"این تقصیر شما است که شما نمی توانید از طریق آن دریافت کنید!" مربیان موارد را از زندگی به اشتراک گذاشتند

Anonim

کودکان در مهد کودک نه تنها در جوک ها، بلکه در زندگی واقعی نیز فراموش شده اند. در یکی از کانال های Yandex.Dzen، ما یک متن کنجکاو را ملاقات کردیم که در آن معلم داستان های مربوط به والدین فراموش شده را از تجربه شخصی تقسیم می کند. در نظرات، همکاران تایید می کنند: چنین شرایطی غیر معمول نیست، Rebenok.by.

پدران مست و مادربزرگانی که برای کشور می روند

- برای اولین بار او از گروه من بیرون آمد، زمانی که من یک متخصص بسیار جوان بودم. شب، هیچ کس جز من و پسر در باغ. تلفن های همراه هنوز اختراع نشده اند. نگهبان زن به طور مساوی از ماندن با کودک اجتناب کرد، اما مشاوره داد: "آدرس خود را بنویسید و یک کودک را به خانه خود هدایت کنید، والدین ظاهر خواهند شد - من یک قطعه کاغذ را می دهم، هر کس می شود."

با خلق و خوی خراب شده (یک تاریخ ناپدید شد!) او پسر را به آپارتمان هدایت کرد، جایی که او با مادرش، پدر و خواهر او زندگی کرد. پدرم وقتی کودک را دید، شوک داشت. اما مادر به سرعت به وضعیت پیوست: من پسر را با تنقلات تغذیه کردم، کتاب را بخوانم و آن را به خواب برسانم (این چیزی است که سالهاست تجربه آموزشی در مدرسه شبانه روزی!). و من مجبور شدم با خواهر من بر روی تخت او امضا کنم.

صبح، پدرم گفت که در حدود ساعت دوم شب، پدر مست بود، خواسته بود که او را به او بدهد. اما پدرم بدون هر گونه رنده های آموزشی، آن را از پله ها پایین آورد. در مهد کودک من در حال حاضر توسط مامان با یک آب نبات ناز و یک درخواست برای چیزی نگفتم.

یک تاریخ هنوز در روز دیگر برگزار شد، همه چیز با یک عروسی به پایان رسید. و در حال حاضر در چند ماه، من بعدی "فراموش شده" را در آپارتمان Sveck و مادر در قانون به ارمغان آورد. مردم آنها ساده هستند، ظرافت های آموزشی را نمی دانستند، نظرات آن شب من از روح شنیده ام. و دوباره پس از آن کودک یک پدر کمی مست شد، با این حال، کودک هنوز هم زمان برای رفتن به خواب در رختخواب نیست.

از زمان به زمان، وضعیت نه تنها برای من تکرار شد، بلکه در همکاران من نیز تکرار شد. تهاجم ترین زمانی است که کودک کودک را در آستانه تعطیلات در یک روز کوتاه مدت فراموش کرده است. یک بار در 31 دسامبر، شریک من منجر به دو برادر خود شد. هر شوهر آماده نیست که سفر به دیدار شب سال نو شکسته شود. خوشبختانه، فقط چند دقیقه به کورات، یک هیئت کامل از بستگان بچه ها با یک بطری و میان وعده به سمت آنها رفت. به نظر می رسد که هر کس امیدوار بود یکدیگر را امیدوار کنند و فقط با هم جمع شوند، متوجه شدند که هیچ کس فرزندان گرفته نشده است. پس از روشن شدن سریع رابطه با شوهرش، همکاران همکاران هنوز هم مصالحه کمتر طوفانی را با برادر و زنگ عینک انجام دادند.

همان همکار یک بار دیگر مجبور شد کودک را نه تنها برای شب، بلکه همچنین برای تمام تعطیلات آخر هفته به خانه برساند. فقط یک مادر باردار تنها به یک مشاوره به دکتر رفت، از آنجا به زودی به بیمارستان فرستاده شد. تنها در روز دوشنبه، او توانست با مهد کودک تماس بگیرد، به آدرس خویشاوندان اطلاع دهد تا ما خودمان را به آنها بسپاریم (خوب، هنوز در آن سالها تلفن همراه وجود نداشت).

اما حتی ظاهر تلفن های همراه تضمین نمی شود که چنین شرایطی تکرار نخواهد شد. یکی دیگر از همکاران گفت که هیچ کس برای دانش آموز او یک بار، برای تماس های شبانه و SMS - هیچ واکنشی وجود ندارد. صبح من هنوز به پدرم دخترم رفتم. پاسخ اصلی بود: "این تقصیر شما است که شما نمی توانید از طریق آن دریافت کنید! لازم بود مداوم تر باشد! " معلوم شد که مادر به مادربزرگش دستور داد تا یک کودک را انتخاب کند، و او را فراموش کرده و برای یک کلبه با تلفن بدون شارژ شده است. پدر تصمیم گرفت تا "به مهره برود" و تلفن را برای شب خاموش کرد تا او تحویل نداد.

والدین حتی ممکن است مجازات شوند

- همکار من همچنین فرزند خود را به خانه اش برد، زیرا نمی توانم به پدر و مادر و مادرم در خارج از منطقه شبکه بروم. او به خودش رهبری کرد، شام خورده شد، بازی کرد، شروع به خواب کرد. و سپس مامان نگاه کرد، آنها می گویند، "مشترکان منتظر تماس شما هستند" و در حیاط - در حال حاضر ساعت یازدهم.

