میمون-پایین کشیدن: چه چیزی باعث می شود ما را ویرایش و اطاعت کنیم

Anonim
میمون-پایین کشیدن: چه چیزی باعث می شود ما را ویرایش و اطاعت کنیم 12811_1
تمایل به قدرت در مغز دوخته شده است. اما دور از همه

نیاز به جای خود را در یک سلسله مراتب گروه یا خانواده یکی از مهمترین و پیچیده ترین برنامه های بیولوژیکی است. ما اغلب می توانیم ببینیم که چگونه یک کودک دو ساله در تلاش است تا والدین، پدربزرگ و مادربزرگ و مادربزرگ را بسازد و گاهی اوقات موفقیت را انجام دهد. برای نمایندگان بسیاری از گونه ها، این مجموعه برنامه ها قابل توجه است، اما برای برخی از آنها بسیار معنی خواهد داشت. چه کسی خود را در رهبر تیم و به چه دلایلی پیدا می کند؟ در مورد این یکی از فصل های کتاب دکتر علوم زیستی، پروفسور ویاچسلاو Dubynin "مغز و نیازهای آن".

مراکز مغز مربوط به رهبری و وابستگی

مرکز کلیدی بادام است، واقع در عمق سهام های زمانی نیمکره های بزرگ. این نباید شگفت زده شود زیرا فعالیت شبکه عصبی بادام در واقع پایه ای برای تحقق انواع مختلف رفتار اجتماعی است، به استثنای جنسی و والدین.

بادام (مجتمع آمیگدالر) یک سیستم پیچیده ای از سازه ها است که در آن دوازده هسته در تعامل: جانبی، پایه، محور، قشر است. آنها تعداد زیادی از ورودی ها از سیستم های حسی دارند، با یک هیپوتالاموس، یک نقطه آبی، هیپوکامپ، پوست پیشانی، مغز محور محور همراه هستند. به شدت مشارکت بادام ها را در شکل گیری حافظه عاطفی بررسی می کند؛ اطلاعات زیادی در مورد دیمورفیسم جنسی این منطقه وجود دارد (مردان بزرگتر هستند)، نقش در توسعه جامعه شناختی، اختلالات پس از ضربه، و حتی در شکل گیری دیدگاه های سیاسی انسانی.

به طور کلی، ظاهرا، یک تخصص کاربردی از مناطق بادام مختلف وجود دارد: یک هسته عمدتا در رفتار ارضی، دیگر - رهبری، سوم - تجاوز، چهارم - کنترل انگیزه جنسی است. اما با این وجود، اتصال بیش از حد سفت و محکم ساختارهای آمیگدارلار به توابع خاص توجیه نمی شود، زیرا بسیاری از وظایف توسط شبکه های عصبی از مناطق بادام مختلف حل می شود.

در طی تکامل و ارزیابی تغییرات فردی، حجم بادام ها به نظر می رسد که با درجه پیچیدگی روابط داخل رحمی ارتباط برقرار شود. مردم (و حیوانات) با یک بادام بزرگتر به طور اجتماعی فعال تر، آنها ارتباطات بیشتری را با بستگان حفظ می کنند و درجه پیچیدگی چنین روابط فوق را حفظ می کنند.

شناخته شده است که بین اندازه (حجم) بادام های انسانی و تمایل آن برای ارتباط با دیگران وجود دارد. به عنوان مثال، یک اتصال آماری با تعداد تعداد اعداد مخاطب در تلفن همراه یا تعداد دوستان در شبکه های اجتماعی برقرار می شود. اگر بادام آسیب دیده باشد، تمایل به تعامل اجتماعی (از جمله رهبری) می تواند به طور کلی ناپدید شود.

نورونهای بادام هیجان زده می شوند زمانی که کسی فاصله های فردی ما را نقض می کند. قبلا ذکر شده است که فاصله فردی راحت برای افراد مختلف بسیار متفاوت است. اما در هر صورت، هر یک از ما یک ایده از فاصله فردی دارد، و هنگامی که مخاطب بیش از حد مناسب است، ناراحتی احساس می شود. در این مرحله، راست و چپ بادام ها فعال می شوند؛ هنگامی که آسیب دوجانبه به این مناطق آسیب می رساند، فرد متوقف می شود که فاصله را دنبال می کند. بادام زمانی که ما می بینیم یا شنیدن (یا بوی) ​​احساسات مختلف احساسات بسیار قدرتمند هستند بسیار قدرتمند هستند. نورونهای آینه با آن ارتباط دارند، که احساسات را به ما تجربه می کند که توسط فرد دیگری تجربه می شود. به عنوان مثال، اگر پزشک خود را بر روی محل بیمار نشان می دهد، نورون های آینه کار می کنند. در اینجا، در بادام، سلول هایی وجود دارد که اگر تقلید به ما لذت می برد، فعال می شود. گله های رهبر را به طور قابل توجهی تقلید می کنند، این منبع مهمی از احساسات مثبت است. اگر فرد زیردستان موفق به انجام همان رهبر شد، پس این فرد در مغز، دوپامین را اختصاص داد و تجربیات مثبت را ایجاد کرد.

