Bayazid I - زندگی شخصی "رعد و برق" سلطان

Anonim

Bayazid من به آرامی زندگی بسیار غنی، زندگی پر شده بود. سرنوشت سخاوتمندانه به او قدرت داد، استعدادهای فرمانده، موفقیت و توجه به زنان زیبا. سلطان ترسید، او به سرقت رفته بود، او او را پرستش کرد، او همه چیزهایی را که می توانست آرزو داشت و این فریب بود.

اقدامات او، در پایان عمر، می تواند به عنوان جستجو برای مرگ ارزیابی شود، او عجله کرد تا به مرگش برسد و از احساسات خشنود فرار کند. اما مرگ به او یک نقطه رعد و برق داد، زیرا پیروزی او به او داده شد. پایان آن طولانی شد، شرم آور، شرم آور و ناامید، نه تنها برای او، بلکه همچنین برای فرزندان خود را.

روزهای سرگرم کننده بود، من یک جوان رفتم ...

در مورد سالهای اولیه Bayazid، هیچ چیز ناشناخته نیست، برای مدت طولانی حتی مشخص نیست که آیا او پسر بزرگ Murada من بود یا نه. در حال حاضر، با تشکر از تحقیق Omman آمریکایی، W. Show و شرق شرق شناسی F. Babirenga می دانند که او به احتمال زیاد او جوانتر از Savji و Yakuba بود.

مادرش Gulchichek-Hatun، مانند پدرش Murada من، "حرفه ای" از همسر سلطان از یک پادشاه ساده و قومی، به گفته محقق دولت عثمانی، نیز یک یونانی بود. شاید به این دلیل، و شاید به لطف قصد و بینش طبیعی، اما او اعتماد پدرش را گره خورده است.

Bayazid I - زندگی شخصی
پرتره Bayazid I.

Feridun-Bay در معروف "نامه های سلطانوف" (مجموعه اسناد سلطانوف)، مکاتبات موراد با Bayazid است، جایی که او می خواهد برادران خود را مشخص کند و آنها را ردیابی کند. شاهزاده Bayazid به درستی به طور کامل از Savji به عنوان بالقوه خطرناک خطرناک و غیر قابل اعتماد، و Yakuba، به عنوان یک پسر مطیع است. خصوصیات این برادران به زودی تایید خواهند شد و تا زمانی که مراد در مبارزات نظامی اروپا قرار بگیرد، Savji شورش را افزایش خواهد داد و کودتایی را ایجاد می کند که موراد او را کور می کند و مرگ را خیانت می کند.

بعدها، در سنت سلطنتی عثمانی، بایزید استان Kyteje را اداره می کند، واقع در مرکز مالکیت اولیه سلطنت عثمانی، با وظیفه تضمین ایمنی مرزهای شرقی، تا زمانی که Murad در Rumelia مشغول است. به طور دوره ای، پدرش او را به سفرهای نظامی خود برد. چنین زندگی او را قبل از سرنوشت پتاسیم، برای Murada I، روز نبرد در میدان کوزوو، که در آن او از دست قهرمان صربستان میلوس اوبولیچ، و Bayazid، که برادرش را کشت، از بین خواهد رفت، تاج و تخت را می کشد.

Bayazid I - زندگی شخصی
نابینایی Savji. حکاکی از آلمانی (1694) انتشارات "تاریخ" زمینه ریکو

هر وقت کوه ها و رودخانه های مخرب پر از شراب داشت ...

تبدیل شدن به سلطان بیازید به طور مطلوب، استعدادهای خود را از فرمانده، که برای همه 100 نامیده می شود، متوجه شد. ضرب و شتم یکی پس از یک سرزمین دیگر همسایگانش، قدرت، ثروت و نفوذ در دنیای مدرن را افزایش داده است. افتخار او پیش از او پیش رفت، تمام سفیران غرب و شرق توسط لوکس حیاط خود شگفت زده شدند و توسط زندانیان نجیب دستگیر شدند که به اندازه کافی خوش شانس بودند که به اندازه کافی خریداری شدند.

با شکوه و حیاط لوکس آن با Byzantium، زمان حداکثر دوران اواسط آن قابل مقایسه بود. دوباره در این سلطان لوکس تجدید نظر در بیش از حد، احساسات و دیوانه. به احتمال زیاد او الکلی شد، زیرا مستی سلطان نه تنها منابع از خصومت توسط تواریخ بیزانس، بلکه همچنین مورخان وفادار شرقی نیز سخن می گوید.

