چگونه به آموزش نسل احمق ها

Anonim
چگونه به آموزش نسل احمق ها 1074_1

من یک راز بزرگ را نشان خواهم داد: کودکان و نوجوانان - نه احمق ها ...

منبع: ValenciaPlaza.

ارسال شده توسط: Alberto Torres Blandina

دیروز من پیامی از پدرم یکی از دانشجویانم دریافت کردم: "پس چه باید پسرش برای رتبه بندی بالاتر، چه کاری انجام داد؟" با احتمال تصادف، پسر پانزده ساله اش در آن لحظه فقط در مقابل من بود، کتاب های درسی را جمع آوری کرد. شاید این پسر گنگ باشد؟ نه، من به یاد می آورم که من بارها و بارها مجبور به وقوع پچ پچ خود را در طول درس. شاید خیلی خجالتی باشد؟ بله، علاوه بر این، ما روابط خوبی داریم، حتی اعتماد به نفس. آیا او خیلی احمقانه است که از خود بپرسد؟ نه، این مرد هرگز این احمق را تحت تاثیر قرار داد.

به نظر می رسد بسیاری از والدین متقاعد شده اند که فرزندانشان احمق هستند. دختر من باید امتحان را به یاد بیاوریم؟ چه کتاب باید پسر من را بخرم؟ آیا فرزند شما در TransGenderness دخالت نمی کند؟

من یک راز بزرگ را نشان خواهم داد: کودکان و نوجوانان احمق نیستند. این تاسف است که شما مجبور بودید از من یاد بگیرید، اما نه، آنها به هیچ وجه احمق نیستند. اگر چه ... اگر ما با شما امتحان کنیم، کاملا امکان پذیر است، با گذشت زمان ما موفق خواهیم شد، و ما هنوز آنها را به احمق های دور تبدیل می کنیم.

جاناتان هیتان، سوکوپسیسیولوژیست استدلال می کند که طی 15 سال گذشته، تعداد فرزندان مبتلا به آلرژی به بادام زمینی سه بار افزایش یافته است. دلیل احتمالی این است که والدین، به منظور جلوگیری از توسعه این آلرژی از فرزندان خود، شروع به خرید غذاهایی کردند که حاوی بادام زمینی نیستند. سپس صنعت مواد غذایی تنظیم شد و شروع به تولید محصولات کمتر تولید کرد که ممکن است حاوی بادام زمینی حتی در دوزهای حداقل باشد. رسانه های متصل به آنها، که خطر آلرژی به بادام زمینی و خطرات را گزارش کرده اند، با آن مرتبط است.

15 سال بعد تعداد فرزندان این آلرژی سه بار افزایش یافت. چرا؟ هنگامی که بدن یک ماده خطرناک را در مقادیر حداقل دریافت می کند، می آموزد که از خودش دفاع کند و اگر از این تماس حذف شود، حفاظت تولید نمی شود.

ما در دنیای hyperteps زندگی می کنیم و ما خدمات خرس را به کودکان ارائه می دهیم که به من اجازه نمی دهند که با جهان مواجه شوند، همانطور که هست. آنها بادام زمینی نمی خورند، آنها می ترسند از معلم در مورد کتاب بپرسند یا به امتحان بپردازند و به هم متصل شوند.

نتیجه گیری ساده: Hyperopka مضر است. کودکان در همه زمان ها زانوها را شکستند، زیرا راه دانش خود را از جهان به خطر انداختن خود را با یک خطر کوچک، پرتاب جهان چالش. اگر آنها بدون نظارت بزرگسالان بازی کنند، معمولا راه هایی برای حل اختلافات پیدا می کنند: توسعه قوانین بازی، مقابله با بی عدالتی، سازگاری با گروه. و آنها یاد می گیرند که با چنین احساساتی به عنوان ناامیدی، ناامیدی، خشم مقابله کنند.

اما ما تقریبا به کودکان فرصتی برای برخورد با دنیای واقعی نمی دهیم. ما به آنها میگوییم و چگونگی انجام آنها را انجام می دهیم. این راه ما برای محافظت از آنها از دنیای غم انگیز است، پر از خطرات که در سینما نشان داده شده است و اینترنت به سادگی سیل می شود.

این ترس های پارانوئید در اواخر دهه 80 آغاز شد و از آن به بعد تنها رشد می کرد. در روروک مخصوص بچه ها رانندگی نکنید، اما آنها صدمه دیده اند. از غریبه ها رفتار نکنید، ناگهان انتخاب کنید. به یکی از مدرسه بروید، می توانید ربوده شود.

بدون تردید، احتیاط مهم است، مرزهای خاصی وجود دارد که باید نصب شوند. اما حفاظت به وسواس تبدیل می شود. ما تصمیم می گیریم که یک کودک را از یک درگیری ممنوع کنیم و به جای تدریس این درگیری تصمیم بگیرد.

