را متوجه شدم و بعدا به عنوان "Snowmad" در "شارژر" شناخته شد.

در ابتدا، این یک پروژه یک منطقه تفریحی غیر معمول بود. در حالی که موزه مسکو و من به دنبال سرمایه گذاری ساختمانی بوده ام، زمستان آمده است. نماینده وزارت فرهنگ به ما رسید و گفت که آنها واقعا این پروژه را دوست دارند و باید به دو شرایط جدید اقتباس شوند: برای زمستان و "شارژ" - و قبل از سال نو ایجاد شود. این ایده غیرممکن بود، اما این یک گام به سوی رویای ما بود - ایجاد یک کسب و کار. من همیشه در مورد این کتاب نوشتم نکته اصلی این است که ما در زمان غرفه ای ساختیم و با موفقیت کار خود را تضمین کردیم.

در حال حاضر ما طیف گسترده ای از پروژه ها داریم. ما طراحی دفاتر برای شرکت های بزرگ، طراحی چند آپارتمان، یک سینمای تابستانی برای شبکه "کارو فیلم". و ما همچنان به پروژه های آینده ادامه می دهیم. اول از همه، این پروژه "نرخ های منطقه" است. این تلاش ما برای ایجاد مراکز جدیدی از جذابیت مردم در مناطق خواب، اضافه کردن این زمینه های فردیت و روحیه است.

و سپس آن را تنها برای کار باقی می ماند و با هر پروژه بهتر می شود، تا آنجا که ممکن است برای بهبود جهان در اطراف خود. یکی از مزایای حرفه من این است که اجازه می دهد. بنابراین به تدریج، پروژه برای این پروژه، به دفتر مشهور جهان تبدیل خواهد شد. شاید Monograph در زبان های مختلف منتشر شود. این خنک خواهد بود

عکس: Daniel Ovchinnikov

ادامه مطلب