Bayazid I - زندگی شخصی
جان فردریک لوئیس "زندگی در هارم"

اگر، در ابتدا، سلطان هنوز هم در امور عمومی بود، بعدا او قبلا به طور کامل متوقف شد که علاقه مند به ساختار دولتی، اختصاص داده شده به زمان ارتش، جنگ و کیت های بی نظیر در وقفه بین مبارزات بود. در بعضی موارد، همانطور که مشخصه ای است که بیشتر از وابستگی های مردم عذاب می شود، شرم و وحشت را از شیوه زندگی که او منجر شد، پوشش داد.

در تجربه عرفانی نماز، Bayazid در یک اتاق تنها یک مسجد شخصی در بورسا گذاشته شد. پس از شاتر داوطلبانه، زمان زیادی را با متکلمان اسلامی که با او بودند، گفتند. ساختن مساجد، مدرسه ها، موسسات خیریه، همانطور که او در مورد این به طور کامل در مورد لرد Kinross در کار "شکوفایی و فروپاشی امپراتوری عثمانی" می نویسد.

Bayazid I - زندگی شخصی
فردریک آرتور برادرزمن "عرضه شده در هارم"

اما اعتیاد، همان شیطان که می داند چگونه منتظر بماند. برای غلبه بر آن، شما باید قبول و تشخیص قدرت خود را به او. فقط پس از آن ممکن است وسوسه را رها کند. این مطلقا در مورد Bayazid نیست، - افتخار، پراکنده، غیر دائمی در خلق و خوی او، در یک کلمه، او دوباره و دوباره عمیق تر و عمیق تر عمیق تر به Puchin از احساسات عمیق تر رفت.

Cherche La Femme ...

دوم، و شاید معنی و اشتیاق اول سلطان رعد و برق، زنان بودند. در حالی که پدرش زنده بود، او با محاسبات سیاسی ازدواج کرد، با فولن هاتون - دختر شاهزاده صربستان کنستانتین اوانوویچ، و Devlett Hatun - دختر حاکم هرمنیان سلیمان شاه.

پس از تبدیل شدن به سلطان، او به کل وسعت ماهیت خود تبدیل شد. همسران هر دو از محاسبات سیاسی بودند و به خاطر اشتیاق همه گیر سلطان، تمام همسران و پادشاهان نه نفر بودند، این تنها "رسما" در منابع نوشتاری است. منابع بیزانس می گویند که پسران نیز در Vakhanalia سلطان شرکت کردند. آن را به وجدان خود بگذارید، در مورد آن ناشناخته است.

اما او عشق واقعی داشت، در قلب او برای همیشه از تصویر الیور، که تبدیل به Despin-Hutun، دختر حاکم صربستان لازاری شد، دستگیر شد. Ashikpashazade در نوشته های خود، و بسیاری دیگر، آنها می گویند که همسر مورد علاقه سلطان بود. در بسیاری از رویدادهای کلیدی در زندگی او او در کنار او بود. این در مقاله بعدی جزئیات بیشتری نوشته خواهد شد.

آخرین پیاده روی

هنگامی که تامرلان وارد ارتش سلطانات عثمانی شد، برای برخی از زمان Bayazid من در پایتخت بودم و با پاسخ عجله نکردم. بعضی از آن ها را به سردرگمی بازداشت می رسانند، اما برای چیزی نبود که نام رعد و برق نمی تواند ترسناک یا دلسرد شود.

سلطان یک راه حل بسیار دشوار برای خود را پذیرفت و به احتمال زیاد این تصمیم این بود که در نبرد بمیرد. بیضید بدون این فرصت برای شکست دادن خود، با احساسات و شهوت خود، تصمیم گرفت مانند یک جنگجو بمیرد. توضیح معقول تر به اقدامات او برای پیدا کردن.

Bayazid I - زندگی شخصی
J. G. Delincourt "Harem Sultan"

پس از تسریع نیروهای نظامی، او به دشمن Grozny خود نقل مکان کرد تا دشمن Grozny خود را ملاقات کند، از دست دادن مسیر مردم، اسب ها و خدمت، از دست دادن از کم آبی و گرما که در طول مسیر پیروی از آن ایستاده بود، از دست داد. به عنوان یک فرمانده با تجربه، او نمیتوانست موقعیت مطلوب تامرلان و مزایای آن را ارزیابی کند، اما به نظر می رسید که او ناراحت شد.

