داستان مارشال نجیب مارشال

Anonim
داستان مارشال نجیب مارشال 13823_1

توصیف محاصره لنینگراد، شاهکار و رنجش، بسیاری از نویسندگان، بدون متاسفم (و کاملا درست است!) عبارات غیرفعال و انهدام به نیروهای آلمانی، به دلایلی، به دلایلی، به طور کامل فراموش شده است که محاصره شهر خواهد بود غیر ممکن است اگر توسط ارتش فنلاند اجرا نشود.

فین ها، پس از شروع یک توهین آمیز در اندگ لادگا از Isthmus در تاریخ 10 ژوئیه 1941، در ابتدای ماه سپتامبر، رودخانه Svir آزاد شد، 30 سپتامبر توسط Petrozavodsky تسلط یافت.

در ماه ژوئیه 31 ژوئیه 1941، فین ها شروع به قدم زدن در 31 ژوئیه 1941 کردند، و در پایان تابستان آنها به مرز قدیم رفتند، یعنی آنچه که بر روی "جنگ زمستانی" برگزار شد (شوروی -فنها جنگ نوامبر 1939 - مارس 1940). از لنینگراد، آنها اکنون حدود سی کیلومتر را از هم جدا کردند.

در ماه اوت سال 1941، فرمانده آلمانی به طور مکرر مارشال کارل باهم (کارل گوستاف امیلی طمرهایم)، فرمانده ارشد ارتش فنلاند، در طوفان لنینگراد، و همچنین ادامه تهاجمی از جنوب، شرکت کرده است رودخانه اسپیر برای اتصال به آلمانی ها که به تیکوین می آیند. اما فین ها سربازان خود را متوقف کردند و گام بعدی را انجام ندادند.

این رفتار محرمانه از طغیان برخی از افراد بسیار آگاهانه در سال های اخیر شروع به توضیح موقعیت ویژه ای کردند که ادعا می کرد که در طول جنگ به شدت اشغال شده است. این موضع توسط گذشته خود - توحیم، دانشجوی جنگ جهانی ژاپنی و نخستین جنگ، که در پتروگراد زندگی می کرد، که در پتروگراد زندگی می کرد، حاضر به طوفان و شلیک شهر نبود، توضیح داد او می دانست و دوست داشت.

Medeheim واقعا طرفدار خصومت در برابر لنینگراد نبود - فینز شهر بمباران نشده بود و اخراج نشد، توپخانه های بلند مدت را در قلمرو خود قرار ندهید، آلمانی ها مجاز نبودند.

اما در واقع، دلایل کاملا متفاوتی برای ارتقاء طراح نه، نه به قلمرو اتحاد جماهیر شوروی.

اولا، ارتش سرخ در مورد اسطوره های کرلیان بر اساس سیستم های بلندمدت از دانشآموزان کرلیان، به طوفانی که به قتل رسید، با تعداد کمی از مخازن سنگین و توپخانه سنگین، توانستند.

ثانيا، تأثير قابل توجهي بر موضع كيفيم، واکنش بسيار منفي از آمريكا و بریتين بریتين بود تا ارتش فنلاند پتروزوودسك و سواحل رودخانه سيور را كمك كند، یعنی سرزمین هایی که دور از شوروی قدیمی بودند مرز فنلاندی در 5 دسامبر سال 1941، بریتانیا پس از امتناع از متوقف کردن خصومت علیه اتحاد جماهیر شوروی، جنگ را به فنلاند اعلام کرد.

ثالثا، سربازان ارتش فنلاند شروع به رد مرز قدیمی کردند - آنها نمی فهمند که چرا خون باید در قلمرو شخص دیگری ریخته شود.

به این ترتیب، نه اشراف از طغیان و نه عشق او به روسیه و پتروگراد، تهاجم نیروهای فنلاند در پاییز سال 1941 متوقف شد. طنزیم نه تنها یک جنگجوی ماهر بود، بلکه یک سیاستمدار مبهم، پراگماتیک بود که نگرانی های خود را درباره آینده فنلاند و نه روسیه شکست داد. او توضیح داد که امتناع خود را در تشنج لنینگراد در فوریه سال 1942 با این واقعیت توضیح داد که "هیچ روسیه هرگز فراموش نخواهد کرد که ما این کار را انجام دهیم."