کودکان در یک حباب رشد می کنند، آنها هیچ ابزاری برای حل مشکلات و مدیریت احساسات ناشی از این مسائل ندارند. بنابراین آنها رشد می کنند، نابالغ و وابسته به والدین. در مدارس و سایر مؤسسات آموزشی، آنها نیز توسط یک دیوار محافظ احاطه شده اند و وظیفه اصلی این موسسه امنیت آنهاست (که در این مورد اجتناب ناپذیر است): کودکان نمی توانند در تورهای مدرسه ای شرکت کنند بدون قطعنامه ای که توسط والدین امضا شده اند (ناگهان خواهد شد از دست رفتن و از طریق خیابان ها سرگردان، به عنوان اودیسه، قادر به پیدا کردن خانه خود را)، اگر کودک احساس بد، او نمی تواند به طور مستقل به خانه برود (ناگهان در کلاس درس او کور است و یا فراموش کرده است که چگونه به حرکت جاده، و سقوط می کند زیر ماشین)

سیستم VLAPER، پر از ممنوعیت ها و تناقضات: "پسر من درس ها را گذراند و به پارک رفت، من به دادگاه به معلم فرستادم!"، "معلم به فرزند من نگفت، که لازم است که کار را ادامه دهد، در حال حاضر او یک چهارم نیست، "" کودکان ما به عملکرد رفتیم، جایی که ما در مورد همجنسگرایان صحبت می کردیم، و ما یک خانواده مذهبی هستیم. "

البته، اگر پسر شما نمی داند که درس ها نمی توانند راه بروند - کارگردان شنیده نمی شود که لازم بود که این کار را احیا کند - این گناه معلم است، و اگر او آگاه نیست که همجنسگرایان در جهان وجود دارد - تئاتر سرزنش می شود! "

همه این اظهارات، هدف این است که هر گونه مسئولیت با کودکان را حذف کند و آن را در بزرگسالان تغییر دهد، در واقع، یک چیز را می گوید: فرزندان ما احمق هستند. و بنابراین ما نه تنها آنها را بدون آنها برای زندگی آینده از ابزارها ترک می کنیم، بلکه ما عدم اطمینان وحشتناکی را تحریک می کنیم، به طور مداوم آنها را الهام بخش می کنیم: شما نمی توانید، زیرا در جهان خطرناک است، زیرا آن را صدمه دیده است.

سطح اضطراب، نوروزی، اولویت، افسرده در میان نوجوانان در حال رشد است (این نظر من نیست، این آمار است). زندگی آنها پر از شرم آور است برای آنچه که آنها خود را قادر به حل مشکلات. او پر از ترس است که آنها به آنها آسیب برساند. مناسب است که خود را قربانی کنید، آن را تضمین کرده و از بزرگسالان محافظت می کند. بنابراین، از شما بدتر - بهتر است: معلم من را دوست ندارد، من تنبل نامیده می شود، وظایف بسیار دشوار است.

معلمان باید در فشار ثابت و سیار خودکار کار کنند. هر گونه نظر یا شوخی، از این زمینه حذف شده، ممکن است باعث مشکلات جدی شود. کتاب، انتخاب شده برای خواندن، می تواند دلیل شکایات باشد. خروج - حذف همه موضوعات و ایده های بالقوه خطرناک، Hyperophc در حال حاضر در مدرسه. دایره بسته می شود

هدف آموزش این است که دانش آموزان را برای زندگی آماده کند، به آنها آموزش دهد تا فکر کنند، در توانایی خلاقیت و تفکر انتقادی توسعه دهند. اما ما آنها را از همه چیز محافظت می کنیم، فضای استریل را به طوری که آنها، خدا ممنوع، نگران نباشند.

چرا باید به آموزش نیاز داشته باشم، اگر ما برای زندگی ما را آماده نمی کنیم؟ آیا مشکلی نیست و احساسات خود را مدیریت نمی کند؟ آیا به طور مستقل فکر نمی کند و به نظر شخص دیگری احترام می گذارد؟

آیا پدر و مادر در نهایت به فرزندان خود از قفسه سینه خود خدمت می کنند، اجازه دهید آنها به شنا کردن مستقل بروند؟ آنها را مستقل و مستقل آموزش دهید؟ آیا ما، معلمان، با ماموریت آموزشی ما؟

اگر ما نسل جدیدی را آموزش نکنیم، چه آینده ای برای آنها انتظار می رود؟ آینده که در آن بزرگسالان واقعا به کسانی که در کسانی که قادر به ضعف نیستند، به آنها می اندیشند ما سعی می کنیم آنها را بسیار سخت بسازیم.

ادامه مطلب