Ex-Ryzhanka: ایتالیایی ها درست مثل، بلافاصله به وحشت افتادن، بنابراین گاهی اوقات من شوهرم را به پفئیدی ما آموزش می دهم

Anonim
Ex-Ryzhanka: ایتالیایی ها درست مثل، بلافاصله به وحشت افتادن، بنابراین گاهی اوقات من شوهرم را به پفئیدی ما آموزش می دهم 15898_1

"من مجبور شدم همه چیز را از ابتدا شروع کنم!" - کاترین به تازگی لباس می گوید، که 5 سال پیش بومی خود را از مردی عزیزش ترک کرد.

اگر چه در آن زمان فارغ التحصیل تئاتر رقص معروف Alla Duhovova "Todes" دانشکده رقص خود را از لئونا، که در آن 200 نفر مشغول بودند. بسیاری از آنها احتمالا کنسرت ها را در خانه مسکو به یاد می آورند، که سالن های کامل را جمع آوری می کنند. پس از چند سال، مدرسه قصد داشت تا سالگرد ده سال خود را جشن بگیرد.

با این حال، پس از تصمیم گیری در مورد خروج، کاترین آن را به "گام به آینده جدید با چشمان بسته"، همانطور که بیان شد، بسته شد. البته، آسان نیست که در یک کشور کاملا شخص دیگری شروع نشود. به خصوص اگر بسیاری از شما در زادگاه ما می دانند، که در آن شما احساس راحتی می کنید، زیرا تحت خورشید یک مکان کاملا ارزشمند را به دست آورد. به نظر می رسد، تنها باقی مانده است که به آرامی به آرامش بخشهای موفقیت شما برسد. اما آنچه شما نمی توانید برای عشق انجام دهید!

تریلر با چیزهای ریگا

- من هنوز آن روز را به یاد داشته باشید زمانی که من نقل مکان کردم. تریلر بزرگ پیچ خورده در vares به خانه، که در آن همه چیز من مناسب من مناسب است. وقتی که من از هم جدا شدم، قبل از اینکه زندگی سی ساله من قبل از سال من عجله کرد. بستگان و دوستان، دوستان و آشنایان، همکاران و دانش آموزان را به یاد می آورم. من اولین گام ها را در رقص، سفر، و همچنین Brainchild خود از لئونا به یاد می آورم. از نظر اخلاقی فوق العاده دشوار بود و بسیار دردناک دردناک بود.

اما من دو راه داشتم: یا در محل خالی بمانید یا به جلو حرکت کنید. من گزینه دوم را انتخاب کردم 3 آوریل وارد شد، و در حال حاضر 5th در آدرس ها با CV خود را به ایتالیایی ترجمه شده است. هر روز او را در استودیوهای رقص تحویل داد. و در 5 ماه مه، من شروع به آموزش در نقطه رقص - یکی از مدارس در vares. این اولین پیروزی آموزشی من بود. سپس او به ریخته گری های هنری مختلف رفت. در یک مدرسه رقص بزرگ، آنها در یک پروژه بزرگ حمایت کردند. شادی من محدود نبود!

- چند نفر در ریخته گری شرکت کردند؟

- دویست! من خودم احمق بودم اما تصمیم گرفتم عقب نشینی کنم من فقط یک میز هیئت داوران طولانی دیدم و دیدگاه قضات را ارزیابی کردم. و من فقط خودم بودم علاوه بر این، او می دانست که هیچ چیز چیزی برای از دست دادن ندارد. به هر حال، هیچ کس نمی داند که من هستم بنابراین ماجراهای ایتالیایی را آغاز کرد. من حتی در تلویزیون با ژیان موریر بازیگر مشهور کار کردم. سپس من دعوت شدم تا به آکادمی رقص در میلان تدریس کنم. این بالاترین مدرسه رقص است. چند ماجراجویی جالب وجود داشت. کل بازنشسته نخواهد شد اما همه چیز به این واقعیت رسیده است که من واقعا زندگی را دوست دارم، مثل همه چیز او می دهد!