آیا بهتر بود که Leningrad "شهر باز" را اعلام کرد؟

در دوران شوروی، هنگام توصیف محاصره لنینگراد، نمونه هایی از رفتار قهرمانانه و وطن پرستی ساکنان شهر، کار اختصاصی آنها به نام پیروزی، کمک های متقابل آنها به جلو معرفی شد. فقط در طول سالهای "تبلیغات"، و پس از فروپاشی قدرت شوروی، امکان بازسازی تصویر واقعی عذاب ثابت شده و رنج بردن به سهم لنینگراد محاصره شده بود. و در نیمه دوم دهه 1980، بسیاری از کسانی که از خود محاصره جان سالم به در برده بودند، با ساکنان لنینگراد با سن، و فقط افرادی که علاقه مند به تاریخ اخیر سرزمین اصلی خود هستند، نمی توانستند هر گونه سوال داشته باشند: اما زمانی که ممکن بود تهدید کامل محیط زیست شهر، طرح های شوم خود را به دست آورد، کاری انجام دهید تا بدبختی وحشتناکی را انجام دهید؟ و شاید لازم نبود که از لنینگراد محافظت کنیم تا خودخواهانه و پایدار - بهتر بود آن را مطابق با هنجارهای حقوق بین الملل "شهر باز" برای جلوگیری از عملیات مبارزه و جلوگیری از تخریب و مرگ ساکنان آن (به عنوان مثال، این کار توسط دولت فرانسه در ژوئن 1940 انجام شد، زمانی که نزدیک شدن به پاتاسی از پورتش از ورمانچت در حال نزدیک شدن به پاریس بود؟

ویکتور Astafiev¸ یکی از بزرگترین نویسندگان روسی قرن بیستم، در مصاحبه ای با روزنامه پراودا در تاریخ 30 ژوئن 1989، مانند این بود: "میلیون زندگی برای شهر، برای جعبه ها؟ این امکان وجود دارد که همه چیز را بازگردانید، درست تا ناخن، و من زندگی نخواهم کرد ... و نزدیک لنینگراد؟ مردم ترجیح دادند دیگران را از بین ببرند. و چه مرگ دردناک! کودکان، افراد سالخورده ... "

دیدگاه فوق هنوز هم حمایت های زیادی دارد، اما با احترام به ویکتور آستفایف، نویسنده با استعداد و انتقاد بی رحمانه از ماشین توتالیتر استالین، لازم است به وضوح و به صراحت بگو: این دیدگاه نادرست است.

اول از همه، به دلیل اینکه طرفدارانش فراموش شده اند: هیتلر جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی را رهبری کرد (بر خلاف جنگ با همان فرانسه) "در تخریب"، شخصیت ایدئولوژیک نژادی با یک هدف از پیش تعیین شده بود - فتح "فضای زندگی " در شرق.

هیتلر در اوایل ژوئیه 1941، تصمیم گرفت تا "مسکو و لنینگراد را از زمین به چالش بکشد تا به طور کامل از جمعیت این شهرها خلاص شود". در پایان ماه اوت سال 1941، هیتلر حاضر به گرفتن قصد Leningrad Sturm را رد کرد، نیروهای آلمانی دستور دادند: "بلوک شهر لنینگراد را مسدود کنید، تا آنجا که ممکن است به شهر خود نزدیک شود، نه به ارائه الزامات احتراق، این شهر توسط پیاده نظام ممنوع است. "

علاوه بر این، تجویز شد: "هر تلاش برای غلبه بر محیط زیست برای جلوگیری از محیط زیست، در صورت لزوم، با استفاده از سلاح."