همکار بلافاصله مادر مادر هیجان زده را نام برد، وضعیت را توضیح داد، به این ترتیب، آنها می توانستند، هر کس در زندگی اتفاق بیفتد، بیا، از بین برود، من چنین چیزی را دارم. مادر همه در اعصاب: "کجا شما را در میان شب پیدا خواهد کرد؟! من این منطقه را نمی دانم! این از خانه من در انتهای دیگر شهر است! چگونه باید دریافت کنم؟! "

همکار او را آرام می کند: "نمی خواهید به دنبال چیزی باشید، بر روی یک تاکسی بنشینید، ما را در ورودی ملاقات خواهیم کرد." مامان در حال حاضر در هاری است: "من هیچ پولی برای یک تاکسی ندارم!" معلم او را آرام می کند: "نگران نباشید، آرام باشید، من تاکسی را پرداخت خواهم کرد."

مامان جوش می زند: "من هیچ پولی در تلفن من ندارم، نمی توانم یک تاکسی برقرار کنم." معلم او را آرام می کند: "من به شما یک تاکسی می نامم، آدرس را دیکته می کنم." مادر آمد، از ماشین بیرون آمد و اجازه داد معلم توضیح دهد: "من الان چه اتفاقی می افتد، راه رفتن با کودک در شب برای کشیدن در انتهای دیگر شهر توسط فیض شما؟!". مربی می گوید: "آرام باشید، نگران نباشید! من گفتم که من تاکسی را پرداخت خواهم کرد! " مامان مشرف به کودک عمیقا متخلف پر شده در ماشین و پیگیری لب هایش، چپ. نه متاسفم و نه تشکر و روز بعد کودک را به باغ هدایت کرد - سکوت. این گروه مسدود شده و باقی مانده است. مجرم

همکار این داستان را به ما گفت و نتیجه گیری کرد: "من نمی فهمم که چه بود. به نظر می رسد یک عمل خوب است، و احساس که من، مانند یک بچه گربه خشن، در یک گودال برهنه برهم. "

پیش از این، کودکان به طور منظم شبانه مربیان را صرف کردند

برای تقریبا 30 سال کار در باغ، داستان های زیادی وجود داشت. در اینجا برخی از موارد واضح ترین وجود دارد. بیست سال پیش، یک دختر به گروه من رفت. مادرش یک تنهایی است که در یتیم خانه رشد می کند. بستگان هیچ کدام نیستند بنابراین در طول سال حداقل 3 روز در هفته، دختر شب را با من گذراند. مادر من در ابتدا اعتراض کرد، سپس بیمار شد، مثل هر کس دیگری. و حتی شروع به پرسیدند: "و این آلیس، برای مدت طولانی ما شب را صرف نکردیم؟"

یک مورد دیگر نیز برای مدت طولانی بود، پسر روز جمعه را نگرفت. پس از آن هیچ تلفن وجود نداشت. به طور خلاصه، بستگان تماس با آنها کار نمی کردند - و من آن را با خودم به کلبه برای تمام تعطیلات آخر هفته گرفتم. و پدر و مادر، به طوری که هیچ چیز اتفاق افتاده بود، آمد تا آن را در روز دوشنبه. به نظر می رسد که او مجبور بود تا آخر هفته را انتخاب کند، اما فراموش کرده است.

دختر دیگر بود، مادرش یک سرهنگ پلیس داشت. دو هفته قبل از سال نو، او شروع به بررسی برخی از بازرسی در منطقه و قبل از نه شب او دختر از باغ را نگرفت. و بنابراین تمام چهار سال! در تمام اختلالات ما یک پاسخ بود: "چه کاری می توانم انجام دهم؟ من کار می کنم! "

چند بار کودکان رقیق شده و خانه ها را شمارش نمی کنند. اما همه اینها تا یک مورد است. در گروه بعدی دختر را در زمان نگرفت. تلفن های والدین غیرفعال هستند معلم تا سال 21.00 با او ارتقا یافت و سپس به خانه اش رسید. من تغذیه کردم، خواب خوابیدم در 23.15، یک پلیس شورش به معنای واقعی کلمه به آپارتمانش فرو ریخت، به رهبری مست، نوشتن مادر فریاد زد: "به سرقت رفته! او فرزند من را ربوده است! " البته، البته، اما اعصاب رانده شد، سالم بود.

در حال حاضر ما به طور قطعی در چنین مواردی ممنوع شده ایم تا کودکان را برای قلمرو به ارمغان بیاورد. این غیر قانونی است یا نشستن و صبر کنید زمانی که آنها می آیند و از مقامات پلیس و سرپرستی جلوگیری می کنند. به عنوان یک قاعده، نشستن و صبر کنید. پلیس یک بار از زمانی که آنها برای یک کودک تا 22.00 نبود، خواستار شد.

و چطور در مورد ما؟

ما چندین مهد کودک بلاروس را فراخواندهدیم تا متوجه شوند که آیا آنها دارای فرزندان فراموش شده بودند. و چه دستورالعمل دارای مربیان برای چنین مواردی است؟

به گفته دولت، آنها هیچ پرونده ای نداشتند که والدین کودکان را در باغ فراموش کنند. معمولا هر کس در ساعت 19:00 به تعطیلات مهد کودک می رسد.

در آموزگاران، حقیقت دیگر: گاهی اوقات والدین پس از بستن باغ می آیند، اما معمولا به تاخیر تلفن هشدار می دهند. سپس معلم منتظر والدین خود با یک کودک در ساعت است، آن را با نگهبان ترک کنید و به خانه بروید - غیرممکن است، ممنوع است. اگر والدین هرگز ظاهر نشوند و هیچ ارتباطی با آنها بر روی گوشی وجود نخواهد داشت، شما باید به پلیس بروید و سوال را با منطقه تصمیم بگیرید. به احتمال زیاد کودک را در پناهگاه تعیین می کند که در هر منطقه مینسک است.

ادامه مطلب