"این یک شهر بود که درباره شادی زندگی صحبت کرد" - مدیر Vsevolod Nevolyaev درباره مسکو 1940-1950

Anonim

مدیر تئاتر Bolshoi Ballet Vsevolod Neoloev در مورد تئاتر مسکو از 1940-1950s، بازیکنان بزرگ فوتبال شوروی و فصل های معروف تابستان تئاتر Hermitage صحبت می کند.

والدین

من در 22 فوریه 1937 در خانواده هنری متولد شدم. مادر، سوفیا الکساندرونا، از مدرسه چورگرافی در تئاتر بلشوی فارغ التحصیل شد و همراه با سلمیف مسير، که تمام زندگی او بود، فارغ التحصیل شد. اما Ballerinas حرفه ای تئاتر Bolshoi کار نمی کند: اسکیت، مامان به طور جدی پای خود را آسیب دیده است. در آینده، او هنوز هم رقص، اما در گروه، به ویژه معروف Kasyan Golayovsky.

پدر، مدیر فیلم Vladimir Nevolyaev، قبل از جنگ "دکتر Aibolit" در Chukovsky، و پس از آن - فیلم "پرواز مبارک" و "مداد در یخ". اما او من را نپذیرفت، اما توسط پدربزرگ، یونی مایکایلویچ اسکین، یکی از ارشد ارشد در کمیته هنر در شورای وزیران اتحاد جماهیر شورای عالی بود. سپس مادرش در کمیته کار کرد، او یک تئاتر بزرگ را نظارت کرد. استپفی در سنت پترزبورگ به عنوان یک بازیگر آغاز شد، دوستان با Cherkasov بود و دوست داشت به داستان های خنده دار بگویید، همانطور که جمعیت را به تصویر کشیده بود.

من او را خیلی دوست داشتم والدین مردم سکولار بودند که همه مسکو تئاتری را می دانستند و همه آنها را می دانستند.

کریسمس

ما در یک آپارتمان بزرگ در یک خانه خانه در کریسمس زندگی کردیم، سپس خیابان ژانانوف. یک خانه بنیادی بسیار با کیفیت بالا با پنجره های بزرگ و پله های مرمر، قبل از انقلاب، او متعلق به دکتر معروف زخریان بود که تحت درمان فدور شالیپین قرار گرفت.

آپارتمان بزرگ بود: شش اتاق، آشپزخانه بیست متر و یک راهرو، که من دوچرخه را سوار کردم. پس از جنگ، او به تدریج به جمعی تبدیل شد. اولا، معدن به زحمت به ما آمد، من او را "عمه" نامدم، سپس پروفسور تسگی (موسسه مرکزی آئرویدودینامیک) اسپرم تومورکین، به من کمک کرد تا درس های ریاضیات را به من کمک کند، من فکر می کنم از آن می ترسم دستگیری.

محبوب ترین من در شهر بود. در یک جفت گام از خانه - خانه کارگران هنری (TSDRI). ما عضو هیئت مدیره خواهیم بود، و من آنجا رفتم تا فیلم های جایزه را تماشا کنم، در سال 1945، "Serenade از دره خورشیدی" را برای اولین بار در دید بسته دیدم. یک "گذرگاه لوبیایی" وجود داشت (سپس در جای خود "دنیای کودکان")، معروف "Savoy" - یک رستوران و یک هتل بود که من به جوانان با هنرمندان مکتار رفتم، سپس "متروپول"، جایی که سه نفر بود سینمای درجه، بهترین شوروی در آنجا اتفاق می افتد و فیلم های جایزه. در آنجا من برای اولین بار دیدم و دوست داشتم تمام عمر "دو جنگنده" را با مارک برنز و بوریس آندریوف، "شاهکار" با پائول كدوچنیکوف "،" با آسمانی "با عزیزان خود و" دستکش اول "را انتخاب کرد ولادیمیر ولدینا، که پانزده بار تماشا کرد. تقریبا با تمام هنرمندان من شخصا و حتی دوستانم آشنا بودم.

رستوران "Savoy"، 1939

بیرون آمدن از ورود، به اندازه کافی برای فرود بر روی پل Kuznetsky بود و به پتروکا بروید تا در تئاتر بلشوی قرار بگیرد یا آن را به کمیته هنری بپردازید، جایی که مادر دفتر خود را داشت. من اغلب به او در یک تعطیلات ناهار از مدرسه تئاتر Bolshoi به او متوسل شدم. مامان عاشق مردم مشهور در دفتر او بود. من به یاد می آورم، هنگامی که من رفتم و با یک سیگار در دندان های فیلم فیلم ایوان پیریف، سیگار کشیدم، گفتم: "سوکا، گوش نزدیک". و شروع به چیزی به شدت به تشک هفت طبقه. مامان او را اطمینان داد. من به یاد می آورم شاعر سرگئی Mikhalkov، ترسناک پراکنده، در ژاکت درخشان است. و بسیاری از بازدید کنندگان زیادی وجود داشت.