ایجاد عدالت اجتماعی در جوامع

بادام بسیار مهم است برای ایجاد یک سلسله مراتب جهانی، آن را نه تنها رابطه "رهبر زیرمجموعه"، بلکه همچنین تعامل بین افراد برابر را دنبال می کند. در ستاره های بزرگ، اغلب شرایطی وجود دارد که ده نفر از بویان یا میمون ها در وضعیت خود مشابه هستند. بادام در حال تماشای مارتان وضعیت شما بیش از حد است. ممکن است آن را حسادت کنید، و ممکن است - عدالت اجتماعی در روابط با رتبه برابر است.

در کتاب اولیولوژیست، França de Vaal، یک آزمایش بسیار تظاهرات با دو رتبه مساوی در صد میمون-کاپچینز توصیف شده است (یک ویدیو از این تجربه شما به راحتی می توانید در اینترنت پیدا کنید). هر دو کاپچینز برای انجام همان کار آموزش دیده اند و حیوانات در سلول های همسایه هستند و ببینید که یک همسایه کامل است. محقق، سنگریزه ها را از خارج از سلول کنار مشبک قرار می دهد. Kapuchin باید این سنگ ریزه را بگیرد و یک دانشمند را به ارمغان بیاورد، که برای او غذا می گیرد (یعنی "مبادله" یک پارچه به غذا وجود دارد). اگر یک میمون نشسته در قفس راست، در جایزه به انگور، و یکی که در سلول چپ قرار دارد، یک قطعه خیار است، سپس Tantrum در دومین کاپچین شروع می شود. برای اولین بار، او، البته، خیار را می گیرد، حتی کمی آن را خاموش می کند. و با نگاه کردن به همسایگی، که انگور را می خورد، نگاه می کند. اگر دومین بار برای دادن یک میمون در خیار چپ، سبزیجات برداشته شود. و برای سومین بار، Kapuchin یک شورش را ترتیب می دهد، قفس را لرزاند و فریاد بزند. بنابراین او اعتراض به نقض عدالت است.

مغز چنین شرایطی را دنبال می کند، و ظاهرا آنها اساسا توسط نورون های بادام ها شناسایی می شوند.

بسیاری از فیلسوفان و روانشناسان کاملا مطمئن بودند که ایده برابری و برادری تنها یک فرد و نه زودتر از زمان انقلاب بزرگ فرانسه است. اما حتی چنین میمون های کوچک مانند کاپاچین ها، درک عدالت را نشان می دهند. چه چیزی در مورد شامپانزه ها می گویند - گاهی اوقات حتی آماده اند تا انگور را رها کنند (بله، این است؛ عدالت به علاوه Empathius)، اگر یک همسایه فقط خیار می شود!

با این حال، اگر سلسله مراتب با توزیع کار و جوایز دخالت کند، همه چیز در اینجا تغییر می کند و هیچ گونه بحث در مورد هر عدالت سخنرانی وجود ندارد. در یکی از آزمایشات، چهار کلاغ برای مدت زمان زیادی در کل Aviary بود و آنها یک دستورالعمل روکش داشتند. بعد، Raven آموزش داده شد که مواد غذایی را فشار داده به فشار دادن اهرم - آنها بخش کوچکی از مواد غذایی را پس از انجام عمل درست انجام دادند. چه اتفاقی افتاد؟ مشخص شد که در این جامعه کوچک، اکثر فشارهای پایین ترین ایستگاه را تشکیل می دهند، و کمتر از همه - غالب: 80٪ در مقابل 2٪. در عین حال، البته، پرنده کم لبه، سهم شیر شیر را دریافت نمی کند، بلکه تنها 30-35٪ از خوراک است. کلاغ های دیگر از غذای خود "به دست آورده" لذت می برند، که 20 تا 25 درصد اختصاص داده شده است، هرچند که حاکمیت رؤسای جمهور تقریبا نیست. این چنین "بهره برداری" از کمبود (به عنوان یک قانون، جوان) افراد است.

انواع مشابهی از اثرات نشان می دهد که چگونه سلسله مراتب اجتماعی بر ایده عدالت تحمیل شده است، همچنین در آزمایشات موش صحرایی و البته بر روی میمون ها شناسایی می شود. تقسیم کار در جوامع یک عامل بسیار مهم است، این اجازه می دهد تا گله به طور موثر عمل کند. تقسیم کار نیز می تواند در جوندگان دیده شود - مزارع برهنه، Beavers (کسی درختان را به ارمغان می آورد، کسی سد را می سازد).

به عنوان مثال، در گله ها با رهبران موقت، بدون سلسله مراتب واضح و جدایی صریح توابع، به عنوان مثال، در گله های گوزن مهاجر یا گله های غازها وحشی که به لاپلند پرواز می کنند، اهمیت زیادی برای تقلید از اعضای با تجربه ترین جامعه دارد. در این مورد، نورون های آینه کار می کنند و با کمک آنها در رهبر (این اغلب زن سالمند است) همه افراد دیگر متمرکز هستند.