بنابراین، اگر حتی لنینگراد اعلام شد "شهر باز" یا اعلام تسلیم خود را اعلام کرد، پس شما نمی توانید پارلمان و ساکنان شهر را تردید کنید، تلاش می کنید از شهر خارج شده فرار کنید، با سیم خاردار، اسلحه های معدنی و اسلحه مواجه می شوید .

آلمانی ها قصد نداشتند LeningRadians را تغذیه کنند، فین ها قادر نبودند

منطقه داستان ضد علمی باید شامل دیدگاه باشد که با پیشنهاد برای تحویل شهر باید به فین اشاره شود. رهبران آلمان با آغاز جنگ، اجازه دادند تا همکاران فنلاند خود را به پیوستن به قلمرو شوروی، از جمله لنینگراد، به دست آوردند، اما به طور مداوم یک پاسخ منفی دریافت کردند: "ما هیچ ذخایر غذایی نداریم تا آن را به مردم غیرنظامی بدهیم."

و در واقع، در سال 1940، جیره نان، نفت، گوشت و شیر در فنلاند در اوایل سال 1941 - تخم مرغ و ماهی معرفی شد. فقدان محصولات غذایی اساسی با ورود فنلاند به جنگ در سال 1941 تشدید شد.

ناتوانی فنلاند در خود "در خود"، لنینگراد گرسنگی قابل درک خواهد بود اگر ما در نظر داشته باشیم که جمعیت آن 3 میلیون 864 هزار نفر بود و جمعیت لنینگراد در سپتامبر 1941 - 2 میلیون 451 هزار نفر، و همه ساکنان مناطق حومه شهر بود در حلقه محاصره 2 میلیون 887 هزار نفر.

و در مورد تشنج لنینگراد، ساکنان او منتظر سرنوشت بیشتر از واقعیت هستند. آلمانی ها قصد نداشتند آنها را تغذیه کنند، فین ها قادر نبودند.

به رسمیت شناختن دشمن: اراده جمعیت به مقاومت شکسته نشد

با گذشت زمان، محاصره لنینگراد نه تنها هاله پیشین خود را از دست نمی داد، بلکه یک شاهکار جمعی (به طور عمدی نوشتن این کلمه را با یک حرف بزرگ) لنینگادی ها پیش از ما در یک غم انگیز تر و همزمان به نظر می رسید - آن را به ویژه تأکید کرد! - نور قهرمانانه

در شرایط، زمانی که بقای فیزیولوژیک ساده به نظر ما، فعلی، غیر ممکن، "بلوک ها" در اکثریت قریب به اتفاق (به نقل از یکی از پاسخ ها در اینترنت) "به یک گله مسدود شده دیوانه تبدیل نشود، آماده به گشت و گذار به یکدیگر نیست از خرده نان، شرافت را از دست ندهید توانایی کار، خلاقانه فکر می کنم، یادگیری و توسعه. "

با توجه به احترام به شجاعت و مقاومت سربازان ارتش سرخ، به شدت جسارت بر پچ نوشکی و در باتلاق های سینیاوینی، اجازه دهید به وضوح و به صراحت بگوییم: قهرمانی آنها، تلاش های آنها در عجله پیچیده خواهد شد، اگر آن بود نه برای چنین فداکاری جمعی شهروندان عادی، گرسنگی و سرماخوردگی خود را از دست دادند، اما با ایمان به پیروزی!

واقعیت کنجکاو - 19 فوریه 1945 Reichsführer SS Henrich Gimler (Heinrich Himmler)، در آن زمان فرمانده ارتش "ویستا"، که رویکردهای برلین را پوشانده بود، به فرماندهان تقسیمات زیرمجموعه فرستاده شد، یک مرور کلی از رویدادهایی که به لنینگراد اجازه داد به فرماندهی آلمان و جمعیت شهرهای آلمان نمونه ای از آنها را به دست آوردند.

هیملر نوشت: "اراده جمعیت به مقاومت شکسته نشده است." "نفرت از مردم به ما تبدیل شده است مهم ترین موتور دفاع." این شناخت دشمن لوت گران است!

ادامه مطلب