تقریبا هر شب، هنرمندان تئاتر بلشوی در خانه جمع شدند (گاهی اوقات و روز ترسیدند، ما در این نزدیکی هستیم)، Mkhatovtsians و هنرمندان تئاتر کوچک، پزشکان معروف، مانند پروفسور Vinogradov و پروفسور ماکس (سپس آنها بودند دانشمندان متهم به "پزشکان")، دانشمندان، حمله اصلی حمل و نقل هوایی شمال از "استالینیست Sokolov" والنتین Neattov و همسرش Ballerina ناتالیا Maryau، دختر آهنگساز یک مخروط. آنها عمدتا درباره خلاقیت صحبت می کردند، دوست داشتند استخوان ها و فال ماهجونگ را بازی کنند.

پایان جنگ

در سال 1943، کمیته هنرها از تامسک بازگشت، جایی که او در طول جنگ تخلیه شد. به خوبی به یاد داشته باشید نظامی مسکو - خاکستری، بسیاری از ساختمان های چوبی، هشدارهای هوا و پناهگاه بمب در حیاط ما.

اولین آموزش جهانی به افتخار افتخار Belgorod در سال 1943 خوش آمدید. در سال 1944، Gorky Street یک ستون بزرگ از آلمانی ها را برگزار کرد، آنها تمام عرض خیابان را نگه داشتند و مسکوک های شوکه شده از پنجره ها از سقف ها نگاه کردند.

و من تماشا کردم و به طور طبیعی، من به افتخار به افتخار پیروزی به یاد می آورم، ما به میدان قرمز به میدان قرمز رفتیم.

باغ "Hermitage"

فصول تئاتر تابستان "Hermitage" در ماه ژوئن افتتاح شد و رویداد اصلی سکولار تابستان بود، عینک که در آن همه مسکو آمد. برنامه ها روشن بودند، هر کس در کنسرت های پیش ساخته انجام شد. در اینجا، من ابتدا رشید بابوتوف را شنیدم، لئونید راکوف، کلودیا شولزنکو، رزا بانگان، که آواز خواند "آه، سامرا شهر"، هنرمند، هنرمند میهل گارکوی، هنرمند استرادادی ایلیا ناباتوف، دوئت معروف پاپ دوت میروفو و دشتسکی، پوشش های شروف و ریکون، نویسنده و هنرمند Fakenov نیکولای Smirnov-Sokolsky و البته بهترین هنرمندان باله.

این مسکو بود، که با وجود زمان شدید، درباره عشق و شادی زندگی صحبت کرد. باغ خود را بسیار مسکو در سبک خود، با arbors های کوچک، غرق در Lilac، به خوبی پرورش داده شده و دنج. بر خلاف CPKIO. گوردی او چیزی از گذشته پیش از انقلابی بود، قرن نقره ای، ارکستر برنج در اینجا بازی کرد، خانم ها تحت چتر از خورشید راه می رفتند.

در یکی از کوچه های باغ Hermitage، 1953

به هر حال، در طی یکی از باز کردن تئاتر تابستان "Hermitage"، پدربزرگ من با نام گروه "توس" آمد. والدین با بنیانگذار گروه رقص با امید به امید نادژدینا دوست بودند (دختر نویسنده الکساندرا براشیتین - تقریبا. aut.)، او با ما در بستر نشسته و شکایت کرد که این مجموعه در حال حاضر وجود دارد، اما هیچ وجود ندارد نام ها سپس پدربزرگ و پیشنهاد پیشنهاد "توس" را پیشنهاد کرد.

کنسرت های پیشانی

در حال حاضر آنها تقریبا نیستند، اما قبل از اینکه آنها محبوب باشند - هنرمندان ژانر پاپ و رقاصان باله و خوانندگان در یک برنامه انجام دادند. من خودم را به طور مداوم با شماره های باله کنسرت می کنم و بسیاری از هنرمندان زیادی را ملاقات کردم. چنین کنسرت ها در سالن ستون خانه های اتحادیه ها، مجلس مرکزی راه آهن در میدان سه ایستگاه و در سالن کنسرت Tchaikovsky برگزار شد، جایی که در روزهای دوشنبه وجود داشت. سالن Tchaikovsky به عنوان تئاتر Meyerhold ساخته شد، اما به دلیل تعدادی از رویدادهای غم انگیز، تئاتر هرگز تبدیل نشد و تبدیل به یک سالن کنسرت شد.

لیلی Ustinova و Vsevolod Neoloev، 1956

بعدها، گروه ایگور Moiseev، که من نیز خیلی خوب می دانستم، Chorus Pyatnitsky واقع شده بود. تاتیانا اوستینوا، تیم رقص به رهبری تاتیانا اوستینووا، به رهبری تاتیانا اوستینووا هدایت شد. و دخترش لیلی Ustinova شریک من بود، و ما به عنوان بخشی از هیئت RSFSR به دانشجویان رفتیم تا 300 سالگرد بازسازی اوکراین را با روسیه جشن بگیریم.