در گله های سازمان یافته سلسله مراتبی، همه چیز بسیار پیچیده تر است. چندین درجه از وابستگی وجود دارد و گله های سخت تر تر می شود، بخش بیشتری را واضح تر می کند و روابط بین زیرمجموعه ها و برتری را اصلاح می کند. به عنوان مثال، یک بسته از بوی ها در نظم مبارزه در امتداد ساوانا می آید. آنها می توانند به پلنگ یا شیر حمله کنند، و شما باید برای همه چیز آماده باشید. بنابراین، مردان جوان قدرتمند در امتداد لبه ها، زنان با جوانان - در مرکز می روند. پیش از گله ها - Scouts، این معمولا مردان سالمندان سالم هستند. چنین "کمپین" بسیار سازمان یافته و پیکربندی شده است.

در مراحل میمون، رهبران، به عنوان یک قاعده، مردان هستند. زنان یک سلسله مراتب موازی وجود دارد که مربوط به چگونگی نزدیک شدن تخمک گذاری است، آیا این زن باردار است، آیا آن را تغذیه پستان جوان. در مورد حاملگی یا حضور یک وضعیت زن جوان افزایش می یابد. وضعیت زنان، که با آنها رهبر می افتد، بالاترین است.

یک نمونه از گله های پیچیده میمون جوامع GANAND است. اینها میمون های بزرگ مانند بابا هستند که در اتیوپی در سرزمین های مسطح بالا کوهستانی زندگی می کنند و بر روی غلات تغذیه می کنند. در صد حدود 50 عضو، آنها بر روی دشت سرگردان، به دنبال و جمع آوری غذا می شوند. Gelad دارای تقسیم کار بسیار واضح است. اعضای جامعه به موقع، ناظران و جمع ها تقسیم می شوند. گله های مختلف در امتداد دشت دور از یکدیگر حرکت می کنند. گاهی اوقات چند صد ژلاد می تواند در یک جهت قرار گیرد. البته، آنها روابط بسیار جالب و درون بسته و بین گله ها دارند. این در گوزن است که، به عنوان مثال، سالمندان، اما تجربه و سزاوار احترام به مرد، قدرت، به رغم ادعاهای جوان و چکی، قدرت را حفظ می کند.

مغز - مسابقه عرصه بسیاری از برنامه ها

یک بار دیگر، ما تأکید می کنیم که، علیرغم این واقعیت که رهبری یک برنامه مهم است، آن را به طور فعال در مغز دور از همه نصب شده است. افرادی هستند که تلاش می کنند از شبکه ها و کلیشه های سلسله مراتب، وابستگی، رهبری فرار کنند و فرار کنند. آنها به نام Downshifters نامیده می شوند، و آنها چیزی شبیه به این استدلال می کنند: "چرا من بیشتر از شما نیاز دارم؟ در حال حاضر به اندازه کافی به دست آورده به طور متوسط ​​در جایی در کشورهای گرم زندگی می کنند یا حداقل برای نیم سال استراحت می کنند ... من بیش از حد لازم نیست! " چنین رویکردی از جمله چیزهایی است که توسط برنامه های صرفه جویی در برنامه پشتیبانی می شود: "برنامه ورود" و آنچه ما "تمایل به آزادی" می نامیم.

مهم است که بدانیم که سیستم عصبی یک رقابت ISNA از برنامه های بسیاری است. برنامه های رهبری، تقلید از رهبر، پرخاشگری وجود دارد. اما همچنین برنامه هایی وجود دارد که در مورد اهمیت آزادی برای مغز ما صحبت می کنند. در مورد آنها، ایوان پتروویچ پلوف نوشت: "رفلکس آزادی - محدودیت های غلبه بر آزادی جنبش: اساس آزادی فرد".

چنین برنامه هایی و رفتار گاهی اوقات به یک حیوان یا فرد اجازه می دهد تا از سلسله مراتب اجتماعی فرار کنند تا تا حدودی آزادانه و بدون توجه به گله و تیم وجود داشته باشند. اجازه ندهید همیشه با موفقیت یا نه خیلی طولانی، اما هنوز هم چنین موجود در خارج از جامعه امکان پذیر است.

بنابراین، در ستاره میمون، همه افراد در سلسله مراتب تعبیه نشده اند. این اتفاق می افتد که بسته زندگی می کند، و نزدیک، جایی که خیلی دور نیست، گروهی از دو سه مرد یا حتی یک مرد تنهایی وجود دارد که احساس ناراحتی خاصی نمی کند. و او نمی خواهد عضو ساختار، انجام برخی از توابع اجتماعی، اما بسیار عجیب و غریب از hermit و downshifter است.

بیشتر بخوانید در مورد کتاب "مغز و نیازهای آن"، بر اساس "ایدونیک" بخوانید.

ادامه مطلب