به روش خود، این بود، بنابراین، سلطان تصمیم گرفت تا زندگی مرگ قهرمان را به پایان برساند و بقیه او کاملا نگران بود. در راه، او با همسر عزیز وفادار اولیور همراه بود و هیچ چیز دیگری برای او لازم نبود. حتی زمانی که یک چهارم از نیروهای خود، در مواجهه با تاتارها، او به طرف دشمن نقل مکان کرد، او را از بین نمی برد و به وسیله نیروهای باقی مانده به تامرلان منتقل شد.

تواریخ شاهد بود که زمانی که نیروهای Bayazid شکسته شدند، سعی نکردند با آنها عقب نشینی کنند و پنهان شوند. سلطان خود را به ضخامت دشمن شکست داد و به مبارزه دست به دست وارد شد، اما او شکار ارزشمند بود و او را زنده نگه داشت.

اسارت و مرگ شرم آور سلطان

برخی از نشانه ها استدلال می کنند که Bayazid در قفس نگهداری می شود، همسر محبوبش استقبال کرد مجبور به خدمت به تامرلان شد، و پس از آنکه چشم او مورد تجاوز قرار گرفت ("تاریخ اسلوا" Mavro Abyond). دیگران می گویند که او را با احترام و ارزشمند، به ویژه، کارآفایدین ایرانی، شرفاددین یزدی فارسی در Zafar-non. به احتمال زیاد حقیقت در جایی در وسط.

Bayazid I - زندگی شخصی
آندریا قفسه سینه "آب اولیور"

اما برای سلطان، که همه چیز را داشت، همه، و همیشه، اسارت شکنجه دردناک شد. علاوه بر این، تامرلان او را در همه جا با خود برد، به منظور شکستن مقاومت در برابر موضوعات خود و نشان دادن Bayazid، که در حال حاضر مالک در سلطنت خود است.

Bayazid بدون زندگی در اسارت و سال درگذشت. Lutfi Pasha و Ashikpashazade به سمت نسخه های خودکشی تکیه می کنند. دیگران بر این باورند که او خود را از دست داد، از آسم یا چیزی شبیه به آن. در مردم معمولا در این مورد صحبت می کنند: "قلب او نمی تواند ایستاد ...".

Bayazid I - زندگی شخصی
تحقیر Bayazid از دست تیمور. همسرش اولیور پوسیدگی برهنه برهنه است، به جز یک بارانی که بر روی شانه ها پرتاب می شود، تغذیه غذا به جشن Timur / از آلبوم نشان داده شده از وسط قرن XVI.

زندگی و مرگ Bayazid من یک نمونه روشن روشنایی از این است که چگونه خودخواهانه، وابستگی و شور و شوق یک نفر، که توسط مقامات محکوم شده است، می تواند از همه چیزهایی که توسط او و اجداد آن برای سال ها ایجاد شده است لذت ببرند.

سه نفر از پسرش ISA، مصطفی و مهمد یک جنگ فرفری را برای تاج و تخت آغاز کردند، سلطان سقوط کرد، قلمرو آن در آسیا به اندازه Baylick در طول Orhans محدود شد. با این حال، همسر من به برنده رفت، اما او هارم را رد کرد. تامرلان با دسته های دیگر زندگی می کرد:

"این می تواند دیده شود، سرنوشت کم قدرت را از قدرت و داشتن پادشاهی های گسترده قدردانی می کند، زمانی که آنها را به فلج شدن، به شما، Krivoy و من کروم توزیع می کند ... - کلمات او به اسیر Bayazidu، با خنده.

با این حال، در تاریخ Bayazid هنوز وارد شده است! همان، همانطور که در زندگی بود - سلطان غیر قابل پیش بینی، غیر قابل درک و کم عمق.

ادبیات و منابع:

  1. yu.A. پتروسیان "امپراتوری عثمانی"
  2. لرد Kinross "گلدهی و فروپاشی امپراتوری عثمانی"
  3. یوهان Shilterger "سفر ایوان شیلرترر در اروپا، آسیا و آفریقا از 1394 تا 1427"
  4. Mavro abyon "تاریخ اسلات"

ادامه مطلب