بزرگ

در بزرگ من در سال 1956 از مدرسه آمده ام. ما یک دوره بسیار با استعداد داشتیم، 16 نفر تئاتر را گرفتند - یک پرونده بی سابقه ای در تاریخ. اتمسفر با هم، ارتباطات زیادی بود.

من وارد نوزدهم از پتروکا وارد شدم و بلافاصله دفتر اپرا را ترک کردم، کمی بیشتر - دفتر باله. من وارد می شوم، و به سمت Kozlovsky می رود. با توجه به معماری از فضای داخلی، همه همه را می دانستند. بسیاری از زنان زیبا و لوکس وجود داشت، و اکنون شما به تئاتر بروید، نوعی از کودک را می بینید و به نظر می رسد یک هنرمند باله است. زندگی در تئاتر متنوع بود، از یک سهم رادیویی خارج شد، کابین های درخشان، یکی از هنرمندان و معلم الکساندر Radununsky را مرتب کرد.

تئاتر در آن زمان کل امپراطوری بود، او خانه های تعطیلات خود را - نقره بور، Polenovo، McOption.

Vsevolod Neoloev، 1965

البته فتنه ها وجود داشت. آنها همچنین علیه من خشمگین بودند، نمی توانستند این واقعیت را ببخشند که والدین سرشان بودند و این واقعیت که من خیلی زود شروع به سوار شدن به خارج از کشور کردم، بدون پایان دادن به مدرسه. گاهی اوقات فکر کردم، شاید در چیزی که آنها حق دارند، سعی نکردند درگیری نکنند، اما از شرایط دشوار برای رفتن به مثبت و به سادگی آنچه را که می توانم انجام می دهند.

فوتبال

فوتبال اشتیاق من بود برای اولین بار در مسابقه، من در سال 1945 با همسایگان، برادران Kanygin، طرفداران فوتبال - مامان اجازه دادم که آنها را به ورزشگاه Stadi در Izmailovo در مسابقات CDA، که در آن Vsevolod Bobrof برای اولین بار در این زمینه بیرون آمد، همراهی کرد. دو گل به ثمر رساند. از سال 1945، من طرفدار متعهد تیم CDC شدم. در سال های 1945-1946، او خود را در پارک حرفه ای در پارک CDU در نزدیکی تئاتر ارتش سرخ مشغول به کار بود (در حال حاضر پارک Ekaterininsky - تقریبا. Aut.)، جایی که بازیکنان تیم آموزش دیده بودند، آنها نیز در هتل در نزدیکی زندگی می کردند . من برای اولین بار یک توپ چرم دیدم. او رویای تبدیل شدن به یک بازیکن فوتبال، اما مامان و دوستش Mita Messerer در سال 1947 به من به مدرسه تئاتر بلشوی مراجعه کرد.

در پارک، من همچنان به راه رفتن ادامه دادم و آنجا را دیدم - وصولد بابروف و والنتین نیکولایف، که او همه زندگی خود را دوست داشت، ملاقات کرد.

من به یاد داشته باشید که بازی قاطع "دینامو" - دارو در استادیوم دینامو در 24 سپتامبر 1948. سپس Vsevolod Bobrov پنج دقیقه قبل از پایان مسابقه یک هدف تعیین کننده را به ثمر رساند، طرفداران در این زمینه عجله کردند و شروع به دانلود بازیکنان فوتبال Cau کردند. من هنوز می توانم این ترکیب را بگویم. اما چند سال بعد، یک داستان غم انگیز اتفاق افتاد - تیم مورد علاقه من پس از بازی های المپیک 1952 پراکنده شد، زمانی که تیم اتحاد جماهیر شوروی به رهبری بابروف به تیم ملی اوگوسلاوی رفت. آنها آنها را ببخشند، Josip Broz Tito سپس دشمن بود و کل فوتبال ارتش محروم شد.

ورزش و جهان هنری در آن زمان مسکو به شدت متصل بود. به عنوان مثال، Mkatovsky افراد سالخورده برای "اسپارتاک" بیمار بودند، علاوه بر این، نیکولای اوزوف در مسکو، قهرمان تکراری اتحاد جماهیر شوروی در تنیس، که اسپارتاک را ترک کرد، بازی کرد. فوتبالیست ها به تئاتر بزرگ رفتند، تئاتر های دراماتیک را ترجیح دادند. استثنا، کنستانتین Bezkov از Moscow Dynamo بود، که باله دوست داشتنی، همسرش زیبایی لرا ترکوف یک بازیگر بود.

من پشیمان نمی شوم که من به یک ورزشکار تبدیل نشدم، برعکس، از سرنوشت و خداوند، برای پذیرفتن به تئاتر بولشوی تئاتر. تئاتر بزرگ خانه من، سرنوشت من است، و من خوشحالم که در تئاتر در حیاط 2021 کار می کنم.

عکس: از یک بایگانی شخصی، Anatoly Garanin / MVO "Manezh"، M. Ozersky / Glavakhiv Moscow، Semyon Friedland / دانشگاه Denver Digital CollectsDu

ادامه مطلب