با من تماس گرفتم

- چرا دقیقا شهر Veresa؟

- من به صورت شانس در ایتالیا بودم و برای خودم کاملا غیر منتظره بودم. قبل از آن من نمی خواستم ریگا را ترک کنم اگر چه من آب و هوای گرم را دوست دارم: قبل از آن، هر تابستان به اسپانیا داغ رفت، که من فقط عاشق شدم. اما در اینجا در ریگا ایتالیایی عالی، مهندس حرفه ای آلساندرو، که تمام عمر خود را از پاهای خود تبدیل کرد، به نظر می رسید. ما 10 سال بوده ایم. ما یک پسر زیبا ریچارد داریم به مدت پنج سال، آلساندرو در لتونی زندگی کرد و سپس هنوز نمیتواند آن را تحمل کند. او اظهار داشت: "من دیگر نمی توانم!" مانند، سرد، خاکستری. او می خواست خورشید، کوه ها.

حالا ما در یک شهر زیبای زیبا زندگی می کنیم. Veres یک مرکز اداری لمباردی است. حدود شش دریاچه بزرگ. مورد علاقه - Lago Maggiore. آلپ های نزدیک من در آکادمی رقص در میلان تدریس می کنم و همچنین یک جهت جاز را به Lugano هدایت می کنم. این در حال حاضر در سوئیس است، زیرا بعدا است.

"من نمی توانم کمک کنم، اما بپرسید که چگونه با آلساندرو در ریگا ملاقات کردید؟"

- من بر روی دیسکو آشنا شدم ما صبح به شش نفر صحبت کردیم. از آن زمان، دیگر بخش ...

- اول شما را در ایتالیا شگفت زده کردید؟

- برنامه روشن از زندگی. مردم همه چیز را به شدت تا ساعت انجام می دهند: خوردن، نوشیدن، خوب، و غیره ... بیایید بگوییم، ناهار از 12.30 تا 14.30. اگر من وقت نداشتم، فقط می توانید یک قطعه پیتزا یا ساندویچ پیدا کنید. در ابتدا آن را به شدت آزار دهنده بود. پس از همه، در طول ناهار به بانک یا در دفتر نمی شود. نمی توانست درک کند: چطور است؟ اما اکنون من قبلا عادت کرده ام و اکنون فکر می کنم بهتر است که به وضوح برنامه ریزی کنم. در غیر این صورت، هرگز وقت نخواهد بود که استراحت و یا در خانواده نباشد.

به هر حال، در لتونی بسیاری از شکایت می کنند که هیچ وقت برای نفس کشیدن وجود ندارد. از آنجا که فقط خیلی سر و صدا و در ایتالیا آموختم که واقعا بمانم اگر چه گاهی اوقات گاهی اوقات فقط متوقف می شود و به عقب نگاه می کند. بیایید بگویم که کوه ها را تحسین می کنند. به هر حال، امروز من بی نهایت در عشق با آنها هستم. می توان گفت، تبدیل به یک طرفدار واقعی از کوه ها شده است. به خصوص آنها در رابطه با دریاچه ها زیبا هستند. این چیزی است! خوب، آشپزخانه ایتالیایی، البته، فقط باور نکردنی ...

اسطوره های ایتالیایی

- چی می خورید؟ احتمالا سنتی برای پیتزا ایتالیایی ها و چسباندن؟

- خب، تو برای حرفه من، این همه مواد غذایی غیر واقعی است. من تغذیه بسیار صحیح و سالم دارم. پاستا و پیتزا عملا نمی خورند حداکثر - یک بار در هفته. از سوی دیگر، من حتی واقعا نمی خواهم، چرا که در ایتالیا بسیاری از غذاهای خوشمزه دیگر وجود دارد. و به طور کلی، من فکر می کنم این اسطوره است که همه ایتالیایی ها به طور مداوم پیتزا و ماکارونی را می خورند. به عنوان مثال، آنها همه انواع Risotto، با برنج و سبزیجات، و غذاهای دریایی بیشتری را تحسین می کنند. جای تعجب نیست که در اطراف - دریاهای جامد.

