محاسبه در من!

Anonim
محاسبه در من! 17538_1

من مادرم هستم، و شما - شوهرم ...

هنگامی که فوریه در عشق بهار می افتد، همه چیز از پیش بینی طلسم انجماد می شود. و دیگر سرماخوردگی، اما احساسات در همه جا شکسته می شود، غرق شدن به آرامی احساسات ... حتی در زمین های بازی.

در آن روز، اشعه های خورشید در انتظار طولانی هر تمایل به بستن راند. بازی کودکان بسیار فعال بود که هر کسی که به این سایت سرگردان شد، در آن شرکت کرد. این که آیا خورشید متهم شد، آیا جوانه های اولین احساسات بهار شروع به فرو ریختن کردند، اما ناگهان فکر یکی از آشنایان جدید ما پرواز کرد:

- و اجازه دهید یک خانواده بازی کنیم.

به طور معمول، توزیع نقش های مرتبط آغاز شد، و ناگهان، مانند یک رعد و برق در میان یک آسمان روشن:

- من مادر من هستم، و شما - شوهرم! - و دختر شروع به اشاره به Yaroslav - پسر من، چهار ساله.

او در این زمان، خارج از بازی، بر روی موج خود، از جنبش بی رحم در مرکز چرخش پیچ و تاب بود. از شنیده او فرمان فرمان، چرخش ها را ترک کرد و در اینرسی ادامه داد

- ما برای اولین بار ما را دریافت می کنیم. سپس ازدواج کنید و ما یک کودک داریم! او طرح بازی را اعلام کرد، هر مرحله از شادی اختراع را شادی کرد.

Yaroslav، نه قوی از طبیعت، در این زمان در نهایت از دست داد. فقط در مورد، او به اطراف، امیدوار بود که حتی نامزدها را ببینید، اما برخی از دختران و، افسوس، یک شریک واحد برای پوشش وجود دارد. نقاشی روغن از سری "توجه، شما توسط عشق احاطه شده است. من پیشنهاد تسلیم شدن! "

مژه های سنگین او کاهش یافته است، به طوری که او سعی کرد پرواز کند. چشم را در جستجوی نجات به من نگاه کرد. من، سرکوب خنده خائنانه، فقط شگفت انگیز شگفت انگیز و کنجکاو همچنان به این درام اجتماعی نگاه کرد.

- خب، بیا، بگو که می خواهید با من ازدواج کنید! - تمام مداوم آغاز بازی فعال فعال جوان را آغاز کرد.

اما یاروسلاو چیزی نیست که بگویم، او می ترسد حرکت کند، همه چیز همچنان ادامه دارد و صبر و شکیبایی را تحریک می کند.

- خب، به من بگویید، خوب، شما سکوت می کنید! او با یک پا ناعادلانه خیره شد و دستانش را روی سینه اش فرو ریخت.

اما این تنها بر اساس قانون احساسات غیرقانونی که توسط منافع او ریشه داشت، تاثیر نمی گذارد. بدون انتظار برای پاسخ، او شروع به اجرای پشت سر او در چرخش دایره ای، فریاد زدن در اجرای:

- بیایید در حال حاضر - شب! خوب، بیا، بگو که لو بی! - پیشنهادات او عجله بر نوسان داماد.

نه درک آنچه که "ازدواج" و به طور کلی، زندگی پس از عروسی وجود دارد، او اغلب اغلب چشم های سبز را دفن کرد. در این سن، شما می دانید، آنها نیازی به داشتن آن ندارند. یک نگاه و درست در قلب. و زن تمام قلب، حتی یک سر دارد.

بلند در یک دایره او قدرت کافی نداشت، صبر کنید تا زمانی که توقف نوسان - صبر، اما اگر همسر شخص، پس از آن برای مدت طولانی است. تعیین شده، هر دو دست ساز، او حرکت چرخ فلک را متوقف کرد و پریدن نزدیک به او، به تهاجم رفت.

- خب، در عشق با من! خوب، بیایید بر روی گوش خود بگوییم - و نه امتناع از دست دادن سر ناز خود را.

از گناه دور، او دهان خود را با هر دو دست بسته بود به طوری که صدای سازش شکسته نشد. این باید مانند یک غریزه مرد از حفظ خود حفظ شود. Yaroslav سکوت، اما قانع کننده منفی سر خود را تکان داد، و دختر بی رحمانه گوش را تنظیم کرد، هیچ تاخیر در پشت مسیر بینش او.

اگر چه این پسرم من به Amurs حمله کرد، اما کنجکاوی ممنوع است تا دخالت کند. یک لحظه شگفت انگیز نادر از تظاهرات اخلاق. در خانه، پسرم به طور خلاصه در مورد غرق شدن من از پسر توضیح داد: "من شام را انتخاب کردم."

هیچ چیز برای اضافه کردن وجود ندارد. من نمی دانم که او پس از آن "خود" را انتخاب خواهد کرد، اما مادرش پاسخ راضی است. چرا، در آنجا، گونه های مامان بلافاصله توسط بادبان غرور برای جوانه های افتخار در یک مرد کوچک پر شده است.

و سپس در سایت، خالص نجیب زاده موفق به او کمک کرد تا اوراق قرضه سفتی یک ازدواج وسواسی را از بین ببرد.

در آن لحظه، زمانی که عشق پسر توسط طوفان گرفته شد، این سایت به طور ناگهانی پدر ما ظاهر شد، و داماد غیر سازگار من فرار کرده بود، گوش را بدون پاسخ ترک کرد. او بر روی شانه های نجات دهنده خود سخت تر شد و، از بین بردن، به جای نگاه کردن به همسر آینده کسی بود - او قبلا در حال گرفتن با شخص دیگری بود. هیچ چیز نمی تواند کاری انجام دهد، توجه کودکان به مدت طولانی باقی نمی ماند.

خوب، خوب ... در بازی، با این حال، به عنوان در ازدواج، اصلی ترین چیزی نیست پیروزی، اما مشارکت.

ادامه مطلب