- همچنین فرض بر این است که ایتالیایی ها افراد فوق العاده باز هستند. آنها به طور مداوم ارتباط برقرار می کنند، اغلب دوستانی را با آنها به معنای واقعی کلمه در خیابان ملاقات می کنند. احتمالا شما قبلا بسیاری از آشنایان جدید دارید؟

- بله، ظاهر شد. اما دور از سرعت. من بلافاصله متوجه شدم که در ایتالیا، آن را خیلی آسان نبود که با کسی ملاقات نکنیم، نه به اشاره به ایجاد دوستان. بنابراین من باید اسطوره بعدی را از بین ببرم. ایتالیایی ها در همه جا باز نمی شوند. خوب، به جز خیابان. و سپس به خودتان، برای آستانه، آنها مجاز نیستند. فقط به تدریج به رسمیت شناختن فرد می تواند قبل از او باز شود. نکته اصلی این است که صادقانه و مهربان باشیم. من به طور کلی اطمینان دارم که عشق هر قلب را باز می کند. و نه تنها ایتالیایی. من صمیمانه معتقدم که عشق جهان را نجات خواهد داد!

ایتالیا همچنین مفهوم خانواده را به من داد. امروز من یک همسر شاد و مادر خوشحال هستم من با شوهرم خیلی خوش شانس بودم من ملاقات های خانوادگی خود را دوست دارم. هر یکشنبه ما در شام می رویم کودک بازی، بزرگسالان چت. ما غذاهای خوشمزه را می خوریم، فقط از سرگرمی عمومی لذت می بریم. و بدون هیچ عجله و شلوغی، که من قبلا در مورد آن صحبت کرده ام. من صمیمانه متاسفم که هیچ اجتماع خانوادگی در لتونی وجود ندارد. من فکر می کنم این یک سنت عالی است.

و من مادربزرگ ایتالیایی را یاد خواهم گرفت. این ها فقط گل ها، گل رز هستند که معطر هستند. روی کافه ها نشسته، ارتباط برقرار کنید علاوه بر این، هر کدام باید مدل موهای دقیق داشته باشند. از آنجا که همه قطعا در سالن های زیبایی حضور خواهند داشت. آنها چنین مادربزرگ دارند، احتمالا درصد هشتاد.

- احتمالا می تواند ...

- البته، این واقعیت است که در ایتالیا حقوق بازنشستگی بسیار خوبی است. بنابراین، زنان پیر و افراد سالخورده فقط از زندگی لذت می برند. و واضح است که آنها آن را با لذت زیادی انجام می دهند. من اعتراف می کنم، برای آنها بسیار جالب است که آنها را ببینند.

شوهر را به زندگی بدون وحشت می آموزد

- آیا نقص های ایتالیایی وجود دارد؟

- همانطور که گفتم، آنها بسیار مراقب و بسته هستند، با توجه به قوانین سختگیرانه خود زندگی می کنند. به طور کلی، گام به سمت راست، گام به سمت چپ - تیراندازی در محل. برای من واقعا عجیب است. ما بیشتر رایگان هستیم این راز نیست که ما اغلب امیدواریم. از سوی دیگر، ما واقعا می توانیم از هر وضعیتی بیرون بیاییم. و ایتالیایی ها اغلب همه سیاه یا سفید هستند. کمی، بلافاصله به وحشت افتادن. بنابراین گاهی اوقات به شوهرم به آرامش و تا حدودی پفئیدیسم تدریس می کنم. (خنده حضار)

- ایتالیا یکی از اولین کسانی که از یک بیماری همه گیر جهانی رنج می برد. و خیلی زیاد آنها حتی درباره فاجعه واقعی ایتالیایی نوشتند.

- بله، همه اینها وحشتناک است! اگر چه برای من یک بیماری همه گیر به یک شروع واقعی تبدیل شده است. به این معنا، من حتی از او سپاسگزارم. من ارزیابی ارزش ها داشتم. متوجه شدم که من در زندگی نیاز دارم پروژه های جدیدی را آغاز کرد که هرگز قرنطینه را اجرا نکرد. پس از همه، از یک طرف، ما به شدت محدود بودیم، و از سوی دیگر، یک فرصت باور نکردنی در اینترنت ظاهر شد، که چنین گسترده ای را باز کرد.

در ریگا، من 8 ساله مدرسه رقص من داشتم. داشتن چپ، همه چیز بسته شده است، و در حال حاضر لئونا سه بار تشویق است! - دوباره به زندگی آمد، اما در حال حاضر در نسخه آنلاین. مردم از سراسر جهان به من نوشته شده اند. به نظر می رسد که باز کردن یک کامپیوتر، من دوباره خود را در دنیای مورد علاقه خود پیدا کنید.

- اما آیا می توانید در حالت آنلاین رقصید؟

- چرا که نه؟ این اسطوره دیگر است. امروز، هیچ کس نمی تواند با معلم رقص های مورد علاقه خود ارتباط برقرار کند و همچنین به آنچه که یاد گرفتهاید، پشت سر روی صفحه نمایش کامپیوتر شما نشان داده شود. تنها تمایل خواهد بود. مهم ترین آن است!

رقص را در حال حاضر در 5 سال قرار دهید

- و چگونه شما شخصا به رقص می روید؟ شاید والدین جایی را صرف کنند؟

- نه، آنها جواهرات دارند. فقط به من عشق به همه چیز زیبا به من داد. البته، آنها رویای خود را ادامه دادند. اما من شروع به ایجاد زیبایی از طریق رقص کردم. 5 ساله دیگر، "اعداد" را در حیاط برای دوست دخترش قرار دهید. این هنوز رقص آماتور بود، اما در کل روح. و در شبها ما کنسرت های بزرگسالان را دادیم. برادر من دنیس، پنهان کردن پشت حصار، به من خندید: آنها می گویند شما، خواهر، انجام دهید.

من هرگز از یک خواننده و یا یک مدل یا هر کس دیگری خواسته ام. همیشه فقط به رقص می رسید در این لحظات، من به دنیای دیگری پرواز می کنم، خیلی زیبا، زیبا. و مهمتر از همه، او واقعا متفاوت است. یکی دیگر از زمانی که او در Gymnasium Riga Lomonosov تحصیل کرد، والدین شروع به دادن من به محافل رقص های مختلف کردند. و سپس در زندگی من، تئاتر رقص عینک آللا "Todes" آمد. البته، البته، بالاترین کلاس بود.

ما سفرهای روشن را به کشورهای مختلف به یاد می آوریم. گرچه پاپا، گنادی بوریسوویچ نووکوچنی، نمی خواست باور کند که رقص حرفه من شد. او معتقد بود که این همه فریبنده بود. در نهایت انتخاب من را پذیرفتم وقتی دخترم را در تلویزیون دیدم. و امروز، زمانی که من رقص می کنم، همیشه با تحسین و عشق به من نگاه می کنم. و مامان، سوتلانا Stepanovna، از دوران کودکی من را در تمام تلاش ها حمایت کرد.

- مراقب رویدادهای لتونی باشید؟

- مطمئن. من پدر و مادر آنجا هستم، دوستان. من می دانم که در لتونی اتفاق می افتد. اگر چه برنامه های خود را برای آینده من در حال حاضر با ایتالیا مرتبط است. من رویای مرکز توسعه بزرگ خود را دارم. به طوری که مردم در آن و روح و بدن، اما در عین حال آنها به طور جامع توسعه یافتند. منظورم رقص درمانی، یوگا، شیوه های تنفسی مختلف، حمایت طبیعی و خیلی بیشتر است.

تمام تکنیک های متنوع با هدف ایجاد زندگی فرد بهتر و شادتر خواهد بود. من متوجه خواهم شد که من هنوز واقعا دوست دارم قرعه کشی کنم. این سرگرمی مورد علاقه من است. همچنین، پیاده روی می کنم. در این مورد، مطالعه گیاهان. من حتی به مطالعه در Naturopath رفتم. خوب، پس از پایان پاندمی، من قطعا با کلاسهای اصلی کشور و قاره ها خواهم رفت. بنابراین، من پایان انزوای جهانی را ذکر خواهم کرد!

همه عکس ها از آلبوم شخصی کاترین جدید.

ادامه مطلب